«... در بين اينهايي که حبس بودند، پانزده سال حبس بودند. (مانند عراقی) بعضي وقتها که با من مصافحه ميکردند، دستشان دستِ يک پهلوان بود و حالا که مصافحه ميکنند، دست يک آدم عادي شده... اين جوانهاي رشيد ما را اينقدر زير شکنجه و زندان اذيت و آزار دادهاند که من وقتي در اولين برخورد (عراقی را) ديدم، باور نکردم که آن قامت رعنا و آن هيکل رشيد، اينقدر زير شکنجه شاه افسرده شده باشد...»1
این بخشی از بیانات حضرت امام برای دانشجویان بود وقتی خاطره خودشان را از دیدار با مهدی عراقی نقل کردند، همان زمان که پس از 14 سال او را در نوفل لوشاتو ملاقات نمودند. آخرین باری که امام، مهدی عراقی را دیده بودند، پس از سخنرانی تاریخی درباره لایحه کاپیتولاسیون و پخش گسترده اعلامیههای ایشان مبنی بر دعوت مردم به مخالفت با آن لایحه بود.
در آن زمان عراقی مردی رشید، سرحال و قوی به نظر میرسید، اما اینک پس از سالها رنج زندان و حبس و شکنجه، به لحاظ جسمی بسیار شکسته و ضعیف شده و همه موهایش به سفیدی گراییده بود. دستان قدرتمندش، استخوانی و لاغر شده بودند.
یکی از روزهای اواخر پاییز 1357 بود، دهکده نوفل لوشاتو، اطراف پاریس که امام آخرین ماههای تبعید 14 ساله خویش را طی میکردند. بعد از نماز مغرب و عشا، قرار بود امام در اتاق خانمها سخنرانی کنند که آیتالله اشراقی (دامادشان) به ایشان اطلاع داد، آقای عراقی آمدهاند.
امام فرمودند: بگویید بیاید تو. حاج مهدی عراقی با همان طمانینه همیشگی ولی با شوقی بیش از حد وارد شد. امام که روی صندلی نشسته بودند. بلند شدند، نگاهی کردند و گفتند: «مهدی من تو هستی؟ چرا این قدر پیر شدهای» و بعد آقای عراقی دست امام را بوسید و سرش را روی زانوی ایشان گذارد و اشک ریخت.2
با پای سر به سوی امامش رفت
او به محض شنیدن سفر امام به نوفل لوشاتو، علیرغم ممنوعالخروجی، با تلاش و پیگیری فراوان سرانجام در آن شرایط آشفته کشور، توانست گذرنامهاش را بگیرد و سر از پا نشناخته به حضور امام برسد.
علاقه و مریدی حاج مهدی عراقی نسبت به حضرت امام از همان فروردین 1340 که آیتاللهالعظمی بروجردی رحلت کرد، شروع شد. او به دنبال یافتن مرجع تقلید راهی قم شد و همه آنچه را میخواست در وجود حاج آقا روحالله خمینی دید و از آن پس مرید امام گردید.
عراقی با نظر و صلاحدید امام خمینی و با همراهی برخی دوستان قدیمیاش در سال 1341 و در محضر امام، هیئتهای موتلفه اسلامی را تشکیل داد و توسط همین هیئتهای موتلفه، به نشر اعلامیهها و نوارهای سخنرانی حضرت امام همت گمارد.
از آن پس، هیئتهای موتلفه اسلامی به عنوان یکی از ستونهای مبارزه نهضت امام وارد میدان شد و در اغلب صحنههای این نهضت تا زمان تبعید حضرت امام حضور فعال و جدی داشت.
با ادامه نهضت و تحریم همهپرسی لوایح ششگانه و سپس اعلام عزای عمومی در عید سال 1342 که به یورش مزدوران رژیم شاه به مدرسه فیضیه در دوم فروردین انجامید، این شهید عراقی بود که افرادش را در اطراف و داخل منزل امام مستقر کرد و خودش نیز شب را در زیرزمین بیدار ماند تا یورش ماموران ساواک به منزل امام را خنثی کند.
این شهید عراقی بود که پس از ماموریتهای خاص امام برای روحانیون و طلاب در محرم 1342 و دستگیری عدهای از مبارزین، عزاداریهای نهم و دهم محرم آن سال را به تظاهرات اعتراضآمیز علیه شاه بدل کرد و طبق یک برنامه منسجم، مسیر تظاهرات را از مسجد حاج ابوالفتح واقع در میدان قیام تا دانشگاه تهران هدایت نمود و سپس در جلوی دانشگاه به همراه یک روحانی و یک دانشجو، سخنرانی کرد.
همه جا و همه وقت در کنار امام بود
و بالاخره در کلیدیترین لحظه نهضت که حضرت امام خمینی در روز 13 خرداد 1342 در حال حرکت به سوی محل سخنرانیشان در مدرسه فیضیه قم بودند، در میان آن جمعیت کثیر که ایشان را احاطه کرده و در تمام طول راه تجمع نموده بودند و با وجود همه خطرات مختلفی که از سوی مزدوران رژیم شاه ایشان را تهدید میکرد، این حاج مهدی عراقی بود که با هوشیاری و درایت کم نظیر، همه یارانش را در نقاط مهم مراسم مستقر کرد و برای عبور امام از میان آن جمعیت انبوه، اتومبیلی آماده ساخت که سقفش را برداشته بود تا مردم، رهبر و مرادشان را در کنار خود ببینند.
شهید عراقی پس از دستگیری حضرت امام در 15 خرداد و سرکوب خونین قیام مردم مسلمان، در حالی که احتمال اعدام ایشان توسط رژیم شاه میرفت، با تلاش بسیار، اعلامیه تایید مرجعیت امام را به امضای علما و مراجع عظام رسانید تا به همین دلیل، اعدام ایشان منتفی شود.
پس از اینکه امام در فروردین 1343 از حبس و حصر بیرون آمدند، بازهم این شهید عراقی بود که همواره در کنارشان و در همه حال اعم از مجلس سخنرانی یا درس و بحث و یا جلسات مختلف، ایشان را همراهی مینمود.
شهید عراقی و یارانش در هیئتهای موتلفه اسلامی، در تمام ایام حبس و حصر حضرت امام و سپس تدارک و حفاظت مراسم سخنرانی پس از آزادی ایشان و بعد تظاهرات سالگرد 15 خرداد (که منجر به دستگیری خود عراقی شد) و پس از آن ایجاد تشکلهای انقلابی و چاپ و انتشار و پخش اعلامیههای امام خمینی و دیگر مراجع (بهخصوص اطلاعیه امام علیه کاپیتولاسیون) و برنامهریزی برای تداوم و گسترش نهضت امام فعال بود. تا اینکه در 13 آبان 1343، رهبر و مرجع تقلید ملت را از کشور تبعید کردند.
خود حاج مهدی عراقی در مجموعه نشستهای صمیمانهای در نوفل لوشاتو در آبان و آذر 1357 که خاطراتش را برای دانشجویان تعریف میکرد، درباره آن روزهای سخت گفته است:
«... خب، ایشان را تبعید کردند به ترکیه. بچهها چون زیاد فشار میآوردند که بایستی یک کاری بکنیم و ما هم یک مقدار کار توضیحی برایشان کردیم که در این شرایط... بعد از آن کشتار سال گذشته (15 خرداد 1342)، مردم تقریباً ضربهای خوردند از جهت روحی، آن آمادگی درشان نیست که ما بتوانیم یک همچون موجی در آنها ایجاد بکنیم، و اگر هم که موج کمتر از سال گذشته باشد این شکست خود ماست و شکست حرکت و جنبش است، شما عجالتاً یک مقدار به مسائل درونی خودتان مشغول باشید، تعلیماتی که به شما میدهند چه از نظر ایدئولوژی، چه از نظر سیاسی- اجتماعی، تا بعد، طرح و نقشهای که ما داریم خرده خرده برایتان روشن میشود، بیکار ننشستهایم....»3
یک زندان و حبس و شکنجه 13 ساله
حاج مهدی عراقی به دنبال دستگیری وسیع اعضای هیئتهای موتلفه اسلامی، سرانجام در 19 بهمن 1343 دستگیر شد و در بیدادگاه نظامی شاه همراه 5 تن دیگر از یارانش به اعدام محکوم گردید. اما در تجدید نظر، حکم اعدامش به حبس ابد تغییر یافت و عراقی از آن پس دیگر همراه و همگام زندان و حبس و تبعید شد.
اما در تمام آن سالهای حبس و زندان، حضرت امام در همان تبعید همچنان به یاد او بودند و از هر کسی که از ایران خدمتشان میرسید، سراغ عراقی را میگرفتند.
امیر عراقی فرزند ارشد شهید حاج مهدی عراقی نقل کرده است:
«... یکی از آقایان میگفت: وقتی در سال 1348 در نجف خدمت امام رسیدم، اولین سؤالی که پرسیدند، این بود: «از آقا مهدی چه خبری دارید؟ شنیدهام که در زندان خیلی اذیتش کردهاند». یکی دیگر از آقایان میگفت: وقتی در نجف خدمت حضرت امام رسیدم، ایشان فرمودند: «پس از زندانی شدن حاج مهدی و همرزمانش، آنها را در تمام اعمال مستحبی خود شریک کردم...»4
با اوجگیری نهضت امام، حاج مهدی عراقی به همراه یارانش آزاد شد و به پیشنهاد آیتالله دکتر بهشتی برای سر و سامان دادن به اوضاع محل اسکان حضرت امام خمینی عازم فرانسه گردید که مدیریت داخل منزل امام در نوفللوشاتو را برعهده گرفت.
مرحومه مرضیه حدیدچی دباغ که خود یکی از فعالین و مسئولین محل اقامت امام در نوفللوشاتو بود، درباره مسئولیت شهید عراقی در آنجا گفته است:
«... وقتي که ما به نوفل لوشاتو رسيديم، مشاهده کرديم که ايشان (شهید عراقی) ورود به مسائل دارند. يکي دو جلسهاي درباره حراست از حضرت امام و ساير مسائل صحبت کرديم که نشان مي داد، ايشان بر بسياري از مسائل جانبي هم تسلط دارند. به نظر من ايشان از لحاظ اعتقادي به قدري محکم بود که حاضر نبود يک قدم اين طرف و آن طرف بردارد، مگر اينکه اسلام بر آن مهر تأييد بزند و رهبر انقلاب، آن قضيه را قبول داشته باشد. اين مسئله بسيار مهم بود...»5
و هنگامی که هواپیمای امام در 12 بهمن 1357 بر روی باند فرودگاه مهرآباد متوقف شد، اولین فردی که از کابین خارج شد، حاج مهدی عراقی بود که به بررسی اوضاع و احوال پرداخت تا احیانا اگر خطری جان امام را تهدید میکند، بتواند با آن برخورد نماید.
وقتی حضرت امام در مدرسه علوی استقرار یافتند، بازهم این شهید عراقی بود که به مدیریت و ساماندهی محل اقامت امام پرداخت تا این که امام، او را به مدیریت زندان قصر و سپس شورای مرکزی بنیاد مستضعفان و بالاخره سرپرستی روزنامه کیهان به همراهی حاج حسین مهدیان فرستادند که در همان مسئولیت و در چهارم شهریور 1358 هدف گلولههای گروهک تروریستی فرقان قرار گرفت و همراه فرزند ارشدش به شهادت رسید.
منبع: روزنامه کیهان
_______________________________
1- روایتی از علاقه امام خمینی به شهید عراقی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 4 شهریور 1397.
2- مصاحبه تلویزیونی با امیر عراقی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب دوازدهم، شهید حاج مهدی عراقی، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، تیرماه 1378، مقدمه. 3- ناگفتهها، خاطرات شهید حاج مهدی عراقی(پاریس؛ پائیز 1357)، انتشارات رسا، 1370، صفحات 207 تا 212.
4- گفتوشنودی با امیر عراقی، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، همایش یکصدمین سال بازتأسیس حوزه علمیه قم. 5- شهید عراقی در نوفل لوشاتو، گفتوگو با مرضیه حدیدچی دباغ، راسخون، 19 دی 1390.