مروری بر تطور روابط صهیونیست‌ها و آمریكا- قسمت اول/اختصاصی

به اشغال ۲۰ درصد فلسطین راضی نشوید!

به اشغال ?? درصد فلسطين راضي نشويد!

براندیس در نوشته های خود از «حق یهودیان برای داشتن یك كشور» می‌نوشت و بر اثر دوستی خود با رئیس جمهور وقت آمریكا، ویلسون، توانست حمایت ایالات متحده از بیانیه بالفور در سال ۱۹۱۹ را به دست آورد. او از دوستان دیوید بن‌گوریون بود و در دوره اقدامات او برای ایجاد اسرائیل با سركوب شدید فلسطینیان، ارتباط پیوسته داشت و حتی در حمایت از تأسیس یك دولت یهودی به فلسطین سفر كرد.

به گزارش نما ، این روزها خبرهایی که حکایت از حمایت باورناپذیر آمریکا از جنایات رژیم صهیونیستی دارد در کنار اخباری که بیانگر نقش مدیریت در صحنه برای آمریکا است؛ این سوال را پدید می‌آورد که چرا اسرائیل برای آمریکا تا این اندازه مهم است؟ 

این سوال وقتی بارزتر می‌گردد که به یاد آوریم اگرچه آمریکا از اصلی‌ترین حامیان تشکیل یک دولت دست ساز به نام اسرائیل در منطقه تاریخی فلسطین بوده است؛ اما آنچه امروز از آن به عنوان روابط راهبردی اسرائیل آمریکا یاد می‌شود از ابتدا نبوده است و ۱۴ سال پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و افزایش حضور آمریکا در منطقه غرب آسیا شکل گرفته است. برای یافتن این پاسخ، در سه مطلب، سیر تحول روابط آمریکا و دولت ساختگی اسرائیل را مرور کنیم.


 *بهای حق‌السکوت ویلسون*

ساموئل آنترمایر یهودی اشکنازی ساکن در امریکا که مدتی نیز  ریاست «صندوق فلسطین» را بر عهده داشت و به یهودیانی که به برای اقامت به سرزمین فلسطین می‌رفتند، کمک مالی می‌کرد؛ او با شکایتی از هنری فورد مؤسس کارخانه اتوموبیل سازی فورد به خاطر چاپ کردن کتاب پروتکل بزرگان صهیون در آمریکا موفق به جمع آوری کتاب وی شد و اقدامات مشابه زیادی برای تقویت صهیونیسم داشت.

آنترمایر تنها مدت اندکی پس از انتخاب ویلسون به عنوان رئیس‌جمهور ایالات متحده در دی‌ماه سال ۱۲۹۱، طی یک ملاقات با او، حاضر شد حق‌السکوت زنی که مدعی داشتن رابطه نامشروع با ویلسون به عنوان استاد در دانشگاه پرینستون را داشته است، بپردازد و در عوض این حق‌السکوت سنگین، لوئیس براندیس را به عنوان ریاست دیوان عالی ایالات متحده منصوب نماید. این فرد رئیس کمیته اجرایی امور صهیونیسم در ایالات متحده بود و بالاخره ۱۱ خرداد ۱۲۹۵ با کسب ۴۷ رأی از مجلس سنا، براندیس به عنوان نخستین یهودی موفق شد بر یکی از کرسی‌های دیوان عالی ایالات متحده آمریکا بنشیند و تا ۲۲ سال بعد در آن باقی بماند.


 *آغاز الگوی لابی‌من ارشد*

براندیس در نوشته های خود از «حق یهودیان برای داشتن یک کشور» می‌نوشت و بر اثر دوستی خود با رئیس جمهور وقت آمریکا، ویلسون، توانست حمایت ایالات متحده از بیانیه بالفور در سال ۱۹۱۹ را به دست آورد. او از دوستان دیوید بن‌گوریون بود و در دوره اقدامات او برای ایجاد اسرائیل با سرکوب شدید فلسطینیان، ارتباط پیوسته داشت و حتی در حمایت از تأسیس یک دولت یهودی به فلسطین سفر کرد. هنگامی که در سال ۱۳۲۵، کمیسیون پیل در انگلستان طرحی برای تشکیل یک دولت یهودی با جدا شدن ۲۰ درصد از خاک فلسطین ارائه داد (چیزی در حدود مساحت منطقه در اختیار تشکیلات خودمختار فلسطین)؛ در حالی که گلدا مایر و بن گوریون از این طرح بسیار راضی بودند او به روزولت فشار آورد تا مخالف این طرح باشد و نگذارد به این مقدار کفایت شود.

با وجود جایگاه قضایی بالای او، نفوذ زیادی که داشت و تأثیری که در افزون‌طلبی صهیونیست‌ها در روند مذاکرات بین‌المللی در غرب برای تأسیس یک دولت ایفا کرد؛ اما در این دوره هنوز بازیگران اصلی برای جعل اسرائیل انگلستان و فرانسه بودند و آمریکا در ردیف اول روابط راهبردی نبود. 


 *مأموریت اغوای اعراب*

 این به معنای کم اهمیت بودن نقش آمریکا نیست؛ به عنوان نمونه پس از برگزاری کنفرانس کریمه در بهمن ۱۳۲۳، روزولت با ابن‌سعود ملاقات کرد و اطمینان داد پس از تأسیس کشور اسرائیل، منافع اعراب را در نظر خواهند گرفت و به این صورت مقدمات جعل دولت را فراهم ساخت. 

مرگ روزولت در فروردین ۱۳۲۴ هیچ خللی در این روند ایجاد نکرد و پس از او نیز هری ترومن کاملا حامی صهیونیسم بود. در دوره ترومن ایده ساخت دولت برای صهیونیست‌ها به نتیجه رسید و آمریکا بلافاصله و به عنوان اولین کشور پس از اعلام تأسیس اسرائیل، آن را به صورت بالفعل به رسمیت شناخت. با این حال، در این زمان هنوز آمریکا به عنوان مقام اول در پشتیبانی اسرائیل تلقی نمی‌شد. از جمله آنکه سالیان ابتدایی، دولت آمریکا (حداقل به صورت رسمی) از اعلامیه تحریم تسلیحاتی سازمان ملل تبعیت کرد و از فروش تجهیزات نظامی به اسرائیل خودداری کرد.

۱۴۰۳/۷/۳۰

اخبار مرتبط