آخر نشد برای تو حرم بسازیم
به گنبد و گلدسته سبزت بنازیم
یه سال نشد برای تو دهه بگیریم
تُو روضه آخرِ دهه برات بمیریم
هر چی برات گریه کنیم بازم غریبی
تُو خونَتَم آقای من تو بی حبیبی
از بس که مادری بودی حبیب مادر!
عاقبت اِسمتو گذاشت غریب مادر
کسی حدیث غُربَتُو اَزَت نپرسید
یه گوشه از مصیبتو اَزَت نپرسید
غریب اونه که بِشنَوه صدای مادر
قدش تو کوچه ه بشه عصای مادر
غریب اونه که چادر خاکی رو دیده
با گریه دست و پای مادر رو بوسیده
غریب اونه که دست باباشو ببندن
به گریه هاش پیش همه به اون بخندن
غریب اونه که از گلوش جیگر می ریزه
از دو لبش نغمه وای مادر می ریزه
غریب اونه که از درون یه عمر می جوشه
عاقبتش زهر هَلاهلو می نوشه
غریب اونه که تَشییعِش به شب بیفته
خواهرشم براش به تاب و تب بیفته
غریب اونه که نعششو هدف بگیرن
کف بزنن اونایی که خیلی حقیرن
غریب اونه که هنوزم حرم نداره
آقام هنوز که هنوزه بی کس و یاره
این دل مجتبایی مون یار بقیعه
همسایه دیوار به دیوار بقیعه
***محمود ژولیده***