به گزارش خبرنگار عصر امروز امیری که در این مصاحبه سعی در ایجاد یک گفتوگوی چالشی با سعید حدادیان در رابطه با مسائل مختلف سیاسی کشور دارد در تلاش است که حدادیان را با مطرح ساختن سوالاتی در رابطه با مسائل مربوط به "مشایی ، ریاست جمهوری و انتخابات مجلس"، به پاسخ های تند مجبور کند، که با هوشیاری این مداح اهل بیت ظاهرا چیزی دستگیر مصاحبه کننده ضد انقلاب نمیشود اما با این وجود ظاهرا نوشابه امیری ترجیح داده تا این مصاحبه را بر خروجی روزآنلاین قرار دهد.
همین امر بهانه ای شد تا خبرنگار ما ضمن تماس با این مداح، جزئیات بیشتر ماجرا را از زبان وی جویا شود. آنچه در پی می آید گفتوگوی خبرنگار ما با حاج سعید حدادیان است که عینا از نظر می گذرانیم:
حاج آقای حدادیان جریان این مصاحبه چی بود؟ ممکنه توضیح بدید؟
بعد از شکایت دفتر رئیس جمهور گاهی اوقات اقوام به من زنگ می زنند و سر به سرم می گذارند. من فکر کردم این بار عمه پیرمه که زنگ زده. گفت از فرانسه زنگ میزنم! تعجب کردم که مگه از فرانسه هم به موبایل زنگ میزنن؟!
مثل اینکه شما فکر کردید داره شوخی میکنه...
آره. اواسط مصاحبه فکر کردم واقعا ناراحتی روانی داره! بچه های اداره مون هم نشسته بودند. صداش صدای پیرزن بود. من بعد از دو ماه محرم و صفر تازه گوشیمو روشن کرده بودم .
شما تاحالاسایتشونو دیده بودید؟
نه آقا! اصلا پرسیدم از همکارانم. گفتند همچین سایتی نداریم.
این یکی از سایتهای سابقه داره ضد انقلابه، برخی از مسأله دارها و فرار یها جمع شدن دور هم و این سایت رو راه انداختن.
واقع امر من فکر کردم یکی از عمه هام یا خاله هامند و چون الان ایام عروسی پسرمه دارن سر به سرم میزارن.
جریان "nice to meet you" چی بود؟ از قول شما زده بود تو اوایل مصاحبه
من تیکه کلامم "nice to meet you" هستش. اکثرا می دونن(خنده). اصلا شکل مصاحبه نداشت سوالاتش. مصاحبه یعنی شما سوال می کنی جواب سوال رو می نویسی نه شوخی ها و حرفهای غیر مرتبط رو.
این فرد سری قبل هم با همین شیوه به افراد دیگه ای زنگ زده بود. اتفاقا اونها هم شاید خیلی نمی دونستند ترفند ژورنالیستی این خانم رو.
اتفاقا من به شما بگم. اگه یک در هزار احساس می کردم راست باشه مصاحبه نمی کردم. فکر می کردم یک مریض روانیه چون واقعا نمی شناختم. من تا اواسط مصاحبه فکر می کردم عمه امه...آخه صداش خیلی شبیه یکی از این عمه های ماست.(خنده خبرنگار)
آره من فکر کردم عمه امه داره سر به سرم می زاره چون بعد از شکایت دفتر آقای رئیس جمهور از این شوخی ها میکنند.اما اواخر مصاحبه حس کردم این مریضه.چون ما کلی خندیدیم.
خنده هاتون رو هم نوشته اتفاقا
ببین دو تا نکته رو یادت نره. بازم تاکید می کنم. من اولش فکر کردم عمه ام زنگ زده. چون هم عروسی محمد حسینم نزدیکه و هم بعد از این قضیه شکایت، اقوام سر به سرم می زارن یک وقت هایی. مخصوصا پدرم خیلی شوخی میکنه.
اما اواخرش واقعا حس کردم مریض احواله. آخه شما بگو خدایی اسم آدم نوشابه میشه؟ من کلی خندیدم. بهش گفتم همونی که میریزن توی لیوان. گفت آره! منم اصلا باور نکردم از فرانسه زنگ میزنه. به نظر من اصلا نوشابه اسم آدمیزاد نیست. قبل از این هم یه افغانی با ما مصاحبه کرده بود. شما این رو دیدید؟
متاسفانه ندیدم. فکر می کنید چرا نگفت وابسته به کجاست؟
اتفاقا گفتم شما جزو منافقین و مجاهدین خلق نیستید؟ گفت نه والله . بعد هم یک قسمهایی میخورد. مدام می گفت نه به پنج تن. نه به امام هشتم. حس کردم که مشکل روانی داره.
شاید می دونستند که اگه زنگ بزنند و خودشون رو درست معرفی کنن شما حاضر نمی شدید مصاحبه بدین.
بله. اتفاقا گفتش ما سایتمون تو ایرانه الان فرانسه یم.
ممنونم از شما که وقت گذاشتید
خواهش می کنم . خداحافظ