به گزارش نمابه نقل از فارس، باراک اوباما به مدد مشاوران قَدَر خود و نیز صرف هزینههای هنگفت توانست ریاست مجدد بر کاخ سفید را به دست آورد. از آنجائیکه این دور از ریاست جمهوری، دور پایانی حضور او در قدرت است، قطعا اوباما با دستی بازتر به اعمال سیاستهای خود در عرصه خارجی خواهد پرداخت چراکه او مانند دور اول، نگرانی و دغدغه گزینش مجدد ندارد. از این رو، او با فراغ بال و آسودگی خاطر بیشتری میتواند در عرصه بینالمللی بتازد.
اوباما که طی چهار سال گذشته در مقاطع مختلف و هنگام دست و پنجه نرم کردن با بحرانهای متعدد همواره از دیپلماسی به عنوان اولویت خود برای حل و فصل مسائل سخن میگفت، از آغاز دور دوم ریاست جمهوریش و حتی قبلتر از آن، از زمان قطعی شدن پیروزی مجددش در انتخابات آمریکا، روی دیگر سکه رویکرد سیاسی خود در عرصه بینالمللی را به نمایش گذاشته است.
او که در چند ماه باقی مانده به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا صحنهای از تنش و اختلاف با نخست وزیر اسرائیل بر سر پافشاری نتانیاهو برای حمله به ایران را به نمایش گذاشته بود و علت آن را نگرانی از افزایش بیثباتی و ناامنی در منطقه خاورمیانه اعلام کرده بود، هفته گذشته با چراغ سبز خود به سران رژیم صهیونیستی، راه را برای حمله ارتش این رژیم به مرکز تحقیقات نظامی در اطراف دمشق هموار ساخت.
در واقع، مقامات آمریکایی به روزنامه نیویورک تایمز در این باره گفتهاند که اسرائیل آمریکا را از تصمیم خود برای حمله به یک محموله تسلیحاتی در مرزهای مشترک سوریه و لبنان مطلع کرده بود.
هر چند واقعیت امر چیز دیگری بوده و مقامات سوریه وقوع حمله مذکور را رد کرده و تنها حمله اسرائیل به ساختمان مرکز تحقیقات نظامی را تایید کردهاند، اما بیان چنین موضوعی نشان میدهد، دولت اوباما برخلاف ماههای پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، نه تنها دیگر نگران اقدامات تحریکآمیز اسرائیل و در نتیجه ایجاد بیثباتی و ناامنی در منطقه نیست بلکه مشوق این گونه تحرکات نیز است!
البته چرخش نگاه اوباما و دولت متبوع او نسبت به مسائل سیاست خارجی، صرفا محدود به حمایت آنها از فعالیت اسرائیلیها نبوده و این موضوع در موضع واشنگتن در قبال سوریه نیز مشهود است. رئیس جمهور آمریکا و سایر سیاستمداران آمریکایی که به نوعی تریبون سیاستهای اوباما در قابل مسائل جهانی به شمار میآیند، طی ماهها اخیر بارها از منتفی بودن ماجرای مداخله نظامی در بحران سوریه سخن به میان آوردهاند. به عنوان مثال، «ویکتوریا نولاند»، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا حدود یک ماه پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در جمع خبرنگاران گفت، «دولت واشنگتن هیچ برنامهای برای استفاده از نیروی نظامی در سوریه ندارد».
اما اوباما حدود یک هفته قبل در گفتوگو با نشریه «نیو ریپابلیک» سخنان متفاوتی بر زبان آورد. او گفت، در حال اندیشیدن و بررسی اوضاع برای اتخاذ تصمیم مداخله و یا عدم مداخله نظامی آمریکا در سوریه است.
رئیس جمهور آمریکا به این نشریه گفت: «از خود میپرسم، آیا مداخله نظامی آمریکا در سوریه، در شرایط کنونی میتواند اوضاع را تغییر دهد؟ در صورت مداخله نظامی آمریکا در سوریه، چه مشکلاتی در جهت ظرفیت پشتیبانی نیروهای آمریکایی در سوریه ایجاد خواهد شد؟ نتایج درگیر شدن نیروهای آمریکایی در خاک سوریه چه چیزهایی میتواند باشد؟ این مداخله افزایش خشونتها و احتمال استفاده از سلاحهای شیمیایی به وسیله رژیم حاکم بر سوریه را موجب خواهد شد یا خیر؟ بهترین چشم انداز سیاسی برای رژیم آینده سوریه، پس از سقوط بشار اسد چه خواهد بود؟»
با طرح چنین پرسشهایی، باراک اوباما به نشریه نیو ریپابلیک گفت: «تمام ذهن من درباره سوریه برای یافتن بهترین پاسخها به این پرسشها مشغول است. همواره این پرسش را از خود میپرسم که در کجا و چه هنگامی باید مداخله کرد، به نحوی که این مداخله در جهت منافع ملی آمریکا و تأمین و پیشرفت امنیت در منطقه و جهان باشد».
البته تاکنون تصمیم جدی و قطعی در این باره اتخاذ نشده است. از سوی دیگر به دلیل ناکامی تلاش کشورهای غربی و عربی برای تغییر نظام سوریه، این کشورها تصمیم گرفتند، دایره منازعات و درگیریهای منطقهای را بیشتر گسترش دهند. به همین منظور، عراق به عنوان دومین گزینه انتخاب شد تا قربانی اهداف آنها شود.
در واقع، جایگاه عراق و اهمیت موقعیت راهبردی، نفت و ثروتهای این کشور باعث شده، این کشور مورد طمع آمریکا قرار گیرد و با جداسازی و فتنهانگیزی و برافروختن اختلافات قبیلهای، مذهبی، نژادی و طایفهای در پی تضعیف و نابودی عراق باشد.
هدف قرار دادن عراق و توطئهچینی برای این کشور چیز جدیدی نیست. از زمان امضای قرارداد «سایس- پیکو» این کشور مورد طمع بسیاری از کشورهای غربی بوده، اما خطری که امروزه با آن مواجه است، این است که فتنههای موجود در کشورهای خاورمیانه به این کشور سرایت کرده و نشانههای تقسیم و تجزیه با طرح و راهبرد قبلی از طرف واشنگتن در این کشور کاملا آشکار و عیان است.
از جمله مهمترین دلایل اجرای طرح تقسیم و تجزیه این کشور در عقب نشینی تحقیرآمیز نظامی آمریکایی و عدم دستیابی به پایگاه نظامی مناسب برای گسترش سیطره نظامی بر این کشور نهفته است. به همین دلیل آمریکا تلاش بسیار دارد که با همکاری همپیمانان داخلی و منطقهای خود دایره درگیریها در عراق را توسعه داده و این درگیریها را تشدید کند.
به این ترتیب مشخص میشود سخنان و موضعگیریهای شتابزده باراک اوباما در آستانه انتخابات ریاست جمهوری فاقد هر گونه واقعگرایی و صرفا بر مبنای مصلحت سیاسی و نیز پیروزی بر رقیب جمهوریخواه او بوده اما اکنون که خیال وی آسوده شده، رویکرد دلخواه همیشگی خود را که ایجاد تفرقه و دشمنی به منظور تامین منافع آمریکاست، به اجرا در آورده است.