به گزارش نما به نقل از سایت آفتاب ری، مردم بحرین در مظلومیت مطلق بسر می برند و غرب و همدستانش می خواهند با اطلاق حرکت شیعی، حرکت مردم بحرین را طائفهای جلوه دهند؛ البته اکثریت مردم بحرین در طول تاریخ شیعه بودهاند؛ اما مسئله بحرین، مسئله شیعه و سنی نیست؛ بلکه این ملت مظلوم خواهان حقوق اولیه خود یعنی حق رای و نقشآفرینی در تشکیل دولت و حکومت است(بیانات حضرت امام خامنه ای در مراسم بیست و دومین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) 14/3/1390).
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ضمن ساقط کردن حکومت استبدادی شاهنشاهی، اساس ظلم، استکبار و منافع قدرتهای سلطهگر به ویژه آمریکا را مورد تهدید قرار داد. ماهیت اسلامی و مردمی و تکیه بر عوامل اعتقادی و آموزههای دینی به عنوان مهمترین عوامل پیروزی انقلاب اسلامی، ضمن بر هم زدن نفوذ و اقتدار فزاینده نظام سلطه در ایران و برپایی نظام مستقل از ابرقدرتها، در این کشور شرایطی را رقم زد که ایران اسلامی به عنوان کانون الهامبخش و بیداری ملتها ـ به ویژه مسلمانان ـ تبدیل شود.
انقلاب اسلامی ابعاد گوناگونی دارد؛ بازتاب بُعد سیاسی و فرهنگی انقلاب اسلامی بر کشورهای اسلامی به ویژه «بحرین» را می توان به وضوح مشاهده کرد. در ارتباط با تاثیرپذیری«بحرین» از انقلاب اسلامی، این کشور مصداق بارز این فرضیه است که هرچه میزان «نزدیکی فرهنگی و جغرافیایی» جامعهای با ایران بیشتر باشد؛ به همان میزان تاثیرپذیری آن جامعه از انقلاب اسلامی افزایش می یابد. با یک بررسی همهجانبه از آثار انقلاب اسلامی بر شیعیان بحرین، می توان فهمیدکه تاثیر آن با توجه به نزدیکی فرهنگی و جغرافیایی جزیره بحرین با جامعه ایران، در سطح وسیعی بوده است. از آنجایی که اکثر جمعیت کشور مذکور را شیعیان دوازده امامی تشکیل می دهد، اثرگذاری ارزش های ظلم ستیزی و استکبار ستیزی انقلاب اسلامی را مضاعف کرده است. در مورد دولت سنی بحرین، می توان گفت بازتاب انقلاب اسلامی بر آن اثر منفی داشته است؛ زیرا این دولت، پایگاه مردمی نداشته و وابستگی جدی به عربستان و جهان غرب داشته است.
در بیست و پنجم بهمن 1389 (14فوریه 2011) خیزش عمومی در بحرین آغاز شد و مخالفان حکومت اقدام به تسخیر خیابان های منامه، پایتخت بحرین کردند. پس از چند روز، خیزش مردمی فضای سیاسی بحرین را به طور کامل تحت تأثیر قرار داد و توجه جهانی را به منامه و میدان مرکزی این شهر (میدان لؤلؤ) که مقر اصلی مخالفان حکومت شده بود، جلب کرد. اقدام پلیس بحرین در سرکوب معترضان کارساز نشد و حکومت به بهانه حمایت از مراکز دولتی در برابر شورش، از نیروهای خارجی خواست به بحرین بیایند. به دنبال این نیروی نظامی شورای همکاری خلیج فارس مشهور«سپر جزیره» که متشکل از نیروهای نظامی سعودی، امارات و سایر کشورهای عضو سپر جزیره به بحرین وارد شدند و به بهانه حمایت از تأسیسات و امکانات دولتی بحرین، این کشور را اشغال کردند. مردم بحرین به شدت این اقدام را محکوم و تلاش کردند با گسترش اعتراضات به اشغال کشورشان واکنش نشان دهند. اما تجمعات اعتراض آمیز مردمی این بار با پشتیبانی نظامیان سعودی و اماراتی با شدت بیشتری سرکوب شد. معترضان در وسط خیابان با گلوله هدف قرار گرفتند و کشته شدند. دستگیری های گستردهای از طیف های مختلف مردم از فعالان حقوق بشر تا ورزشکاران و قهرمانان ملی صورت گرفت و دستگیرشدگان در زندان شکنجه و حتی کشته شدند . حکومت بحرین در مواجهه با قیام مردمی در این کشور رویکرد مستقل، یکپارچه و متداومی اتخاذ نکرده است، بلکه رفتارهای آن در قبال معترضان با توجه به شرایط و تحولات قیام، دیدگاه های مقامات بحرینی و تأثیرگذاری ها و اعمال فشارهای بازیگران خارجی دچار تغییر و تحول عمده شده است.
جغرافیای سیاسی بحرین
کشور کوچک بحرین که از هنگام استقلال در سال 1971 تحت حاکمیت اقلیت سنی آلخلیفه قرار داشته است. اکثریت جمعیت بحرین را شیعیان تشکیل میدهند و حکومت بحرین طی سه دهه اخیر همواره در پی ایجاد محدودیتهای مدنی، سیاسی و اجتماعی برای شیعیان بوده است.
ماهیت رژیم سیاسی بحرین، پادشاهی مشروطه است. مطابق با قانون اساسی این کشور، ظاهراً قوای سه گانه مستقل بوده، مجاز به اعمال نفوذ در وظایف و اختیارات یکدیگر نیستند؛ اما در عمل تمامی سه قوه زیر نظر مستقیم امیر بحرین قرار دارند و ایشان همراه با ولیعهد و نخست وزیری که خود انتخاب میکند، بر کشور حکمرانی می کنند. طبق قانون اساسی بحرین، امیر بحرین حاکم و رئیس کشور است و بزرگترین فرزند ذکور وی، نسل به نسل از سوی امیر وقت، به عنوان جانشین تعیین می شود .
بحرین 706 کیلومتر مربع مساحت دارد که کوچکتر از کوچکترین استان ایران است. از هفتصد کیلومتر مربع مساحت این کشور نزدیک به چهارصد کیلومترمربع آن بیابانی است. بحرین به «جزیره یک میلیون نخل» نیز شهرت داشتهاست. بحرین شامل سه شهر یا به عبارت بهتر سه جزیره اصلی منامه، محرق و ستره است؛ منامه یعنی بزرگترین این جزایر پایتخت آن به شمار میآید . بر طبق آمار سال 2012، از جمعیت 700/214/1 نفری بحرین، 70% شیعه و 30% از اهلسنت هستند، ولی خاندان حاکم (آل خلیفه) سنی مذهب هستند .
در تحلیل ژئوپولیتیکی بحرین، باید گفت موقعیت جغرافیایی و قرار گرفتن این کشور در قلب منطقه خلیج فارس، به آن جایگاه استراتژیک خاصی بخشیده است. اگر چه بحرین از نظر جمعیت و وسعت، کوچکترین کشور حاشیه خلیج فارس است، ولی نزدیکی آن با سواحل ایران و اکتشافات چاه های نفت و وجود چشمه های آب شیرین از دیر باز بر اهمیت موقعیت جغرافیایی و استراتژیکی آن افزوده است .
* جنبش های سیاسی اجتماعی بحرین
جنبش های گذشته
در دوران استعمار انگلیس، بحرین نخستین و در واقع برای مدتی تنها منطقه در جنوب خلیج فارس بود که مردم آن به مخالفت با استعمار پرداختند. از اواخر قرن گذشته و اوایل قرن حاضر، بحرین علاوه بر خصوصیات جغرافیایی چون واقع شدن در مسیر تلاقی فرهنگ ها، تماسهای بازرگانی منطقهای و اقتصاد پر رونق مروارید و کشاورزی که زمینههای مساعدی برای پیشرفتهای فکری به وجود می آورد، جنبش خاص اکثریت شیعی مردم بحرین علیه ممانعت از دخالت آنان در امور حکومتی و اداری، اثر خود را در زندگی این سرزمین نمایان ساخت. در سال 1911 جمعی از بازرگانان و ملیگرایان، خواستار محدود شدن نفوذ بریتانیا و ایجاد کمیته داوری برای حل اختلافات بر سر صید مروارید شدند؛ ولی رهبران این گروه دستگیر و به هندوستان تبعید شدند .
بر خلاف شیعیان سعودی که اعتراض آنها اساساً منجر به محرومیت یک اقلیت در دولت به نسبت برتری آماری آنها در جمعیت شد، از اواخر دهه 1930، شیعیان بحرین یک نقش فزاینده ایفا کرده اند. آنها درصدد بوده اند تا این نهادها را به منظور تحت کنترل در آوردن قدرت مطلق آل خلیفه به کار گیرند.
جنبشهای 1938 و 1954- 1956بیانگر تماس، سیاسی زیادی بین شیعیان و سنیها در بحرین در حمایت از یک ساختار قانونگذاری می باشد. با این وجود، در این دو جنبش امیر(که در سال 56- 1954 تحت حمایت انگلیس و پادشاه سعودی بود) باعث جلوگیری از جنبش از طریق ایجاد انشعاب و شکاف در گروه های شیعه و سنی و مخالفت با تقاضا برای تاسیس یک پارلمان گردید .
پس از جنگ جهانی دوم، جنبش ها و برخوردهای سیاسی مجدداً آغاز شد و اجتماع کوچک بحرین رفته رفته التهاب خاصی یافت، در حالی که انگلیسیها در فکر اقدامات کنترلی موثری بودند، در سال 1953 شیعیان بحرین که از افزایش سریع مهاجرت کارگران عرب و تغییر غیر طبیعی ساختار جمعیتی نگران و ناراضی بودند، سر به شورش برداشتند. گروه های شیعه و سنی بحرین به جان هم افتادند و پس از چندی رهبران گروهها با تشکیل کمیته وحدت ملی (الجنه الاتحاد الوطنی) از نظر برخوردهای مذهبی ماجرا را پایان دادند.
در سال 1956، شیخ سلمان بن حمد آل خلیفه، حاکم بحرین، در نتیجه فشار انگلیسیها به تغییر ساختار و شکل سیاسی حکومت بحرین پرداخت و یک مجمع مشورتی انتخابی تشکیل داد. اخراج ژنرال گلوپ پاشا از اردن و همزمان با آن، بحران کانال سوئز و حمله بریتانیا به مصر، باعث تحریک احساسات ضد انگلیسی در بحرین شد. سفر وزیر خارجه انگلیس به بحرین، این احساسات را در تظاهرات وسیعی به نمایش نهاد. نیروهای پلیس که اغلب از عوامل غیر بومی بودند، به جمعیت حمله کردند و رهبران جنبش دستگیر و تبعید شدند. حاکم بحرین، مجمع مشورتی انتخابی را که از جنبش حمایت قاطعی داشت، منحل کرد و اوضاع تحت کنترل آمد .
از اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960، با افزایش مهاجران خارجی، وضع بتدریج متحول شد. این تحول ناشی از نفوذ کمونیستها و حامیان خارجی آنها در جنبشهای ملی بحرین بود. بازتاب کمونیسم در پدیدههای سیاسی جدید که فعالیتهای مخفی و زیرزمینی داشتند، احساس می شد و در این میان تمایلات افراطی و چپگرای دنیای عرب مانند بعث، ناصریسم و ناسیونالیسم عرب راه پیشرفت حرکت های زیر زمینی را تسهیل می کرد.
تاثیر نیروی چپگرا در حرکت های مردمی بحرین، در اعتصاب 1962 معلمان مدارس، اعتصاب 1965 شرکت نفت بحرین و تشکیل جبهه نیروی پیشرو(جبهه القوه التقدمیه) مشاهده شد. این جبهه با استفاده از جو اعتصاب ها، تقاضاهای پیشین ملی گرایان را تجدید کرد و حتی خواستار تشکیل اجتماعات سیاسی، بازگشت کارگران اخراجی شرکت نفت، رفع حالت فوق العاده، اخراج کارگران و کارمندان انگلیسی از بحرین شد. شیخ عیسی بن سلمان آل خلیفه حاکم بحرین با پشتیبانی عربستان و کویت بر اوضاع مسلط گردید. بریتانیا نیز در سال 1967 نیروهای خود را از یمن جنوبی خارج و به بحرین منتقل ساخت. در چنین فضایی مقدمات استقلال بحرین فراهم شد .
بحرین، چه قبل و چه بعد از انقلاب ایران، کانون رستاخیز شیعی در کشورهای خلیج فارس بوده است. این امر به طور مستقیم از وضع جمعیتی و اجتماعی اقتصادی جزیره ناشی می شود. در مقایسه با سنی هایی که از نظر سیاسی بر این کشور مسلط هستند، شیعیان از اکثریت برخوردار می باشند. هم خانوادۀ حاکم شیخ عیسی الخلیفه و هم بیشتر نخبگان سیاسی، به آیین سنی متعلق هستند بیگانگی جامعۀ شیعه با حکومت بیشتر به علت اصلیت ایرانی بعضی اعضای آن تقویت می شود و به این ترتیب، در میان شیعیان بحرین، همیشه احساساتی به طرفداری از ایران وجود داشته است. به علاوه، دعاوی طولانی ایران نسبت به جزیره بر شکاف میان سنی و شیعه افزوده است.
با یک چنین سابقه ای بنیادگرایی شیعه، به دنبال انقلاب ایران به عنوان یک جنبش نیرومند در صحنه ظاهر شد . با این همه، ناسیونالیسم عرب ابزار عمده اعتراض شیعیان بحرین در طول دهه 1950 بوده است زیرا در آن کارگران نفت بحرین در اعتصاب و تظاهرات علیه غرب به موج ناصریسم پیوستند. اما این وضع در سال های دهه 1970 با ظهور فعال گرایی شیعی در عراق، ایران و کشورهای خلیج فارس تغییر کرد. انقلابیون طرفدار حضرت آیت الله امام خمینی(ره) بر خلاف تلاش های شاه برای انضمام بحرین به ایران در ابتدا سعی کردند برای از میان برداشتن خانواده آل خلیفه اکثریت شیعه را انقلابی بار آورند. وسیلۀ عمدۀ پیکار جویی شیعه، جبهۀ اسلامی برای آزادی بحرین( الجبهه الاسلامیه التحریر البحرین) بود.
یکی از رهبران این جبهه به نام حجت الاسلام هادی مدرسی در 1979 به خاطر اینکه ادعا می کرد نمایندۀ حضرت آیت الله امام خمینی(ره) است از این کشور تبعید شد. این روحانی ایرانی، با «سازمان عمل اسلامی» مخالف رژیم عراق نیز همکاری میکرد. مدرسی از زمان تبعید از بحرین، در جهت رادیکال کردن شیعیان از طریق «برنامه های رادیویی آتش افروز» خود از ایران، فعالیت کرده است. به گفته دولت بحرین، مدرسی همچنین سازمان دهنده کودتای نافرجام دسامبر 1981 نیز به حساب می آید. در 16 دسامبر 1981 بحرین و عربستان سعودی اعلام کردند که 65 توطئهگر شیعه را که توسط مدرسی در ایران آموزش دیدهاند، دستگیر شدند. این حادثه نگرانی جدی بحرین و عربستان سعودی را بر انگیخت و به عقد یک پیمان امنیتی مشترک در 20 دسامبر 1981منجر شد. عمق هراس سعودی را می توان از اتهاماتی که شاهزاده نایف وزیر کشور، وارد آورد، درک کرد: ایرانیان توریست های خلیج شده اند.
در آوریل 1980 بدنبال تایید تلویحی اعدام آیت الله صدر توسط رژیم عراق از جانب حکام بحرین، دوباره منازعات در این کشور شدت گرفت که در پی آن نیروهای دولتی نیز هرگونه تظاهرات از ناحیه شیعیان بحرین را سرکوب کردند. همچنین با حمله عراق به ایران و به دنبال آن پیوستن بحرین به پیمان امنیتی با عربستان و در نهایت تشکیل شورای همکاری خلیج فارس، گرچه تا حدود زیادی صدور انقلاب در این کشور مهار شد؛ ولی با این حال ریشهها و زمینههای لازم برای طغیان درکشور بحرین همچنان وجود داشته و درمقابل نیز برخوردهای خشونتبار نیروهای دولتی بحرین با شیعیان این کشور که به نوعی معلول محرومیت اکثریت شیعه در برابر اقلیت حاکم سنی بود، با جدیت تمام همراه بود که از جمله آنها سرکوب کودتا توسط «جبهه اسلامی برای آزادی بحرین» در سال 1981 بود. علی رغم سرکوب مخالفت های شیعیان که غالب آنها به ایران نسبت داده می شد، ولی با این حال هنوز این قیام ها ادامه داشته و مهمترین آنها سرکوب سال 1994 بود که با وجود مهار این جنبش، شیعیان بر استمرار قیام تا موافقت دولت به برگزاری انتخابات پارلمانی تاکید کرده و در نهایت حاکمان بحرین بدلیل ترس از حرکت های اصلاحگرایانه در چند سال اخیر، با اعطاء آزادی های بیشتر به مردم بحرین و امکان انتخاب نمایندگان شیعه در مجلس ملی به این قیام ها در آن سال ها تا حدودی خاتمه دادند .
اقدام دولت در سرکوب شدید حرکتهایی که داعیه اسلامی داشتند، رهبران این حرکتها را بر آن داشتند تا به ارزش ها و اصول خود، رنگ و جلوۀ دیگری بدهند و اهداف خود را از طریق دیگری دنبال کنند؛ بهترین داعیه و وسیله «دموکراسی» بود. از این رو، این حرکت ها نیز ضمن حفظ اصول عام خود، با دیگر حرکت های ملی هم صدا شدند و سعی داشتند تا رهبری حرکت های دموکراتیک مردمی را به دست گیرند. اسلامگرایان بحرینی که در تجربه نخستین مجلس انتخابی بحرین به قدرت بنیادی خود پی برده بودند، قدم در راه مبارزه ای طولانی نهادند تا از طریق احیای مجلس و قانون اساسی، بار دیگر خواستههای خود را دنبال کنند. بنابراین، مسکوت گذاشتن اصول انقلاب اسلامی ورود آوردن به ارزش های معتدل دموکراتیک را می توان به مثابه یک تاکتیک مقطعی دراز مدت – تا کسب موقعیت سیاسی فعال و تثبیت آن دانست که در پرتو آن، ضمن جلب حمایت های دموکراتیک جهانی، برای مدتی از برچسب «اسلامگرایی و بنیاد گرایی» به دور باشند و بتوانند هم از بعد داخلی و هم از بعد خارجی، آزادانه تر به فعالیت بپردازند.
* جنبشهای جدید
شیعیان بحرین به رغم اینکه درصد زیادی از جمعیت بحرین را تشکیل می دهند ولی به حق باید آنها را اکثریتی فراموش شده دانست
بحرین از کشورهایی است که از دیر باز شاهد جنبش ها و حرکت های دینی و اجتماعی و سیاسی بوده است. این جنبش ها که در سال های اخیر، نمود زیادی پیدا کردهاند، اگر چه همه آنها ماهیت اسلامی نداشته اند، اما وجه و صبغه اسلامی آنها بر وجوه اجتماعی، اقتصادی و دموکراتیک غلبه داشته است.
اوضاع بحرین، این کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس، با شور و نشاط نیروهای سیاسی مخالف در آن توانست با فعالیت جوانان خود «روز خشم» 14فوریه را به عنوان سرآغاز قیام خود به راه اندازد و شگفت آنکه رژیم این کشور نیز نتوانست در برابر قیام جوانان به اقدامی دست بزند و اینچنین بود که جوانان بحرین توانستند سیلی محکمی به چهره خاندان سلطنتی حاکم بر این کشور وارد کنند و اصلاحات شاه این کشور « شیخ حمد بن عیسى» را که ده سال پیش در یک رفراندوم فرمایشی به تصویب رسانده بود ناکام گذارند. رژیم بحرین کوشش کرد با وجود نقض های صریح حقوق بشری، چهره خود را در مجامع بین المللی خوب و مثبت نشان دهد اما قیام مردم مصر تأثیر بسیار گستردهای بر مردم بحرین داشت و جوانان این کشور ناگهان از خواب چند دهه بیدار شدند و روز خشم را اعلام کردند. ناظران رویدادهای بحرین می دانند که قیام جوانان این کشور چنان محکم و استوار بوده و هست که تمامی اقدامات دولتی برای جلوگیری از ورود مردم به میدان«لولو» با شکست وناکامی روبرو گردید. سردمداران حکومت بحرین و مقامات واشنگتن و لندن که از آنان حمایت می کنند از قبل از تحولات قیام مردمی در بحرین آگاهی داشتند اما مقامات بحرینی گمان نمی کردند که قیام جوانان بحرین تا اینجا کشیده شود .
اما آنچه که در ساعت های نخستین آن روز به رهبری آقای « عبد الوهاب حسین» معارض بحرینی بوقوع پیوست توانست دیوار هراس را از میان بردارد و باعث گردد که تظاهرات در نقاط دیگری از پایتخت و شهرهای دیگر بحرین برگزار شود و رژیم ناچار شود از اقدامات خود علیه تظاهرات مردمی دست بکشد؛ اما در این میان یک جوان به خاک وخون کشیده شد و در مراسم تشییع جنازه این جوان، جوان دیگری نیز به خاک افتاد و اعتراضهای مردمی به صحنه انقلاب تبدیل گردید.
انقلاب مردم بحرین ثابت کرد که از این پس نمی توان در برابر قیام های مردمی علیه سردمداران طغیانگر مقاومت کرد. در تونس پس از به خاک و خون کشیدن مردم بنعلی سقوط کرد و در مصر نیز این چنین شد و اکنون همان رویداد در بحرین تکرار می گردد؛ اما حکمرانان حالا دعوت به گفتگو می کنند که البته بسیار دیر شده است. این رویداد ثابت کرد که بکارگیری قدرت و زور دیگر یک ابزار در دست سردمداران نمی باشد چون خون جوانان انقلابی بسیار قدرتمندتر و برنده تر از زور و تیزی سرنیزهها است. در عین حال غربیها در حال حاضر خود را در محاصره پدیده رژیمهای هوادار در حال سرنگونی می بینند .
بسیاری از مردم جهان گمان می کردند که ملت بحرین در ناز و نعمت زندگی می کند چون درآمد هنگفت نفت دارد؛ اما ناظران از مدتها پیش این قیام مردمی را پیش بینی کرده بودند از جمله شش ماه پیش مقامات بحرینی بیش از هزاران تن را با اتهام های جعلی بازداشت کردند و کار بدانجا رسید که بسیاری از آنان محکوم به اعدام شدند که البته این جدا از شکنجههایی بود که در زندان های بحرین درباره زندانیان سیاسی روا می شده و می گردد.
* تاثیر انقلاب اسلامی در بیداری اسلامی در بحرین
در اصطلاحات سیاسی و اجتماعی، انقلاب ، دارای تعریف های متعدد و مختلفی است . از دیدگاه تدا اسکاچپل، «انقلاب سیاسی، با تغییر حکومت، بدون تغییر در ساختار اجتماعی همراه است؛ اما انقلاب اجتماعی، عبارت است از انتقال و دگرگونی سریع و اساسی حکومت و ساختارهای اجتماعی و تحول در ایدئولوژی غالب کشور» در یک جمع بندی، انقلاب، حرکتی مردمی، در جهت تغییر سریع و بنیانی ارزش ها و باورهای مسلط، نهادهای سیاسی، ساختارهای اجتماعی، رهبری، روش ها و فعالیت های حکومتی یک جامعه است که توأم با خشونت باشد.
به طور کلی، چهار عامل عمده، برای وقوع انقلاب در یک جامعه لازم است. این عوامل که معمولاً در هر انقلابی دیده می شوند عبارتند از:
1٫ نارضایتی عمیق از شرایط موجود.
2٫ گسترش و پذیرش اندیشه یا اندیشه های جدید جایگزین (ایدئولوژی انقلاب.
3٫ گسترش روحیه انقلابی در افراد جامعه.
4٫وجود رهبری و نقش آفرینی ساختارهای سیاسی- اجتماعی بسیج گر
الف. تأثیرپذیری و الهامگیری؛
ب. مداخله ایران در این حوادث و وابستگی این جنبشها به ایران.
رابطه جنبشهای اسلامی و شیعی در بحرین با انقلاب اسلامی در ایران را میتوان با دو رویکرد بررسی کرد:
حقیقت آن است که پیدایش انقلاب اسلامی در ایران تأثیر شگرفی بر تمام جنبشهای آزادیخواه جهان داشته است، از این رو نمیتوان منکر تأثیر انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک پدیده و متغیری جدید در تحولات و محاسبات بین المللی و منطقهای شد. تأثیر انقلاب ایران در حوادث بحرین، طی سال 1979 میلادی به صورت کوتاهمدت در راهپیماییها و اعتراضات مردمی جلوهگر شد و در دراز مدت نیز روحیه شجاعت و قیام برای خواستههای خود را در آنان دمید.
اما راجع به مسئله دوم، باید گفت جمهوری اسلامی ایران، بحرین را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخته است و طبق اصول پذیرفته شده بین المللی، به خود حق دخالت در امور داخلی دیگر کشورها را نمیدهد، ضمن آنکه اساساً تاکنون دلیلی بر دخالت ایران در ناآرامیهای بحرین ارائه نشده است.
میتوان ادعا کرد که بازتاب انقلاب اسلامی، سبب شده که جایگاه شیعیان بحرین را از حاشیه حکومت به مرکز ثقل تحولات سیاسی این کشور اسلامی منتقل کند. شیعیانی که در طول چند دهه اخیر همواره در حاشیه و آماج حملات شدید تبلیغاتی به ویژه توسط حکام سنی آل خلیفه بودند، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران جانی دوباره گرفتند و در صف اول مبارزه با حکومت ایستادند؛ به گونهای که پادشاه بحرین موقعیت خود را به شدت متزلزل دید و بر فشار دولت علیه شیعیان افزود و محیطی خفقان آور از گذشته به وجود آورد.
باراک اوباما نسبت به جورج بوش به طور چشمگیر و ملموسی بحث دموکراسی در خاورمیانه را کنار گذاشته است و فشار خاصی را بر کشورهای عربی همپیمانش برای باز کردن فضای سیاسی نیاورده است. در دوره جورج بوش بحث دموکراسی در خاورمیانه به خصوص در بحرین با جدیت بیشتری از سوی دولت آمریکا دنبال میشد و به دنبال این فشارها دولت بحرین ناچار بود امتیازاتی را به مردم بحرین اعطا کند.
حتی میتوانیم بگوییم موضوع دموکراسی از دستور کار خارج شده و دولت آمریکا با تمام قدرت از دولتهای سنتی هم پیمان خود حمایت میکند. سفیر جدید ایالات متحده در بحرین در یک اظهار نظر بیسابقه اعلام کرد که معارضین و شیعیان باید مطالبات خود را در داخل کشور پیگیری کنند و از استفاده از تریبونهای بین المللی خودداری کنند. این نوع گفتمان از سوی سفارت آمریکا در بحرین بیسابقه است و به نوعی حمایت مستقیم از فشارهایی است که دولت بحرین علیه معارضین صورت میدهد. شرایط بینالمللی و منطقهای به گونهای است که این فشارها کاملاً از بین رفته و دولت بحرین با اعتماد به نفس زیادی قصد گرفتن امتیازاتی را دارد که در دورههای قبلی به معارضین و شیعیان اعطا کرده بود.
* فرجام سخن
در آستانه سالگرد انقلاب مردمی بحرین هستیم؛ اما پس از ماهها اعتراض که توسط جوانان و مردم این کشور برگزار می شود، هنوز انقلاب بحرین به پیروزی نرسیده است و این چیزی جز بلای تفرقه در میان انقلابیون بحرین نیست.
جنبش الوفاق به دبیرکلی شیخ علی سلمان، خواهان اصلاحات است، اصلاحاتی که از ابتدای حکومت حمد بن عیسی سخن به میان آمده است؛ ولی تا به حال غیر از نقض فاحش حقوق بشر چیزی به چشم نخورده است.
در مقابل جنبش عمل اسلامی و جنبش جوانان 14 فوریه است که خواهان سرنگونی حکومت حمد بن عیسی دیکتاتور بحرین هستند.
در همین زمینه «علی سلمان» دبیرکل این جنبش با تاکید بر اصرار مخالفان دولت در رسیدن به گفتوگوهای هدفمند و توافق ملی ابراز داشت که باید راهکار مشخص و مکتوبی برای این توافق تدوین شود که با جدول زمانی و یک جهت تضمین کننده همراه باشد.
وی خواستار تشکیل دولت وحدت ملی در کشور به عنوان آخرین راه حل بحران در این کشور شد و ادامه داد که گزینه امنیتی همراه با مانورهای سیاسی شکست خود را در مقابله با اراده شهروندان ثابت کرده است.
در رابطه با گفتگو و دولت وحدت ملی که شیخ سلمان از آن یاد می کند، بد نیست به این نکات توجه ای داشته باشیم،
شیخ علی سلمان تحولات منطقه و بینالملل را در راستای منافع مشروع مردم بحرین می داند و بیان می کند که از زمان آغاز قیام مردمی تاکنون همواره گفتگو و مذاکره، موضع اصلی ما بوده است و گفتگو را نزدیکترین راه برای دستیابی به اهداف مردمی میدانیم. ما خواستار یک نظام سیاسی مبتنی بر اصل شهروندی و مخالفت با فرقه گرایی و قبیله گرایی هستیم.
نکته جالبتر اینکه، در مقابل دیکتاتور بحرین موضع جالبی داشته است و با اینکه امکان گفتگو میان مخالفان و دولت بحرین وجود داشت؛ اما این راه حل کنار گذاشته شد به طوری که، گفتگوها باید درباره ی مسائل سیاسی فراگیر باشد تا در کشور امنیت و ثبات برقرار شود.
در همین زمینه باید به شیخ سلمان هشدار داد که کار از گفتگو ایجاد دولت وحدت ملی گذشته است و تا زمانی که شما بخواهید سیاستی این چنینی در پیش بگیرید کار به جایی پیش نخواهید برد.
در مقابل جنبش جوانان 14 فوریه و جنبش عمل اسلامی قرار دارند که خواهان برکناری دیکتاتوری آل خلیفه هستند، به طوری که شعار اصلی آنها اسقاط النظام است.
جنبش جوانان 14 فوریه که سخن از ساقط شدن نظام آل خلیفه می زند چنین تفکری دارد که ملت بحرین و جوانان بحرینی دیگر آن ملت و جوانان ساده لوح گذشته نیستند که فریب وعدهها و وساطتهای کشورهای دیگر را بخورند، چه اگر این راهکار راه حل مناسبی بود، هر یک از انقلابهای تونس، مصر، لیبی و مردمان و معارضان آنها برای تحقق خواستههایشان به آن توسل میجستند، به همین دلیل ما از همین جا اعلام میکنیم که ملت بحرین هیچ یک از وساطتها و میانجیگریهای دولتها و کشورهای حوزه خلیج فارس را نمیپذیرد، دیگر جایی برای مذاکره با رژیم بحرین نمیبینیم و بر خواستههای خود که سرنگونی دیکتاتوری آل خلیفه است تاکید مینماییم.
جوانان 14 فوریه اعلام میکنند، به هیچ وجه به اصلاحات سیاسی سطحی و غیره، ایمان و اعتماد ندارند، چون رژیمهای گذشته بحرین و رژیم کنونی بیش از 60 سال است که مردم را فریب داده و خواستههای آنها و رهبرانشان را تحریف نموده و بدترین آزارها، شکنجهها و اذیتها را بر ایشان تحمیل کرده اند.
به هر حال به نظر میرسد روزهای آرام و باثباتی در انتظار بحرین نیست. چرا که وضعیت بحرین در حال بازگشت به قبل از روی کار آمدن و اصلاحات ملک حمد است و میتوان گفت اصلاحاتی که با روی کار آمدن پادشاه جوان بحرین در سال 1999 آغاز شده بود و به باز شدن نسبی فضای سیاسی این کشور منجر شده بود به پایان خود نزدیک شده است.