به گزارش نمابه نقل از نامه، فرّخی، شاعر ستیزهجوی عصر رضا شاه در سال 1307 شمسی، از طرف مردم یزد به نمایندگی مجلس انتخاب شد. وی در آنجا به نمایندگان مخالف دولت پیوست و به اصطلاح عضو گروه اقلیّت مجلس شد. در آن موقع رضا شاه مشغول تحکیم سلطنت خود بود و مخالفت با دولت به معنای مخالفت با شاه نیز بود.
نمایندگان گروه اکثریّت که همگی با تقلّب و تزویر و تهدید و ارعاب به مجلس راه یافته بودند، سعی داشتند فرّخی را به نحوی رنج دهند تا او خود داوطلبانه مجلس را ترک گوید. آنها آشکارا به فرّخی دشنام میدادند و او را با کلماتی چون «دشمن وطن» و «ضدّ اصلاحات» صدا میکردند؛ امّا فرّخی به شیوة آزادمردان اهانتها را تحمّل میکرد و حاضر نبود سنگر مجلس را ترک گوید.
یک روز عدّهای از نمایندگان اکثریّت تصمیم گرفتند او را کتک بزنند. آنها ابتدا برای آنکه او را به خشم آورند به وی دشنام دادند؛ امّا فرّخی که به نقشة آنها پی برده بود در جواب آنها سخنی نگفت. ولی اکثریّتیها دستبردار نبودند. آنان با جسارت جلو رفتند و شروع به کتک زدن او کردند. فرّخی سعی کرد تا حدّی که میتواند از ضربات آنها خود را در امان نگه دارد؛ امّا آنها بیرحمانه او را کتک زدند بطوریکه خون از دهان و بینی او سرازیر شد.
پس از پایان ماجرا فرّخی با دهان خونآلود رو به بقیّة نمایندگان کرد و گفت: وقتی در پایتخت یک مملکت، آن هم در مجلس، نمایندهای را این طور کتک میزنند ببینید در بیرون مجلس چه خبر است و چه به روزگار مردم میآورند!»