نمونه‌ای از فساد اخلاقی رژیم پهلوی

سرانجام در سال ۵۶ در چارچوب این مراسم اتفاقی افتاد كه به خوبی نشان می‌داد جشن فرهنگ و هنر چه مسیری را طی كرده تا به این نقطه رسیده است، یعنی نقطه‌ای كه اوج فساد اخلاقی و فرهنگی رژیم آمریكایی پهلوی را نشان می‌داد.

به گزارش نمابه نقل از جهان، مسعود رضایی با اشاره به شیوع وسیع فساد اخلاقی در رژیم پهلوی می گوید:
من در مورد فساد اخلاقی‌ در رژیم پهلوی نمونه‌ای را عرض می‌کنم که ببینید آنها به چه وضعی رسیده بودند.

فرح دیبا همسر شاه مراسمی را به اسم جشن فرهنگ و هنر در شیراز به راه انداخته بود و تحت این عنوان، تلاش می‌کرد تا به مقابله با فرهنگ اسلامی جامعه بپردازد. سرانجام در سال ۵۶ در چارچوب این مراسم اتفاقی افتاد که به خوبی نشان می‌داد جشن فرهنگ و هنر چه مسیری را طی کرده تا به این نقطه رسیده است، یعنی نقطه‌ای که اوج فساد اخلاقی و فرهنگی رژیم آمریکایی پهلوی را نشان می‌داد.

در این سال یک گروه تئاتر خارجی به این جشن دعوت شده بود که نمایشنامه‌ای به نام «خوک، بچه، آتش» را در ویترین یک فروشگاه بزرگ و در معرض دید عامه مردم به اجرا درآورد. در این تئاتر صحنه‌های جنسی کاملا آشکار و مستهجنی را به نمایش گذاشته شد که تا آن هنگام بی‌سابقه بود.

در پی این اقدام شرم‌آور که اتفاقاً در ماه رمضان نیز صورت گرفته بود، ابتدا علما و مردم شیراز اعتراض کردند و سپس موج انزجار از این اقدام ضدفرهنگی، سراسر کشور را در بر گرفت. در واقع این نمایشنامه کاسه صبر مردم را از این همه فضاحت لبریز کرد.

اما برای این که بدانیم واکنش شاه و همراهان او به این واقعه و اعتراضات مردمی چه بود، خوب است دوباره نگاهی به خاطرات آنتونی پارسونز سفیر انگلیس در ایران بیاندازیم.

نظر سفیر انگلیس درباره جشن هنر شیراز و واکنش معنادار شاه

وی در این خاطرات نوشته است: "فستیوال بین‌المللی هنری شیراز (جشن هنر شیراز) که سالانه برگزار می‌شد از آغاز به علت نوآوری‌ها و نمایشاتی که با روحیات جامعه سنتی و اسلامی ایران تطبیق نمی‌کرد موجب تضادها و مباحثاتی شده بود... جشن هنر شیراز در سال ۱۹۷۷ از نظر کثرت صحنه‌های اهانت‌آمیز به ارزش‌های اخلاقی ایرانیان از جشن‌های پیشین فراتر رفته بود. به طور مثال یک شاهد عینی صحنه‌هایی از نمایشی را که موضوع آن آثار شوم اشغال بیگانه بود، برای من تعریف کرد. گروه تئاتری که این نمایش را ترتیب داده بودند یک باب مغازه را در یکی از خیابان‌های پر رفت و آمد شیراز اجاره کرده و ظاهراً می‌خواستند برنامه خود را به طور کاملاً طبیعی در کنار خیابان اجرا کنند. صحنه نمایش نیمی در داخل مغازه و نیمی در پیاده‌رو مقابل آن بود. یکی از صحنه‌ها که در پیاده‌رو اجرا می‌شد تجاوز به عنف بود که به طور کامل (نه به طور نمایشی و وانمودسازی) به وسیلة یک مرد (کاملاً عریان یا بدون شلوار- درست به خاطر ندارم) با یک زن که پیراهنش به وسیلة مرد متجاوز چاک داده می‌شد، در مقابل چشم همه صورت می‌گرفت... من به خاطر دارم که این موضوع را با شاه در میان گذاشتم و به او گفتم اگر چنین نمایشی به طور مثال در شهر «وینچستر» انگلستان اجرا می‌شد، کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به در نمی‌بردند. شاه مدتی خندید و چیزی نگفت!"

در حقیقت آنتونی پاسوز می‌خواهد به شاه بگوید که شما دیگر از حد گذرانده‌اید‌ اما شاه با توجه به این که خود را در اوج غرور و قدرت می‌دید، در مقابل جمله هشداردهنده سفیر انگلیس تنها لبخندی می‌زند و می‌گذرد‌ البته این نوع روحیه مغرورانه شاه برای او بسیار گران تمام شد.

وضعیت سینما و تلویزیون نیز در همین چارچوب قرار داشت و بر آنها باید فعالیت کاباره‌ها و مشروب فروشی‌ها و حتی محله فساد رسمی را نیز افزود که همگی حاکی از یک برنامه‌ریزی گسترده برای تعمیم فساد در کل جامعه بود، اما برخلاف آنچه آنها تصور می‌کردند، نه تنها جامعه مذهبی ما در این گرداب غرق نشد بلکه نسبت به آن واکنش نشان داد و اتفاقاً به اعتقاد من این قبیل مسائل یکی از عوامل مهم انقلاب اسلامی بود. در حقیقت این اقدامات باعث شده بود که خشمی عمیق در وجود مردم شکل گیرد و منتظر فرصت باشند تا آتش خشم خود را بر او فرو ریزند که البته این اتفاق نیز افتاد.

۱۳۹۱/۱۲/۸

اخبار مرتبط