2 گزينه پيش روي رئيس جمهور آمريكا

یا با ایران بساز یا بجنگ

عکس خبري -يا با ايران بساز يا بجنگ

باراك اوباما در دومین دولت خود باید تن به تصمیمی سخت و سرنوشت ساز بدهد: اعتراف به قدرت ایران یا اقدام نظامی علیه این كشور

به گزارش نمابه نقل از دیپلماسی ایرانی ، برخلاف عقل سلیم در چرخه سیاست آمریکایی ، پیشرفت در گفتگوهای هسته ای میان ایران و 5+1 و پیام ایران همزمان با سفر باراک اوباما به اسرائیل گویای این حقیقت تلخ است که احتمال توسل آمریکا به گزینه نظامی علیه ایران در دولت دوم وی افزایش فاحش و نه کاهش یافته است. این مساله به دلیل قمار اشتباهی است که اوباما در دور دوم حضور در کاخ سفید بر سر آن شرط بندی کرده و تاکید کرد که می تواند با توسل به دیپلماسی ایران را از چرخه کشورهای توانمند هسته ای خارج کند. قسمت خطرناک ماجرا اینجاست که تا یک سال دیگر اوباما متوجه اشتباه بودن ضرب الاجل زمانی که برای برنامه هسته ای ایران تعیین کرده خواهد شد و در این قمار شکست خواهد خورد.

در شرایطی که این دولت بلافاصله تغییر موضع نداده و استقلال استراتژیک و نفوذ منطقه ای ایران را نپذیرد اندک اندک هیچ گزینه ای باقی نخواهد ماند تا بتواند با توسل به آن در برابر فشارهای اسرائیل و دوستان این رژیم در واشنگتن برای حمله نظامی به ایران مقاومت کند.

بحث های صرفا فنی انجام گرفته میان ایران و 1+5 در استانبول خوش بینی های اولیه در خصوص کارآمدی دیپلماسی در پرونده هسته ای ایران را زیر سوال برد. پس از گفتگوهای در سطح مقام های ارشد که ماه گذشته در قراقستان برگزار شد ، برخی کارشناسان مسائل ایران ادعا کردند که تحریم های غرب ، ایران را بر سر میز مذاکره بازگردانده است. بازگشتی که گفته می شد نوعی تسلیم شدن ایران در برابر چارچوب های آمریکا در مساله هسته ای است!

با اینهمه نگاهی به نشست استانبول گویای حقیقت دیگری است: موضع ایران با توجه به تحریم ها تلطیف نشده است. شرایط ایران برای مذاکره با غرب همان هایی است که در چند سال گذشته بوده و همچنان هم ادامه خواهد داشت. در راس این پیش شرط ها هم پذیرش انقلاب ایران از سوی امریکا، احترام به استقلال این کشور و حق غنی سازی اورانیوم است.

نکته مهم اینجاست که دولت اوباما در دور دوم به هیچ وجه بیش از دولت اول آمادگی لازم برای پذیرش جمهوری اسلامی ایران و ارائه طرحی برای تامین همزمان منافع دو طرف را ندارد. توانایی اوباما برای تعدیل تحریم ها در سایه مذاکرات هم وابسته به قوانینی است که شخص اوباما امضای خود را پایین آن نشانده است. در استانبول ، مقام های امریکایی جزئیات بیشتری در خصوص طرح ارائه شده در آلماتی را در اختیار ایرانی ها قرار دادند. در جبهه مقابل ایرانی ها همچنان همان نگاه منفی را به پیشنهادهای غرب دارند. بر اساس این طرح از ایران خواسته شده بود که غنی سازی اورانیوم در سطخ 20 درصد را متوقف کرده ، بخش اعظم اورانیوم ذخیره شده را به خارج از کشور ارسال کند و سایت های غنی سازی تازه تاسیس در فردو را تعطیل کند. در ازای این فعالیت ها ، ایران تنها با کاهش بخش نه چندان قابل توجهی از تحریم ها روبه رو خواهد شد : واشنگتن به مدت شش ماه قانونی را که بر اساس آن صادرات فلزهای گرانبها به ایران در ازای نفت ممنوع اعلام شده بود به حالت ملغی درخواهد آورد.

در استانبول طرف ایرانی با رد ادعاهای امریکایی ها اعلام کرد که در طرح غرب توازنی میان مطالبه ها و مشوق ها وجود ندارد. مذاکره کنندگان امریکایی در این نشست به ایران اعلام کردند که پس از گذشت شش ماه شاید آنها به لغو تحریم های بیشتر که علیه سیستم بانکداری و مالی ایران در سطح بین المللی اعمال شده ، فکر کنند. البته این دور از لغو تحریم ها هم نیازمند برداشته شدن گام های اساسی بیشتر از سوی ایران است. در استانبول ، طرف آمریکایی در خصوص جزئیات گام های مورد نظرش صحبتی به میان نیاورد. این در حالی است که مقام های امریکایی در محافل خصوصی خود تاکید می کنند که اصلی ترین هدف آنها قطع کامل برنامه های هسته ای ایران است.

آنچه گفته شد در حقیقت دستورالعملی برای شکست پیش از پایان دور دوم ریاست جمهوری باراک اوباما است. امریکا به پایان توان سیاسی خود برای تحت فشار قرار دادن دیگر کشورها در راستای تحریم بیشتر ایران قرار گرفته است.همزمان امریکا نمی تواند تحریم های ثانویه بیشتر را علیه بازیگران اصلی در صحنه بین المللی مانند چین به واسطه ارتباط داشتن با ایران اعمال کند. ریسک چنین حرکتی برای واشنگتن بسیار بالا است.

علاوه بر این، ایران همچنان به افزودن بر توانایی های هسته ای خود ادامه می دهد. ایران در حال حاضر اورانیوم مورد نیاز راکتورهای سوخت خود تا سطح 3 و 4 درصد را به راحتی غنی سازی می کند و برای راکتورهای تحقیقاتی خود هم به اورانیوم 20 درصد نیاز دارد. این کشور به بهینه سازی سانتریفیوژهای خود ادامه خواهد داد و به ارحتی می تواند به فناوری غنی سازی با درصد بالاتر روی آورد. تمام این فعالیت ها در سایه نگاه های آژانس بین المللی انرژی هسته ای صورت خواهد گرفت و البته آژانس هم در گزارش های خود تاکید خواهد کرد که ایران مواد هسته ای را از تاسیسات اعلام شده و زیر نظر خارج نکرده است. اما این گزارش ها به هیچ وجه نمی تواند خط پایانی بر نگرانی های اسرائیل باشد. اسرائیلی ها همچنان ایران را چالشی غیرقابل قبول برای جاه طلبی های نظامی و یکه تازی های خود در منطقه می دانند.

در این شرایط ، اوباما با گزینه ای روبه رو است که هم مهم و کلیدی و هم نامطبوع است. او می تواند اعتراف کند که ایالات متحده دیگر به دنبال دیکته کردن استراتژی های مدنظر خود در خاورمیانه نیست. این یک حقیقت است اما حقیقتی که هر رئیس جمهوری نمی تواند به آن اعتراف کند. دیگر گزینه پیش روی اوباما این است که برای فرار از ابراز این حقیقت به جنگ دیگری روی آورد. جنگی برای از میان برداشتن تسلیحات کشتار جمعی کشوری که اصلا این تسلیحات را در اختیار ندارد. قرار نیست این جنگ برای محافظت از اسرائیل در برابر تسلیحات هسته ای یا شیمیایی باشد بلکه مبنا بر این است که با این جنگ از توان نظامی اسرائیل در منطقه محافظت شود.

تنها راه پیش روی امریکا برای فرار از بحرانی خودساخته ، توسل به دیپلماسی واقعی است. دیپلماسی که منافع ایران را هم مدنظر بگیرد. این مساله نیازمند گامی است که تاکنون اوباما در دولت دوم خود روی خوشی به آن نشان نداده است: پذیرش جمهوری اسلامی ایران به عنوان حقیقتی سیاسی که منافع ملی خاص خود را دارد و رسیدن به این حقیقت که باید با ایران به عنوان بازیگری اصلی در خاورمیانه برخورد کرد.
منبع : الجزیره

۱۳۹۲/۱/۴

اخبار مرتبط