به گزارش نمابه نقل از فارس، صدای زلزله ای که زمان وقوع آن ساعت ۱۵ و ۱۳ دقیقه در ۸۱ کیلومتری سراوان و ۸۳ کیلومتری خاش در شرق استان سیستان و بلوچستان اعلام شد با فاصله ای نیم ساعته به گوش رسانه ها و مردم رسید، صدایی که خیلی زود معلوم شد، صدای بزرگترین و قوی ترین زلزله نیم قرن اخیر این سرزمین کهن و با فلات بزرگ آن است.
از همان زمان بود که شوکی بزرگ بر صفحه ذهن ایرانیان حاکم شد، همه منتظر یک فاجعه بزرگ بود، هر کس ابعاد یک زلزله ۷.۵ ریشتری که موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران اعلام کرده بود، آن طور که می خواست در ذهن خود نقاشی می کرد،نقاشی های که صحنه های آن فاجعه بار بود و شاید بی شباهت به زلزله بم نبود.
تصور اکثر مردم این بود که باید منتظر هزاران نفر کشته و مجروح باشند شاید بیشتر از ۳۶ هزار نفری که در بم زیرآوار ماندند و برای همیشه از بین ما رفتند، نگرانی وقتی بیشتر شد که موسسه زلزله شناسی آمریکا شدت زلزله را ۷.۸ ریشتر اعلام کرد. اما این پایان ماجرا نبود.
ساعتی نگذشت که مسئولان از آمار پایین کشته ها و مجروحان سخن گفتند، اولین آنها مسئولان اورژانس و هلال احمر بودند که با حضور در منطقه از تعداد کم کشته و مجروحان گفتند و پیش بینی کردند که احتمالاً تعداد تلفات پایین است. اما هنوز کسی این حرفها را باور نمی کرد. همه می گفتند دروغ است، همانجا بود که شایعاتی مبنی بر مرگ حداقل ۴۰ نفر در این زلزله در ساعات اولیه آن حتی در رسانه های رسمی و بین المللی مخابره شد.
اطلاع رسانی به کندی پیش می رفت، می گفتند علتش قطع خطوط تلفنی است. سه ساعتی از زلزله گذشت اما هیچ آماری از تعداد کشته یا زخمی ها منتشر نشده بود. همین بود که دائم بر شایعات و نگرانی ها می افزود اما حدود ساعت ۸ شب بود که مسئولان به صدا درآمدند؛ تلفنهایشان را پاسخ دادند و ناباورانه اعلام کردند که بزرگترین زلزله نیم قرن ایران هیچ کشته نداشته و فقط ۱۲ نفر مصدوم سطحی داشته است.
اواخر شب بود که استاندار سیستان و بلوچستان در تلویزیون ظاهر شد و مرگ فقط یک نفر را اعلام و تأیید کرد و البته گفت که این زن متوفی نیز در کوهها مشغول چیدن گیاهان دارویی بود که ازقضا سنگی از کوه بر سرش افتاده و جان باخته و گرنه در شهرها و روستاهای زلزله زده حتی یک نفر هم نمرده است.
اورژانس هم بعدها از جراحت ۱۱ نفر خبر داد که به بیمارستان منتقل شدند و تا صبح ۸ نفرشان مرخص شدند و رئیس آن اعلام کرد که حتی خانه های کاه گلی هم سراوان، خاش،گشت و روستاهای اطراف آن ترک نخورده و سالم مانده است.
این اخباری بود که هنوز برای خیلی ها پذیرش آن سخت است، به خصوص وقتی که خبر مرگ ۳۴ نفر را آن سوی مرز در پاکستان می شنوند، جایی که حداقل ۸۰ نفر مجروح شده اند.
زلزله ای به بزرگی ۷.۸ ریشتر که لرزش آن تا هند هم احساس شد و مردم کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس در امارات، بحرین و دوبی را به خیابانها کشاند و در پاکستان مردم را ترساند، با این تلفات کم! شاید فقط لطف خدا بود که کانون زلزله در عمق ۷۰ کیلومتری زمین باشد، جایی که در فلات بزرگ ایران معمول نیست زلزله بیاید و به قول انوشیروان انصاری، رئیس مرکز لرزه نگاری پژوهشگاه زلزله شناسی اکثر زلزله های ایران در عمق زیر ۲۰ کیلومتر و حدود ۱۲ کیلومتری رخ می دهد، درست مثل آنچه در بم، منجیل، ورزقان و بوشهر رخ داد.
هر چه بود، این بار به خیر گذشت اما مردمی که در فلات بزرگ ایران روی گسلهای این سرزمین زندگی می کنند، هنوز در خطرند، راستی اگر این زلزله در عمق زمین نبود یا در نزدیکی یکی از کلانشهرها و مراکز استانها رخ می داد، چه سرنوشتی داشت، چه خبرهایی منتشر می شد، چه فاجعه ای رقم می خورد.
اینها اگر و اماهایی است که امروز یا شاید تا چند روز آینده ذهن ما مردم و مسئولان را مشغول می کند اما خیلی زود جای خود را به اخبار پر رونق سیاسی و اقتصادی خواهد داد و به محاق می رود، با خود می گوییم «چون که فردا رسد فکر فردا کنیم»، فردایی که بالاخره می رسد و علاج واقعه بعد از وقوع محال است.
امروز است که مردم و مسئولان باید به فکر مقاوم سازی سقف بالای سرشان باشند، بیمارستانها و سیستم امداد و نجات باید خودشان را با تجهیزات پیشرفته لجستیکی و اطلاع رسانی آماده کنند.