گردانندگان سايت هاشمي رفسنجاني بر عليه وي حکم دادند.
دستاندرکاران اين سايت با استناد به بيانات حضرت امام خميني(ره) در جمع مسئولان بنياد شهيد (25) آبان 1360، تيتر زدهاند؛ «پيشگويي سي سال قبل امام از انحراف امروز» و سپس از حضرت امام نقل کردهاند «امروز ما از روزهاي قبل بيشتر احتياج به همبستگي داريم، امروز ما مواجه با همه قدرتها هستيم و آنها در خارج و داخل دارند طرحريزي ميکنند؛ براي اينکه اين انقلاب را بشکنند و اين نهضت اسلامي و جمهوري اسلامي را شکست بدهند و نابود کنند و اين يک تکليف الهي است براي همه که اهم تکليفهايي است که خدا دارد؛ يعني، حفظ جمهوري اسلامي از حفظ يک نفر - ولو امام عصر باشد - اهميتش بيشتر است؛ براي اينکه امام عصر هم خودش را فدا ميکند براي اسلام. همه انبيا از صدر عالم تا حالا که آمدند، براي کلمه حق و براي دين خدا مجاهده کردند و خودشان را فدا کردند.
پيامبر اکرم(ص) آن همه مشقات را کشيد و اهل بيت معظم او آن همه زحمات را متکفل شدند و جانبازيها را کردند؛ همه براي حفظ اسلام است. اسلام يک وديعه الهي است پيش ملتها که اين وديعه الهي براي تربيت خود افراد و براي خدمت به خود افراد هست و حفظ اين بر همه کس واجب عيني است؛ يعني، همه مکلف هستيم حفظ کنيم تا آن وقتي که يک عدهاي قائم بشوند براي حفظ او، که آن وقت تکليف از ديگران برداشته ميشود.
امروز ايجاد اختلاف؛ هر اختلافي باشد، و کارهايي که اختلافانگيز است؛ هر کاري باشد و با هر اسمي باشد، اين مضر به اسلام است و مضر به انقلاب است. و از همين رشته است اين که باز يک جرياني در کار است که نسبت به علماي بلاد، نسبت به اهل علم، نسبت به ائمه جماعات اهانت بکنند. و اين يک چيزي است که، جرياني است که چنانچه - خداي نخواسته - اين جريان به توفيق خودش، که به خيال خودش اين است که روحانيت را از مردم بگيرد، اگر اين امر به توفيق خودشان برسد، شما مطمئن باشيد که شکست خواهيم خورد؛ براي اين که، روحانيون در همه بلاد، حافظ اسلامند و حافظ مقاصد اسلامي هستند و از اول هم بودهاند.»
اکنون از باب قاعده «الزموهم بما الزمو انفسهم» جاي طرح اين سوال است که چرا همان جريانهاي ضد انقلاب که با بيانصافي لقب عاليجناب سرخپوش به آقاي هاشمي ميدادند، طي 8-7 سال اخير در زمره حاميان و ترويجکنندگان وي در آمدهاند؟ اگر حفظ اسلام و جمهوري اسلامي از اوجب واجبات است و شريفترين جانها نيز بايد فداي همين راه شود، پس چرا صف آقاي هاشمي با صف محافل ضد انقلاب در فتنه سبز که دم از حذف جمهوري اسلامي و ولايتفقيه ميزدند و به مساجد حمله ميکردند و به ساحت قدسي امام حسين(ع) در روز عاشورا جسارت کردند و مرهم بر زخمهاي استکبار و اسرائيل گذاشتند، يکي شد؟
آيا جمهوري اسلامي و مردم منحرف شده بودند که پاي اسلام و انقلاب ايستادند يا آنها که حمله اوباش ضد انقلاب را ديدند و شنيدند و با اين همه در خطبه نماز جمعه و پس از آن، به سوي همانها غلتيدند؟ ميتوان پرسيد که آيا خيانت نابخشودني حلقه انحرافي (معارض دين و روحانيت و قانون اسلامي) کمتر از خيانت جريان سرسپردهاي بود که اسلام و روحانيت را ارتجاع شمرده و تقليد از مرجعيت معظم را - نعوذبالله - با کار ميمون شبيه دانستند و فقه و فقيه و فقاهت را با طالبانيگري و ديکتاتوري مقايسه کردند؟
يادآور ميشود برخي مواضع آقاي هاشمي طي ساليان اخير در زمينه نرمش با آمريکا و اسرائيل خدشه در سياستهاي کلي جمهوري اسلامي، در تعارض و تناقض صريح با سيره انقلابي حضرت امام خميني(ره) است. از جمله آقاي هاشمي اخيرا و در حالي که سران بيسر و پاي رژيم صهيونيستي عليالدوام - و البته به گزافه - جمهوري اسلامي را تهديد به حمله نظامي ميکنند، مدعي شده که «ما با اسرائيل سر جنگ نداريم»؛ حال آن که حضرت امام با صراحت فرمودند «اسرائيل بايد از صفحه روزگار محو شود»