به گزارش نما حسین قدیانی امروز دوشنبه 23 اردیبهشت 92 طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت:
همچین هلهله میکند دشمن، انگار خرمشهر را پس گرفته! ما هنوز «ممد نبودی...» را نخواندهایم. خمینی، امام فاطمیون بود، روحالله پابرهنهها بود، مسیح بسیجیان بود.
ادخلوها بسلام آمنین! «امام آمد» بیبیسی ناراحت شد اما خب! «هاشمی آمد» خیال بیبیسی راحت شد. آیتالله اما رئیس مجمع تشخیص مصلحت ماست. روزگار خیلیخیلیخیلی غریبی است نازنین! دیری است ما محافظ گذاشتهایم برای دوستان بیبیسی. محافظ و پاسدار و جلیقه ضدگلوله و بنز سرمهای و شیشهدودی و مهلت ثبتنام و فرصت ناز و... صدالبته رای مردم! انتخابات در هیچ کجای دنیا گمان نکنم به آزادی جمهوری اسلامی باشد. ما از خط مقدم دموکراسی، کیلومترها جلوتریم!
شبهه را یادتان هست؟! «انتخابات آزاد» را میگویم. هم بیبیسی میگفت، هم آقای هاشمی. این روزها هاشمی و بیبیسی 180 درجه با هم اختلاف ندارند، فقط 360 درجه (!) اختلاف دارند. ما به عالیجناب میگوییم «دامت برکاته»، خاندان اشراف به حضرت بیبیسی! رسانه روباهپیر، پر شده از «بابا بزرگ»، «بابا»، «هاشمی آمد»!
ما عادت کردهایم به این چیزها، «عالیجناب سرخپوش» سالهاست «پدرخوانده» شده! پدر معنوی بیمعنویتها را نگاه! این روزها آمار خواب عالیجناب، دست احمدینژاد است! «فاطمی» باهم میآیند! نیاوران، پاستور، «تور فریب»! ترافیک متالیکها! عبور و مرور لائیکها! رابینهودی که نبود و آیتاللهی که نیست! دست در دست هم! باهم! همزمان! همزبان! هممکان! همه سلایق که نه، بلکه همه سلایق موردپسند بیبیسی! سوژههای روباه! جوجههای صدای آمریکا!
یادش به خیر! «فاطمیون» چگونه به صحنه میآمدند، انحراف و فتنه چگونه به صحنه میآیند؟!... و چه به هم میآیند؛ «احمدی رفسنجانی»! با یک شناسنامه! المثنی نیست! انگشتهای اشاره در چشم ملت!
ممد! نبودی ببینی...
راحتتان کنم، اشتباه است اگر فکر کنیم احمدینژاد فقط دست مشایی را گرفته. این 2 باهم، دست هاشمی را گرفتهاند. فتنه خواب بود؛ انحراف از قیلوله بیدارش کرد! این روزها بیسیم پاستور، نیاوران را خوب میگیرد! جبهه نیست، جنگ است. جنگ فتنه و انحراف با جبهه! فتنه، سن و سالی ازش رفته بود، پیر شده بود، نا نداشت، عصا میخواست، انحراف جورش کرد!
گمانم دیگر باید خندید به این جنگهای زرگری! دود تکنوکراسی و اختلاس، این روزها از دودکش خانه رابینهود بیرون میآید! فتنه میگوید: «به رای مردم احترام میگذارم، هرچه باشد» و انحراف میگوید: «اگر شورای نگهبان ردصلاحیتم کند، به قانون احترام میگذارم». چه بچههای خوبی شدهاند این از «قانون مرخصی دادهها»! احترام! آن هم به قانون! ... و آن هم در شرایطی که دست بیقانونی را بالا بردهاند!!... و احترام! اصلاً مشکل ما با فتنه و انحراف، سر همین «احترام» است! مرخصیدادههای از احترام، همان به بروند حرمت بیبیسی را نگه دارند! قضا میشود! ایران عزیز، استانی به نام «انگلیس» ندارد که رئیسجمهور... یعنی رئیس ستاد انتخاباتی انحراف، روزی چند بار به بیبیسی سفر میکند! به هر حال مجریان بیبیسی باید جبران کنند عدم استقبال مردم اهواز و اصفهان و آذربایجان و ساری را! برای انحراف، «جمهور» بیبیسی است و برای فتنه، «رئیس» بیبیسی است. آه که چقدر عمیق است اختلافات فتنه و انحراف!
بار این سوال روی دوش شماست آقای هاشمی، اصلا برای چه آمدهاید؟! ثبتنام شما غیرقانونی است؛ این بار قرار است متاثر از قانونگریزی شما چه تعداد خون از چه تعداد جناح ریخته شود؟! شما که هنوز جواب خون شهید حسین غلامکبیری را ندادهاید، کجا و برای چه ثبتنام میکنید؟!
راه شما کی به این طرفها افتاد آقای هاشمی؟! شور شما، این بار کدام عاشورا را هدف گرفته؟! و کدام خیمه اباالفضل را هوادارانتان میخواهند به آتش بکشند؟! شما از این مردم، رای میخواهید یا جانشان را؟!
این بار میخواهید علیه «مردمسالاری دینی» کدام نامه سرگشاده را بنویسید؟! این بار هم، آیا اول به بیبیسی میدهید یا صدای آمریکا؟! این بار میخواهید کدام فتنه را کلید بزنید و بعد، پیشگویی کنید؟! به ما از ثبتنام نگویید، از خوابتان بگویید! ثبتنام شما اگر قانونی بود، قند در دل بیبیسی آب نمیکرد. امام چگونه میآمد، شما چگونه میآیید؟! امام به مردم میآید، شما به بیبیسی. همین هفته پیش همسرتان باز هم به جای شام شب ما، خوراک روز آنلاین و بیبیسی را جور کرد و گفت: «اصلا مگر انتخاباتی هم وجود دارد؟!... برای چه باید آقای هاشمی بیاید؟!... هر که را خودشان بخواهند رئیسجمهور میکنند....»!!
تو را به خدا، برای چه باید بیایید آقای هاشمی؟! جواب ما را نمیدهید، جواب همسرتان را بدهید. این از نوشتن بیانیه بهتر است!
با شما، ما هیچ دعوایی نداریم الا دموکراسی، آقای هاشمی! همین 8 سال پیش بود که حضرتعالی به جای پذیرفتن نتیجه انتخابات به «خدا» نامه نوشتید، و همین 4 سال پیش بود که بازهم به جای پذیرفتن نتیجه انتخابات به «ناخدای باخدای سفینه انقلاب» نامه نوشتید.
زیر و بم و ساز و کار انتخابات را باید قبول داشت، بعد رهسپار ثبتنام شد... اما شما که این همه با رای مردم، انتخابات، رای اکثریت، دموکراسی و... مشکل دارید، شما که تاب باختن ندارید، شما که سابقهتان پر از «شورش علیه رای تودهها» است، شما که همصدا با بیبیسی از لزوم «انتخابات آزاد» سخن میرانید... و شما که جنبه مردمسالاری را ندارید، میتوانم بپرسم؛ اصولا چرا نامزد انتخابات شدهاید؟!
روز ثبتنام، جنابعالی گفتید؛ «آمدهام برای خدمت»، خدمت اما از کانال بیبیسی، معنایی جز خیانت ندارد. خدمت شما به مردم نیست، به روباه پیری است که با آمدن خمینی اخم کرد و به آمدن شما خندید!!
گرگهای مجازی دارند با شما بازی میکنند آقای هاشمی شما اگر کلاه وجدان خود را قاضی کنید، اصلا به شورای نگهبان و تایید صلاحیت نمیرسید! اگر قبلا این ما مردم بودیم که شما را با «نه» رد صلاحیت میکردیم، اینبار، خودتان خودتان را رد صلاحیت کردهاید. خودتان، خاندانتان، همسرتان... و محرمتان بیبیسی! گفتم که؛ «ثبتنام شما غیرقانونی است.»