پژوهشگران در تلاش ساختن نوعی ابرکامپیوتر هوشمند هستند که عملکرد آن شبیه مغز انسان است. بسیاری بیمناک آن هستند که رسیدن بشر به چنین دستاوردی ممکن است پیآمدهای منفی زیادی داشته باشد.
به گزارش رجانیوز به نقل از دویچهوله، در سال ۱۹۹۳ ورنر وینجی (Verner Vinge)، نویسنده داستانهای تخیلی پیشبینی کرد که ظرف ۳۰ سال دیگر یعنی تا سال ۲۰۲۳ "ما از ابزار تکنیکی ساخت هوشی ابرانسانی برخوردار خواهیم بود و کمی بعد از آن، عصر انسان طبیعی به پایان خواهد رسید.
پایگاه اینترنتی اشپیگلآنلاین دوشنبه (۲ آوریل) مقالهای به قلم توماس گروتار (Thomas Grüter) منتشر کرده که در آن نوشته شده است، اگر چه که هنوز این "هوش ابرانسانی" ساخته نشده، اما پژوهشگران زیادی بر آن شدهاند که مغز انسان را در کامپیوتری شبیهسازی کنند.
توماس گروتار، نویسنده کتاب "باهوشتر از ما؟" مینویسد: دست کم ۲ تن از این محققان ادعا کردهاند که تا چند سال دیگر پروژه خود را به پایان خواهند رساند. هر دو از چنان اعتماد به نفسی در گفتار خود برخوردارند که انسان بیدرنگ میپرسد: «آیا آنها نابغهاند یا شارلاتان؟»
هنری مارکرام (Henry Markram)، کارشناس مغز و اعصاب از آفریقای جنوبی و یکی از دانشمندان اروپایی پروژهای برای ساخت مغز مصنوعی را آغاز کردهاند که با بودجه یک میلیارد یورویی اتحادیه اروپا تأمین مالی میشود. این پروژه باید تا سال ۲۰۲۳ به پایان برسد.
اما علاوه بر آنها گروه Cognetive Computing شرکت کامپیوتری "آی. بی. ام" به ریاست دهارمندرا مودها (Dharmendra Modha) نیز اعلام کرده که با همکاری دانشگاههای مختلف آمریکا در حال کار بر روی سیستمی است که از تواناییهای شناختی مشابه تواناییهای انسان برخوردار است.
گروه کاری مودها در سال ۲۰۰۹ اعلام کرد در ساخت "شبیهساز قشر مغز" به پیشرفتهایی دست یافته است.
این گروه اعلام کرده که توانستهاست قشری از مغز را بسازد که فراتر از کورتکس مغز گربه است. اعضای گروه مودها افزودهاند که این دستاورد آنها را به شبیهسازی قشر مغز انسان بسیار نزدیک کرده است. اما برخی عقیده دارند که این گروه در ارائه ارزش دستاوردهای خود اغراق کرده و دستاورد آن چیزی جز شبیهسازی "مدلی بسیار ساده از سلولهای عصبی" نبوده است. هنری مارکرام که رقیب این گروه محسوب میشود در نامهای مودها (Modha) را به فریب اذهان عمومی متهم کرده است.
اما مارکرام نیز بهتازگی در مصاحبهای با مجله علمی ساینس (Science) اعلام کرده در صورتی که گروه کاری او ۱۰ میلیارد یوریی که به پروژه اختصاص داده شده را دریافت کند، ظرف ۱۰ سال دیگر قادر خواهد بود مغز انسان را شبیهسازی کند.
اما بسیاری از همکاران مارکرام گفتههای او در مورد ساخت "مدلی واحد از مغز انسان" را "مضحک" مینامند. افرادی مانند رودنی داگلاس (Rodney Douglas)، پژوهشگر مغز، کوان مارتین (Kevan Martin) و ریچارد هانلوسر (Richard Hahnloser) از دانشگاه زوریخ معتقدند، هدفی که این گروه مدعی است به آن دست مییابد "غیر واضح" است و ارائه میلیونها یورو برای چنین پروژهای عاقلانه نیست.
آیا این روح مصنوعی مانند انسان است؟
فرض را بر این میگذاریم که پروژه ساخت مغز مصنوعی به فرجام برسد. در آن صورت این انسان مصنوعی چه احساسی خواهد داشت؟ اگر دستگاهی همانند مغز انسان تولید شود، این دستگاه باید بتواند خود را مثل یک "شخصیت آگاه" حس کند.
باید از خود بپرسیم، آیا چنین ابزار هوشمندی از حقوقی هم برخوردار خواهد بود؟ آیا خود را مانند یک انسان درک و حس میکند؟ آیا او هم درد میکشد، اهدافی دارد و میخواهد از زندگی خاصی برخوردار باشد؟
مارکرام قصد دارد با شبیهسازی مغز انسان بیماریهای روانی و مغزی مانند آلزایمر ایجاد کند تا شاید راههای درمان این بیماریها روشن شود. اما آیا او به لحاظ اخلاقی مجاز به ایجاد عامدانه بیماری در این انسان مصنوعی خواهد بود؟
آیا این مغز یا انسان مصنوعی از حق تحصیل و آموزش برخوردار نخواهد بود و نباید برای او کمکهای تحصیلی یا اجتماعی در نظر گرفت؟
اگر روزی قادر شویم سیستمی درست همانند مغز انسان بسازیم، میتوانیم ریزپردازها یا چیپهای کامپیوتری را جایگزین قسمتهای معیوب مغزی کنیم. در ادامه این راه روزی به جایی خواهیم رسید که با جایگزین کردن چیپهای متعدد در کامپیوتر، آگاهی کاملی شبیه آگاهی انسان پدید بیاوریم. در این صورت شاید بر مرگ بیولوژیکی فائق بیاییم.
حتی برخی تصور میکنند که میتوان محتویات مغز انسان را به کامپیوتر انتقال داد. با این حال این پرسش و نگرانی وجود دارد که وجه تمایز مغز و انسان مصنوعی با انسان حقیقی چیست؟ و آیا احساس و حقوقش همچنان پا بر جا خواهد ماند.