گفتگوي تفصيلي با مرد گفتگوهاي رسانه؛

شایعه كردند به خاطر اختلاس از كشور فرار كردم

عکس خبري -شايعه كردند به خاطر اختلاس از كشور فرار كردم

حیدری افزود: درباره من چند ماه پیش شایعه كردند فلانی 3 ماه است به خاطر قضیه اختلاس از كشور فرار كرده است، در حالی كه من یك هفته قبلش در تلویزیون برنامه داشتم.

به گزارش نمابه نقل از جام جم، گفت‌وگو با فردي كه خود به مرد گفت‌وگوهاي رسانه‌اي مشهور است، هم كار دشواري است و هم آسان. دشوار از اين‌رو كه مقابل يك فرد حرفه‌اي و متخصص نشسته‌اي كه زير و بم مصاحبه را مي‌شناسد و نزديك به 5 هزار مصاحبه با افراد مختلف، از مديران مياني تا عالي‌ترين مقام‌هاي كشور را در كارنامه خود دارد و با اجراي 7‌سال مصاحبه هر شبي يك ركورد جهاني را به نام خود ثبت كرده است و آسان از اين حيث كه او خوب حرف مي‌زند و گفت‌‌وگو كردن را بلد است. به قول معروف اين بار خياط در كوزه افتاد و ما به سراغ مرتضي حيدري، مجري و گوينده بخش خبري و چهره نام‌آشناي برنامه گفت‌وگوي خبري شبكه 2 سيما رفتيم تا با او از رسانه و حاشيه‌هايش سخن بگوييم. در نگاه اول به نظر رسيد شايعاتي كه درباره مرتضي حيدري در ماه‌هاي اخير منتشر شده، بهانه خوبي براي گفت‌وگو با وي و البته آسيب‌شناسي و بررسي آفت‌هاي مخرب در حوزه فعاليت‌هاي رسانه‌اي بويژه تلويزيون است. صحبت‌هاي حيدري براي همه كساني كه درحوزه رسانه فعاليت مي‌كنند يا مخاطب رسانه هستند مي‌تواند جذاب و مفيد باشد. خواندن مصاحبه اين ادعا را ثابت مي‌كند.

نسبت بين شايعه و شهرت بسيار پيچيده و دردسرساز است بويژه براي كساني مثل شما كه در عرصه رسانه آن هم ابررسانه‌اي مثل تلويزيون فعاليت مي‌كنند و صاحب‌نام مي‌شوند. شايعه‌پراكني و حاشيه‌سازي درباره مرتضي حيدري در سالي كه گذشت كم نبود. به هر حال اين شايعات مي‌تواند براي شخصيت حقيقي و حقوقي شما آسيب‌زا و تهديدكننده باشد. يك فرد رسانه‌اي و اساسا يك رسانه مقابل شايعه‌سازي چه بايد بكند و به عنوان كسي كه سال‌ها سابقه رسانه‌اي داشته‌ايد و درمعرض انواع شايعات هم قرارگرفتيد اين شايعات چرا و چگونه شكل مي‌گيرد؟

واقعيت اين است كه به طور عام يك اتفاق در فضاي رسانه‌اي ما رخ داده ، به اين معني كه مسائلي با عنوان خبر وقتي جنبه منفي پيدا مي‌كند بسرعت در جامعه ترويج و تبليغ مي‌شود بدون اين ‌كه كسي درباره اصل آن ماجرا و شايعه وقوف داشته باشد يا درباره آن تحقيق كند. خب اين خيلي فضاي خطرناكي است و دردراز مدت مي‌تواند آسيب‌هاي غيرقابل جبران به افراد، رسانه‌ها و خود جامعه وارد كند و بي‌ترديد اين آتش دامن همه را خواهد گرفت.

متاسفانه وقتي فضا ناامن مي‌شود اين ناامني همه كساني را كه در آن جامعه زندگي مي‌كنند، تحت‌تاثير قرار مي‌دهد. شايعه به شكل دهان به دهان نيز مي‌تواند آسيب‌هاي جدي در پي داشته باشد چه برسد به اين‌ كه رسانه‌اي هم شود! حالا سوال جدي اين است كه چرا اخبار منفي و غلط اينقدر بسرعت در سطح جامعه منتشر مي‌شود؟ به نظر من علت اصلي عدم شفافيت و بي‌اعتمادي در جامعه است، وجود كاستي‌ها يا فسادهايي كه مردم از آن ناراضي‌اند و اين بستر رواني و اجتماعي شايعه‌سازي را فراهم كرده يا به آن دامن مي‌زند.

انگار شايعه براي مردم ما واجد يك جذابيت پنهان بوده و شايد بتوان براي آن دلايل روان‌شناختي و اجتماعي نيز پيدا كرد.

اين مساله يك ريشه تاريخي دارد كه در حافظه هر فرد ايراني شكل گرفته است. شما به هيچ عنوان در يك جامعه مالزيايي يا عرب و مثلا كشورهاي اروپايي شاهد چنين شايعاتي در سطح گسترده نخواهيد بود. مردم ما به واسطه برخي سوابق ذهني تاريخي و خيلي از مشكلات و مصايب شخصي كه دارند مقابل شايعات، باورپذيرتر هستند. احساس ناامني به مراتب بدتر از خود ناامني است و زماني كه اين احساس در جامعه رواج يافته و همه‌‌گير مي‌شود زمينه براي شايعه‌سازي و باوراندن آن به مردم نيز افزايش مي‌يابد. متاسفانه اين شايعه‌سازي‌هايي كه رسانه‌ها نيز آن را داغ‌تر مي‌كنند گاهي موجب مي‌شود يك سرمايه ملي و اجتماعي از بين برود.

ولي اين شايعه‌سازي در ارتباط با شغل شما بويژه اين‌ كه به عنوان گوينده و مجري بخش سياسي و اجتماعي شناخته مي‌شويد خيلي بيشتر است... .

همه كساني كه در رسانه بويژه تلويزيون كار مي‌كنند و به اصطلاح چهره هستند در هر سطح و نوع كاري كه انجام مي‌دهند در معرض اين شايعه‌سازي‌ها قرار مي‌گيرند. شهرت معمولا يك‌سري آسيب‌هايي نيز به همراه دارد. مثلا اگر بگويند آقاي الف. ب. جيم به خاطر‌ فلان پرونده به دادگاه احضار شد كسي نمي‌داند اين فرد كيست، فقط با استفاده از كدهايي كه داده مي‌شود بيشتر مردم مي‌فهمند كه آقاي الف. ب. جيم چه كسي است. اما اگر از روي كذب بگويند مرتضي حيدري به دليل فلان پرونده به دادگاه احضار شده، شايعه تكثير شده و حتي ممكن است به اطرافيان و دوستان من نيز تعميم پيدا كند! شايعه در ارتباط با افراد مشهور از دامنه و عمق بيشتري برخوردار خواهد بود.

حتي تكذيب آن شايعه هم گاهي نمي‌تواند تاثيرات مخرب آن را كاملا از بين ببرد.

قطعا تاثيرات خود را مي‌گذارد. شك نكنيد! خود من گواه صادقي بر اين واقعيت هستم. درباره من چند ماه پيش شايعه كردند فلاني 3 ماه است به خاطر قضيه اختلاس از كشور فرار كرده است، در حالي كه من يك هفته قبلش در تلويزيون برنامه داشتم.

جالب اين ‌كه حتي آنها كه يك هفته پيش مرا در تلويزيون ديده بودند و برخي دوستان نزديكم به من زنگ مي‌زدند فلاني ماجرا چيست يا زنگ مي‌زدند ببينند من ايران هستم يا نه. اعتماد ممكن است ظرف 50 سال شكل بگيرد، اما ظرف چند ثانيه از بين مي‌رود. متاسفانه جامعه ما بشدت در آستانه يك بي‌اعتمادي عمومي قرار گرفته كه يكي از نتايج و نشانه‌هاي آن همين شايعات كذب است.

الان يك سايت درجه هفتم كه ممكن است هزار تا مخاطب هم نداشته باشد براحتي يك خبر دروغ منتشر مي‌كند و بخش عمده‌اي از مردم را تحت‌تاثير شايعات خود قرار مي‌دهد.

شايد اين ناشي از قدرت و سلطه رسانه‌ها در جوامع جديد و تاثير آن بر افكار عمومي باشد...

نه، رسانه‌ها در همه جاي دنيا فعالند، ولي شايعه‌سازي به اين شدت وجود ندارد. تا رسانه‌اي در بين مخاطبان پايگاه نداشته باشد، نمي‌تواند تاثيرگذار باشد. مثلا رسانه‌ها صبح تا شب مي‌گويند سيگار نكشيد يا قوانين و مقررات رانندگي را رعايت كنيد. خب چند درصد مردم اين توصيه رسانه‌ها را عمل مي‌كنند؟‌ رسانه‌ها در جامعه‌اي كه ناامني و فضاي تهمت و افترا وجود داشته باشد دچار كژي‌كاركرد مي‌شود نه اين ‌كه لزوما ذات رسانه شايعه‌سازي باشد.

در واقع رسانه‌ها در ارتباط با شايعه به 2 شكل عمل مي‌كند يا از آن متاثر مي‌شود يا به آن دامن مي‌زند. ببينيد ، به نظر من جملاتي مثل شنيده مي‌شود، گفته شده است يا يك مقام آگاه، خطرناك و غيرحرفه‌اي است‌ و بايد آنها را به‌عنوان اخبار بدون منبع در نشريات و سايت‌ها انتشار نداد يا باور نكرد. خيلي از اخباري كه در رسانه‌هاي ما منتشر مي‌شود از حيث حرفه‌اي خبر نيست، بلكه شب‌نامه است.

خيلي ازمردم درباره روزنامه‌ها داراي اين ذهنيت هستند كه آنها بايد افشاگري كنند و انتشار شنيده‌ها را به نوعي مصاديق اين افشاگري مي‌دانند.

به نكته خوبي اشاره كرديد. ولي برخي رسانه‌ها نيز به اين ذائقه و سابقه تاريخي دامن مي‌زنند. تيترهاي بسته‌اي كه در نشريات و سايت‌هاي زرد منتشر مي‌شود مصداقي از همين دامن‌زدن رسانه‌اي به شايعات است.

اين دور معيوب بايد در يك نقطه متوقف شود وگرنه جامعه ما را از هم خواهد پاشيد. حتي بسياري از مواقع افراد يك شايعه را باور نمي‌كنند، ولي آن را منعكس مي‌كنند و اين عمق فاجعه است. اين مساله به مراتب از احتمال حمله آمريكا و اسرائيل و حتي تحريم‌ها شكننده‌تر و مخرب‌تر است.

حالا شما به عنوان كسي كه در رسانه ملي كار مي‌كنيد و با مسوولان زيادي گفت‌وگو كرده‌ايد، براساس تجربه حرفه‌اي اين سال‌ها چه پيشنهادي براي مقابله با اين معضل ارائه مي‌دهيد؟

به نظر من براي عبور از اين بحران و روند معيوب يك وظيفه مهم حاكميت دارد و آن هم اعمال قوانين سختگيرانه در مقابل رسانه‌هاي متخلف و آنها كه به دروغ و افترا و شايعه‌پراكني دست مي‌زنند، است.

در واقع بايد با تدوين قوانين محكم، به نظارت موثر بر اين حوزه ‌پرداخت و به نوعي از سلامت رسانه‌ها حفاظت كرد. اگر قوانين نظارت بر رسانه‌ها در اين حوزه‌ها ضعف و خلأ دارد ضمانت اجرايي آنها بايد تضمين شود. متاسفانه ما فاقد قوانين بازدارنده در حوزه تخلفات رسانه‌اي هستيم.

من چند سال پيش از يك نشريه به دليل نشر اكاذيبي درباره خودم شكايت كردم. بعد از 6 ماه دوندگي و جلسات مختلف، مدير مسوول آن روزنامه محكوم شده بود به 3 ماه زندان قابل تبديل به 300 هزار تومان جريمه نقدي به صندوق دولت. به نظرشما اين بازدارندگي است؟! به موازات اين راهكارهاي قانوني بايد فرهنگسازي نيز در اين زمينه صورت بگيرد كه باز هم خود رسانه‌ها بهترين ابزار براي اين كار هستند. ضمن اين‌ كه مراجع فرهنگي ديگر در جامعه در قبال اين مساله بايد خود را موظف بدانند و فرهنگسازي كنند. در ضمن اين حداقل كاري است كه رسانه‌ها و مراجع فرهنگي در جامعه بايد انجام دهند. وظيفه مهم‌تر آنها هدايت درست افكار عمومي و تغذيه درست فكري آنهاست.

شايد بالا گرفتن دامنه شايعات درباره شما به اين دليل باشد كه مثلا نسبت به 5 سال پيش، اعتماد مخاطب به شما به هر دليلي كاهش يافته يا مثلا برخي مي‌گويند مرتضي حيدري جسارت سابق را ندارد و كمي محافظه‌كار شده است يا مثلا رويكرد نقادانه شما در گفت‌وگوهاي خبري كمرنگ شده است. به نظر شما بين اعتماد مخاطب و شايعه‌سازي درباره يك گوينده و مجري تلويزيون ارتباط مستقيمي وجود ندارد؟

من اين سوال شما را كاملا رد نمي‌كنم. اين نوع نگاه را برخي رسانه‌ها دامن زدند. واقعيت اين است كه همه تقريبا فضاي رسانه‌اي را در كشور ما مي‌شناسند و شما بيشتر. هيچ خبرنگاري خارج از چارچوب رسانه خود نمي‌تواند عمل كند. الان خود شما نمي‌توانيد مثلا همه صحبت‌هاي مرا در اين مصاحبه منتشر كنيد و كارگزار رسانه‌اي به شكل طبيعي تابع سياست‌هاي رسانه خود است. بنابراين اين ‌كه مرتضي حيدري شجاع باشد يا محافظه‌كار در چنين فضايي قابل تحليل و تشخيص نيست.خب بايد ديد آيا همكاران ديگر من مثلا نسبت به اجراي من جسورانه‌تر يا خارج از سياست‌هاي سازمان عمل مي‌كنند؟ قضاوت درباره عملكرد من بايد در اين موقعيت مشترك صورت بگيرد. يك مثال مي‌زنم. همه بانك‌ها چه خصوصي و چه دولتي تحت نظارت بانك مركزي كار مي‌كنند. يك محدوده باقي مي‌ماند كه بانك‌ها در آن محدوده با هم رقابت مي‌كنند يا در يك مسابقه فوتبال همه بازيكنان تابع يك سيستم و قانون مشخص هستند و محدوديت يا فرصت مانور براي همه به يك شكل وجود دارد، ولي بازيكني كه از هوش و توانايي بيشتري برخوردار است، مي‌تواند از اين وضعيت مشترك‌ استفاده بيشتري كند و توانايي‌هاي خود را به نمايش بگذارد.

من سعي كرده‌ام خارج از چارچوب رسانه‌اي كه در آن كارمي كنم عمل نكرده و از همين موقعيت، بهترين بهره‌برداري را داشته باشم. البته بايد به شرايط زماني و تفاوت‌هاي آن نيز توجه داشت و آن را در قضاوت درباره چهره‌هاي رسانه‌اي لحاظ كرد.

آقاي حيدري! مي‌خواهم مثل خود شما جسورانه سوالي بپرسم و خيلي شفاف بگويم كه برخي به مرتضي حيدري انتقاد مي‌كنند چرا وقتي در برابر رئيس‌جمهور قرار مي‌گيرد محافظه‌كار مي‌شود يا از مصاحبه‌هاي چالشي پرهيز مي‌كند.

كساني كه اين انتقاد را مطرح مي‌كنند 2 دسته‌اند. يك دسته همواره در مقام منتقد دولت هستند و دوست دارند هميشه سوالات انتقادي و چالشي از رئيس‌جمهور بپرسم. دسته دوم كساني هستند كه در چند ماه اخير مقابل دولت و رئيس‌جمهور موضع پيدا كردند. اينها قبلا انتقاد نمي‌كردند و حتي گاهي مي‌گفتند حيدري جسارت كرده يا شأن رئيس‌جمهور را رعايت نكرده است. همين‌ها امروز به من انتقاد مي‌كنند كه چرا در برابر رئيس‌جمهور دست و پا بسته عمل كرده يا صرفا حرف‌هاي او را تاييد مي‌كنم.

خيلي از اين منتقدان كه صاحب رسانه هستند چرا خودشان همان مطالبي را كه از من انتظار دارند در رسانه‌هاي خود مطرح نمي‌كنند؟! در ضمن رئيس‌جمهور، عالي‌ترين مقام اجرايي كشور است كه صاحب جايگاه و مقام ويژه‌اي است و قطعا آداب مصاحبه با وي در همه جاي دنيا ويژگي‌هاي خاص خود را دارد.

البته رعايت شأن رئيس‌جمهور به اين مفهوم نيست كه خبرنگاران در برابر وي كرنش يا تمجيد كنند. من مرتضي حيدري اگر در جامعه اعتباري داشته باشم منوط به اين است كه يك مصاحبه موفق و مخاطب‌پسندي داشته باشم. من اعتبار حرفه‌اي را با هيچ چيز معامله نمي‌كنم.

فكر نمي‌كنيد گذشت زمان در بي‌اعتمادي يا كاهش محبوبيت شما بين مخاطبان موثر باشد؟ مثلا بهتر نبود مثل يك بازيكن فوتبال زماني كه در اوج قرار دارد و از آن حرفه كنار مي‌كشد تا منزلت و محبوبيت اجتماعي خود را حفظ كند اين كار را مي‌كرديد؟

به نظر من ساحت خبرنگاري با وضعيت ورزش و فوتبال متفاوت است. در ورزش با گذشت زمان و فرسودگي جسم امكان ادامه فعاليت حرفه‌اي كم مي‌شود و مثلا يك فوتباليست حرفه‌اي بعد از اين‌ كه در اوج كنار مي‌كشد به مربيگري مي‌پردازد، چون در اينجا ديگر به كار فكري نياز است نه جسمي.

در حوزه خبرنگاري هر چقدر زمان بگذرد فرد آبديده‌تر و باتجربه‌تر مي‌شود. هر چقدر از عمر خبرنگاري بگذرد شايستگي براي آن حرفه بيشتر مي‌شود. مگر اين ‌كه آن فرد دچار نخوت و غرور شده يا مطالعه لازم را براي به روز بودن در شغل خود نداشته باشد.

من كه تاكنون نزديك به 5 هزار تا مصاحبه كردم اگر گمان كنم ديگر هيچ چيز تازه‌اي براي تجربه كردن نمانده قطعا شكست خواهم خورد. يكي ديگر از آفت‌هاي جامعه ما همان چيزي است كه به آن مي‌گويند نخبه‌كشي. شايعات يكي از ابزارهاي قدرتمند در ارتباط با نخبه‌كشي است.

جالب اين است كه اين اتفاق در كشور ما بيشتر به صورت درون‌سازماني صورت مي‌گيرد و خود همكاران و هم صنفان در يك حرفه بيشتر به شايعه‌پراكني درباره يكديگر دست مي‌زنند. متاسفانه ما براي اين ‌كه بلندتر ديده شويم تلاش نمي‌كنيم كه قد بلند شويم، بلكه سعي مي‌كنيم پاي رقيب را كوتاه كنيم.

مثلا در فرهنگ ژاپن در يك مجموعه همه تلاش مي‌كنند مدير آن سازمان يك پله بالا برود تا فرد لايق بعدي جانشين‌‌اش شود ولي ما در ايران همه مي‌كوشيم فردي كه در بالاست بيايد پايين تا خودشان بروند جاي او. در نتيجه همه چيز مي‌آيد پايين و افت مي‌كند. من از سال 75 در تلويزيون مشغول فعاليت رسانه‌اي هستم و از سال 78 هم گفت‌وگوي ويژه خبري را تجربه كردم. تا 5-4 سال اول خبر خاصي نبود. شايد اولين خبر و شايعه‌اي كه مرا نشانه رفت سال 80 منتشر شد.

مدام در اين سال انواع و اقسام شايعات درباره من در رسانه‌هاي مختلف منتشر شد. به نظر من كسي اين‌گونه اخبار را منتشر كرده يا دامن مي‌زند كه براساس همين تفكر عمل مي‌كند. يعني كوتاه كردن پاي ديگري براي بلند قد جلوه دادن خود. برخي هم به اين دليل كه فلاني مشهور است اخبار كذبي درباره‌اش منتشر مي‌كنند براي فروش بيشتر و تامين منافع شخصي. متاسفانه اخلاق حرفه‌اي بويژه در فعاليت‌هاي رسانه‌اي تحت تاثير اين رقابت‌هاي ناسالم قرار مي‌گيرد. وقتي يك خبر كذب درباره من منتشر مي‌شود مگر بنده چقدر توان و فرصت دارم به همه آنها پاسخ دهم؟ ضمن اين‌ كه براساس يافته‌هاي علوم ارتباطات، وقتي ما خبر كذبي را منتشر و بعد تكذيبيه‌اش را چاپ مي‌كنيم 20 درصد كساني كه اصل خبر را خوانده‌اند، تكذيبيه آن را مي‌بينند و معلوم نيست باور كنند، اما 80 درصد بقيه كه تكذيبيه را مي‌بينند تازه به سراغ خبر اوليه مي‌روند تا ببينند ماجرا از چه قرار است! خب من كه نمي‌توانم درباره هر شايعه‌اي تكذيبيه صادر كنم. در اين صورت خيلي‌ها مي‌گويند ببين حتما ماجرا صحت داشته كه فلاني واكنشي نشان نداده است.

گاهي اوقات نيز برخي رسانه با ايجاد چنين فضايي و دامن زدن به فرآيند انتشار و تكذيب، شما را وارد يك جنگ فرسايشي مي‌كنند كه آخر و نتيجه‌اش معلوم نيست. در سال‌هاي اخير به واسطه گسترش انواع سايت‌هاي خبري كه صلا هويت و شناسنامه آن معلوم نيست و هيچ‌گونه نظارتي هم بر آن صورت نمي‌گيرد اين شرايطي كه ترسيم كردم بدتر هم شده است. واقعيت اين است كه من طي يك دهه تلاش كرده‌ام از جوابيه و تكذيبيه دادن پرهيز كنم، چون ساز و كار و پيامدهاي آن را مي‌شناختم. اما در اين4-3‌ماه اخير درباره هر شايعه‌اي كه پيرامون من شكل گرفت و منتشر شد پاسخ دادم، چون تكليف اجتماعي و اخلاقي خود مي‌دانستم از خودم دفاع كنم.

اهالي فرهنگ و شخصيت‌هاي مرجع اجتماعي بايد در اين زمينه وارد ميدان شده و به فرهنگسازي در اين باره بپردازند. براي من راحت‌تر بود كه همچنان مسير سكوت 10 ساله‌ام را طي كنم ولي در اين چند ماه تلاش كردم از طريق نوشتن يا گفتن در مقابل اين شايعات به بهبود وضعيت اخلاقي در جامعه كمك كنم. براساس شايعاتي كه درباره من صورت گرفته و مي‌شود باز هم اينجا اعلام مي‌كنم بنده نه شركت دارم، نه سهامدار بانك يا شركتي هستم چه مستقيم و چه غيرمستقيم.

بنده فقط يك مطب دارم و دكتري خود را در رشته مديريت از كشور فرانسه بتازگي گرفته‌ام و چند جا كار مشاوره‌اي در زمينه تحصيلي مي‌كنم و كارمند رسمي معاونت سياسي سازمان صداوسيما هستم و طبق نظام هماهنگ پرداخت كاركنان دولت حقوق مي‌گيرم. در تعاوني مسكن معاونت سياسي هم يك آپارتمان دارم كه 284 همسايه من در آن مجتمع مي‌دانند بنده آنجا را رهن داده‌ام و با پولش اتومبيل خريده‌ام.

ضمن اين‌ كه اگر تخلفي كرده باشم بالاخره كشور واجد يك نظام حقوقي است كه بنده مثل هر شهروند ديگري بايد پاسخگوي آن باشم و اصلا تحت نظارت آن هستم. ضمن اين‌ كه طبق توصيه اخلاقي و شرعي دين ما اصل بر برائت انسان‌هاست مگر اين‌ كه خلافش ثابت شود، ولي متاسفانه انگار اين مساله اكنون در جامعه ما معكوس عمل مي‌شود. من از همه همكاران رسانه‌اي و تك‌تك آحاد جامعه تقاضا مي‌كنم بيايند دست به يك جهاد بزنيم تا فضاي جامعه را از اين بي‌اعتمادي و عدم شفافيت نجات دهيم.

خداوند عيب‌ها را مي‌پوشاند و ستار العيوب است. ما عيبي كه نيست را مي‌سازيم و اين يك فاجعه است و شعله آن دامن همه ما را مي‌سوزاند. لذا مقابله با شايعه‌سازي يك جهاد اخلاقي و اجتماعي است كه همه ما بايد در آن سهيم باشيم.

شما در سال‌هاي اخير حضور كمتري در برنامه گفت‌وگوي ويژه خبري داريد و اجراي برخي مصاحبه‌ها و سوژه‌هاي خاص را به عهده مي‌گيريد. اين گزيده‌كاري علت خاصي دارد؟

اين يك روال طبيعي است. از عمر برنامه گفت‌وگوي ويژه خبري 5/12 سال مي‌گذرد. من 7 سال اول اين برنامه را به تنهايي اجرا كردم و گفت‌وگو هيچ شبي تعطيل نبود. يعني عين 356 روز سال را برنامه داشتيم كه بنده اجرا كردم. ركورد 7‌سال‌گفت‌وگوي هر شبه يك ركورد جهاني در مصاحبه‌هاي تلويزيوني است. ‌

يعني هيچ مجري‌اي در تلويزيون جهان 7 سال هر شب مصاحبه و گفت‌‌وگوي خبري نداشته است. ولي در 5 سال اخير همكاران ديگري هم به برنامه اضافه شدند كه طبق يك تقسيم كار اداري گفت‌و‌گوها را هدايت مي‌كنند. ضمن اين‌ كه در روزهاي تعطيل ديگر برنامه‌اي نداريم.

البته يك‌سري رده‌بندي‌هايي توسط سازمان درباره مصاحبه‌ها صورت مي‌گيرد كه مثلا فلان مجري با فلان مسوول يا مدير مصاحبه كند و فلان گوينده برنامه ديگري را اجرا كند. تغييراتي كه در برنامه گفت‌‌وگوي ويژه خبري طي سال‌هاي اخير شاهد بوديد تغيير طبيعي و حرفه‌اي يك برنامه رسانه‌اي است كه در بخش‌هاي ديگر نيز رخ داده است.

به نظر شما، آيا گفت‌وگوي ويژه خبري جذابيت گذشته خود را از دست نداده است؟ البته من معتقدم يك برنامه تلويزيوني وقتي سال‌ها از آن مي‌گذرد طبيعي است ريزش مخاطب داشته باشد...

‌برعكس، به نظر من هر چه از عمر يك برنامه مي‌گذرد بايد تقويت شود مگر اين‌ كه كساني كه باني اين برنامه بودند و آن را راه‌اندازي كردند از فلسفه آن برنامه دور شوند. ما در جهان شاهد برنامه‌هاي تلويزيوني‌اي هستيم كه سال‌هاي طولاني از عمرآنها مي‌گذرد و همچنان محبوبيت و مخاطب دارند، اما قانوني در طبيعت هست كه برروابط انساني نيزصدق مي‌كند.اگربنده 5 ‌هزارگفتگوي خبري انجام دادم حتما در گفتگوي 5001 اعتبار و جايگاهم قوي‌تر خواهد شد مگر اين ‌كه خودم آن را بد اجرا كنم يا برنامه از فلسفه و هدف اوليه خود دور شود.

اتفاقا قدمت و سابقه طولاني يك برنامه نشانه مثبت و موفقيت آن برنامه است، به شرطي كه متعهد به آن اصولي باشيم كه برنامه را براساس آن راه‌اندازي كرديم.

فارغ از حجم بالاي كار شما در حوزه خبر، تنوع كاريتان در زندگي حرفه‌اي هم براي من جالب است كه گاهي هيچ ارتباط ظاهري بين آنها وجود ندارد. شما از يك طرف فيزيوتراپ هستيد كه كار تخصصتان را ترك نكرديد، از سوي ديگر حضور پررنگي در رسانه‌ها داريد و از طرف ديگر در رشته مديريت هم ادامه تحصيل داديد. اين مجموعه كارهاي مختلف كه به موازات هم انجام مي‌دهيد مخرب و بازدارنده نيست؟

بهتر است كه انسان انرژيش را در يك كار متمركز كند. قطعا اگر من بخواهم در 5 حوزه كار كنم خيلي رشد نخواهم كرد و انرژي من تقسيم مي‌شود ولي شرايطي موجب اين وضعيت شده كه من به اين كارهاي متضاد مي‌پردازم.

از نظر من مطلوب اين است كه روزي 15 ساعت در رسانه كار كنم به جاي اين‌ كه 8 ساعتش را بروم مطب يا كار ديگري انجام دهم. به هر حال من براي اين ‌كه چرخ زندگيم بچرخد مجبورم چند كار مختلف انجام دهم. قطعا اگر از طريق فعاليت رسانه‌اي معيشت من تامين مي‌شد كار رسانه‌اي را ترجيح مي‌دادم و فقط در اين حوزه متمركز مي‌شدم ولي واقعيت‌هاي زندگي و هزينه‌هاي آن مرا از توفيق اين تمركز حرفه‌اي بي‌نصيب كرده است.

به هر حال من معتقدم نبايد از ساير حوزه‌ها غافل شد بويژه درفعاليت‌هاي خبري، ولي هر آدمي بايد در يك حرفه مشخص متمركز شود. خود من در بين انواع كارهايي كه انجام مي‌دهم بيش از هر چيز كار رسانه را ترجيح داده و به آن علاقه‌مندم. كار رسانه با اين كه سختي‌هاي زيادي دارد، اما بشدت جذاب است و كساني كه آميخته با حرفه مي‌شوند كمتر پيش مي‌آيد از آن دل بكنند. اگر زندگي متوسطي كه دنبالش هستم از طريق فعاليت رسانه‌اي تامين مي‌شد بي‌ترديد فقط كار رسانه‌اي مي‌كردم و لاغير.

۱۳۹۱/۱/۱۵

اخبار مرتبط