به گزارش نما به نقل از خبرآنلاین، سال گذشته مستند «مهرجویی، کارنامه چهل ساله» ساخته مانی حقیقی به نمایش درآمد. مستندی که در آن مانی حقیقی به سراغ چهرهای رفته بود که کم تن به مصاحبه و گفت و گو میدهد و در مورد کارهایش سخن میگوید.
همین، شاید یکی از مهمترین نکتههایی بود که مستند حقیقی را دیدنی میکرد، اما با دیدن آن پرسشهای بسیاری در ذهن مخاطب به وجود میآمد که بیپاسخ میماند. حالا جواب آن پرسشها را میتوان در کتاب «مهرجویی، کارنامه چهل ساله» پیدا کرد. کتابی که از سوی نشر مرکز منتشر شده و در آن حاصل گفت و گوی بلند مانی حقیقی و داریوش مهرجویی است.
محسن چاووشی هنرمندی است که مهرجویی به خوبی از او در این کتاب یاد میکند: «… به «سنتوری» که رسیدیم یکی از نکتههای مهم و اصلی این بود که از چه موسیقی و صدایی برای آهنگهای علی استفاده کنیم. یک روز خانم محمدیفر در تاکسی چندتا ترانه از همان اولین سیدی قاچاق چاووشی شنیده بود و همان جا سیدی را از راننده خریده بود و آورده بود که بشنویم. خیلی کار قشنگی بود. نمی دانم شنیدهای یا نه. ترانه «نفرین» که هر بار گوش میکردم گریهام میگرفت! یعنی چه که من، مرتیکه گنده با این سن و سال و عقل و شعور با یک آهنگ پاپ گریه کنم؟ اما نمیدانم چه حس و حال و سوزی داشت که مرا هر دفعه به گریه میانداخت. افتادیم دنبال این که محسن چاووشی کیست و کجاست؟ هر کس یک چیزی میگفت، میگفتند فرار کرده، رفته دبی و نمیگذارند برگردد و از این حرفها. تا این که آقای پارسیان که نقش رئیس تشریفات عروسی فیلم را با آن کت فراک بازی کرده، بالاخره پیدایش کرد. تماس گرفتیم و آمد خانه ما و دیدم بچه صاف و ساده و بااستعدادی است و دو سه تا ترانهسرا هم باهاش کار می کنند. فیلمنامه را بهش دادم و گفتم از صدا و ملودی کارهایت خوشمان آمده و بیا ببین در این فیلم چه کار میتوانی بکنی. فیلمنامه را گرفت و رفت و هفته بعد آمد و دو تا ترانه کامل ضبط شده را تالاپ گذاشت جلوی ما، یکی از یکی بهتر! من با این همه سابقه و سلیقه موسیقی هر کار کردم ازش ایراد بگیرم ،نتوانستم، شعر خوب، ملودی قشنگ، اجرای عالی و تنظیم و خلاصه همه چیزش خوب بود… خلاصه این محسن چاووشی پنج شش قطعه برای ما نوشت و زد و خواند و هر بار هم میگفت اگر می خواهید باز هم برایتان بسازم و بخوانم و بیاورم. هر چه میخواستیم، یک هفته بعد درجه یکش را میگذاشت جلومان! میگفتیم پاپ باحال و پر شور و حال بده، میداد. میگفتیم خالتور بیار، میآورد، میگفتیم پر سوز و گداز بساز، تلق میگذاشت جلومان! خیلی بچه با استعداد و ماهی است این چاووشی! خلاصه کیف کردیم دیگر. ما هم ترانهها را گرفتیم و کلی خواهش و تمنا کردیم که آقا یک کاری کن که این اهنگهات مثل بقیه لو نره، که البته بعد به لطف آقای صفار هرندی و جعفریجلوه و قاچاقچیان ماهر، خود فیلم در داخل و خارج کشور لو رفت و همه چیز نابود شد.»