امروز 26 خرداد است. سالروز شهادت شهيدان اماني، بخارايي، صفارهرندي و نيك نژاد. به اين مناسبت بازخواني خاطرات حجت الاسلام حسن روحاني رييس جمهور منتخب از اجراي حكم الهي درباره حسنعلي منصور خالي از لطف نيست:
بعد از نيمه ماه رمضان آن سال (1343)، حادثه بسيار مهمي اتفاق افتاد. اين حادثه عقده روحي طلبهها را گشود. و در واقع خشم و عصبانيت و ناراحتي شديدي را كه براي همه طلبهها و طرفداران امام به وجود آمده بود، تا حدي برطرف كرد و نشاطي را در صحنه مبارزه ايجاد كرد.
حسنعلي منصور نخست وزير وقت كه فرد بسيار هتاك و بددهني بود، بعد از تبعيد حضرت امام دريكي دو مصاحبه مطبوعاتي، لحن بسيار بدي را نسبت به امام به كار برده و هتاكي نموده بود. يكبار هم در مجلس شوراي ملي، صحبت اهانتآميزي كرده بود. من خودم كه عصرها عناوين روزنامه اطلاعات و كيهان را در جلوي دكه روزنامهفروشي نزديك مدرسه فيضيه ميخواندم، چند بار ديدم كه لحن منصور نسبت به امام، لحن بسيار تند و اهانتآميزي بود؛ بنابر اين تنفر خاصي از منصور در ميان همه طلبهها و انقلابيون به وجود آمده بود.
ما هيچ مطلع نبوديم(لااقل من و دوستان طلبه و اساتيد) كه گروهي در تهران به دنبال طراحي عمليات مسلحانه عليه سران رژيم هستند. البته چهره افراد «جمعيت موتلفه اسلامي» كم و بيش براي ما آشنا بود؛ زيرا آنان رفت و آمد زيادي به قم داشتند.به منزل امام هم زياد رفت و آمد ميكردند. چهرهها معمولاً آشنا بود، ولي نميدانستيم در ميان اين گروه، هستهاي براي مبارزه مسلحانه تشكيل شده است...
روز هفدهم ماه رمضان(اول بهمن) خبر ترور منصور را شنيديم. اين خبر، فوق العاده خوشحال كننده بود. ترور منصور، نشاط عجيبي براي حوزه به ارمغان آورد. البته تعداد طلبههايي كه در ماه رمضان در قم بودند، زياد نبود. بعد از پايان ماه رمضان كه طلبهها به قم برگشتند، معلوم شدكه اين ترور، نشاط فوقالعادهاي درميان همه طرفداران امام و انقلاب به وجود آورده است.
اين ترور، نقطه عطفي در تاريخ انقلاب بود؛ زيرا در نهضت اسلامي از آغاز تا آن روز، مرتباً انقلابيون كتك ميخوردند، زجر ميكشيدند، زندان ميرفتند، شلاق ميخوردند، فرياد ميزدند و سخنراني ميكردند؛ اما سابقه نداشت كه بتوانند به اقدام مسلحانهاي عليه رژيم دست بزنند و دومين شخص رژيم، يعني نخست وزير را ترور كنند. البته در دوره نواب صفوي، در ميان فدائيان اسلام كار مسلحانه سابقه داشت، منتها در نهضت اسلامي كه به رهبري امام آغاز شده بود، تا آن روز، چنين حادثهاي بي سابقه، بسيار ن و جديد بود. براي رژيم هم بسيار وحشتناك بود چون آنها هرگز فكر نميكردندبا چنين حوادثي در تهران مواجه شوند. ولي اين شيريني به دليل آنكه تقريباً همه افراد اين گروه را در مدت كوتاهي دستگير كردند، قدري تلخ شد. متأسفانه محمد بخارايي كه اين عمل بزرگ را با دست توانمند خودش انجام داده بود، بقيه دوستان و رفقايش كه با او همكاري داشتند و خلاصه همه افراد و اعضاي اين گروه در مدت يكي دو هفته دستگير شدند.
اين گروه كار بسيار مهم و عظيمي در تمرين و آمادگي و طراحيهاي لازم انجام داده بود كه رژيم از همه آنها بي خبر مانده بود.اعضاي موتلفه در زماني كه تهيه اسلحه كار فوقالعاده سخت و مشكلي بود و آموزش و طراحي عمليات، كار بسيار پيچيدهاي به شمار ميرفت، بدون جلب توجه ساواك، از اين مراحل گذشته بودند؛ اما براي مراحل بعد از عمليات كه پيچيدگي كار زيادتر ميشد، طراحي دقيقي انجام نداده بودند. طبيعي است آنان عناصري نبودند كه سابقه كاراطلاعاتي داشته باشند، بلكه تازه وارد اين صحنه شده بودند و بيش از اين از آنها توقع نبود. به هر حال دستگيري اين عزيزان براي ما بسيار تلخ و ناگوار بود. بعداز ماه رمضان به سبب ترور منصور از يك طرف شادي و نشاط فوقالعادهاي درحوزه حكمفرما بود و از طرف ديگر براي دستگيري قاتلين منصور و ديگر اعضاي هيئت موتلفه، همه نگران و ناراحت بودند و احتمال ميدادند كه آنها را اعدام كنند...
اوايل خرداد كه حكم دادگاه تجديدنظر اعلام شد، براي جلوگيري از اجراي حكم، عدهاي از طلبهها و فضلا تصميم گرفتند به خانه مراجع بروند و متحصن شوند.
براي اين كار، بر اساس يك تقسيمبندي عدهاي به منزل آيت الله گلپايگاني، عدهاي به منزل آيت الله مرعشي نجفي و عدهاي هم به منزل آقاي شريعتمداري رفتند. من با جمعي حدود بيست، سي نفر ازفضلاي حوزه علميه قم به منزل آقاي شريعتمداري رفتيم. از جمله متحصنيني كه به ياد دارم، عبارت بودند از آقايان: محمد مؤمن قمي، محفوظي، خزعلي و سيد علي اكبر محتشمي پور.
ما در آنجا متحصن شديم و قرار گذاشتيم اگر با مخالفت ايشان مواجه شديم، مقاومت كنيم. از قبل به ما گفته بودند ممكن است طلبههاي طرفدار آقاي شريعتمداري به شما حمله كنند. ماهم با اين فرض رفته بوديم كه اگر به ما حمله شد، مقاومت كنيم. با اين قرار وارد منزل ايشان شديم و بعد از حدود يكي دو ساعت، آقاي شريعتمداري آمد و براي ما صحبت كرد. در اين جمع ابتدا يكي ازعلما و مدرسين سخنراني كرد و روايت معروفي را خواند كه: «همه افراد مؤمن مساوي و به منزله دندانههاي يك شانه هستند»، سپس مسئوليت همه را در برابر حفظ جان عدهاي مسلمان و مؤمن كه به خاطر اقداماتشان براي نهضت اسلامي درمعرض اعدام هستند، بيان نمود و از افراد دستگير شده گروه موتلفه تجليل كرد و گفت: خون بي گناهان ريخته ميشود و همه ما در برابرجان و دم مؤمن مسئول هستيم. آقاي شريعتمداري گفت: بسيار خوب، من افرادي را از تهران ميخواهم و به سهم خودم اقدام ميكنم.اين عبارت را با لحني بيان كرد كه مقصودش اين بود كه شماها برويد.متحصنين گفتند: ما ميهمان شما هستيم و تا حصول نتيجه اقدامات جنابعالي دراينجا ميمانيم. آقاي شريعتمداري وقتي اصرار طلبهها راديد گفت: «بسيار خوب» .
خلاصه ما در منزل ايشان متحصن شديم و عدهاي هم در منزل آقاي گلپايگاني و گروهي ديگر هم در منزل آقاي مرعشي نجفي متحصن شدند.به اين ترتيب نقشه به خوبي اجرا شد. فكر ميكنم سه روز در منزل آقاي شريعتمداري مانديم. بعد از آن، مأمورين آمدند و همه را تهديد كردند كه اگر تحصن پايان نيابد، همه را دستگير ميكنيم...
به منازل تمامي مراجع اطلاع دادند كه اگر اين تحصن خاتمه پيدا نكند، حمله ميكنيم و مسئوليت آن به عهده خودتان خواهد بود. اينها ميگفتند اگر چنين حادثهاي رخ بدهد و به منزل مراجع بريزند، بدعت بسيار خطرناكي خواهد بود و آثار بدي بر جاي خواهد گذاشت.
سرانجام، تحصن بعد از سه روز، در عصر روز 13 خرداد شكسته شد. فكر ميكنم تحصن، اول در منزل آقاي گلپايگاني به پايان رسيد و گروهي كه آنجا بودند، خارج شدند. به ما اطلاع دادند كه متحصنين منزل آقاي گلپايگاني به تحصن خود پايان دادهاند. بعد هم تحصن منزل آقاي نجفي مرعشي شكسته شد. وقتي اين خبر به ما رسيد، ديديم مقاومت بي فايده است و ما هم به تحصن خود پايان داديم. حدود چهارده روز پس از پايان تحصن، حكم اعدام در باره چهار مبارزي كه حكم انقلابي ترور منصور را اجرا كرده بودند، اجرا شد و به شهادت رسيدند.
-
منبع: خاطرات دكتر حسن روحاني (انقلاب اسلامي 1357-1341) ، انتشارات مركز تحقيقات استراتژيك