بازنگاهي بر مواضع برخي از كانديداها درباره ديپلماسي فرهنگي:

آیا اصغر فرهادی می‌تواند سفیر فرهنگی ایران باشد؟

عکس خبري -آيا اصغر فرهادي مي‌تواند سفير فرهنگي ايران باشد؟

مصطفی عقاد، كارگردان سوریه‌ای به بالاترین جایگاه در سینمای جهان رسید اما عظیم‌ترین فیلم خود را با حضور بازیگران برتر سینمای جهان با محوریت زندگی پیامبر اسلام(ص) ساخت. بر همین مبنا، او را سفیر فرهنگی و هنری جهان اسلام نامیده‌اند و این مساله دارای منطقی قوی است. باید از آقایانی كه اصغر فرهادی را به عنوان سفیر فرهنگی ایران معرفی كردند، پرسید در كدامیك از آثار آقای فرهادی، كوچكترین اثری از اسلام و ایران دیده می‌شود كه قابلیت تبلیغ در جهان را داشته باشد؟

به گزارش نما به نقل از 598 - دیپلماسی فرهنگی از جمله محورهای اصلی رویکرد سیاست خارجی هر دولتی است تا بتواند با استفاده از ظرفیت‌های غیرنظامی خود، عرصه را برای پیشبرد منافع ملی خود فراهم کند. به عنوان مثال، کشور فرانسه در دهه‌های اخیر، تا حد ممکن تلاش کرده تا با گسترش فرهنگ و زبان فرانسوی، از مداخله نظامی در کشورها پرهیز کند و تنها در مواردی که امکان استفاده از دیپلماسی فرهنگی نیست، قوای نظامی خود را وارد عرصه نبرد کند.

موضوع دیپلماسی فرهنگی در مناظره‌های تلویزیونی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ایران جایگاه ویژه‌ای داشت و برخی کاندیداها از برخی افراد و چهره‌های هنری به عنوان سفیران فرهنگی جمهوری اسلامی ایران نام بردند. نکته جالب در این عرصه، عدم احاطه علمی این افراد بر مفهوم دیپلماسی فرهنگی بود و آقایان تصور کردند هر کس که متولد ایران باشد و در جامعه هنری جهانی بتواند اسم و رسمی کسب کند، سفیر فرهنگی ایران محسوب می‌شود. در حالی که اساسا در بنیان علمی دیپلماسی فرهنگی، هنرمندان و نویسندگان و تمامی فعالان عرصه فرهنگ در صورتی به عنوان نماد گفتمان فرهنگی یک کشور عنوان می‌شوند که ماهیت و هویت آن کشور را ترویج کنند و یدک بکشند.

به عنوان مثال، مصطفی عقاد، کارگردان سوریه‌ای به بالاترین جایگاه در سینمای جهان رسید اما عظیم‌ترین فیلم خود را با حضور بازیگران برتر سینمای جهان و با استفاده از عوامل برتر فنی در هالیوود، با محوریت زندگی پیامبر اسلام(ص) ساخت. بر همین مبنا، او را سفیر فرهنگی و هنری جهان اسلام نامیده‌اند و این مساله دارای یک منطق قوی است.

اما آیا اصغر فرهادی می‌تواند سفیر فرهنگی ایران باشد؟ باید از آقایانی که اصغر فرهادی را به عنوان سفیر فرهنگی جمهوری اسلامی ایران معرفی کردند، پرسید در کدامیک از آثار آقای فرهادی، کوچکترین اثری از اسلام و ایران و مفاخر فرهنگی و هویت هنری کشورمان دیده می‌شود که قابلیت تبلیغ در جهان را داشته باشد؟ سیاه‌نمایی محض در فیلم‌هایی مانند «شهر زیبا:، «رقص در غبار» و «جدایی نادر از سیمین» و همچنین، رد کردن خطوط قرمز شرعی و عرفی ایرانیان در فیلم «گذشته»، واقعا او را نماینده فرهنگی ایران می‌کند؟

فیلم «گذشته» ساخته اصغر فرهادی، محصول کشور فرانسه است؛ فیلمی به زبان فرانسوی و با بازیگران ایرانی و فرانسوی است. لوکیشن فیلمبرداری هم در خیابان‌های پاریس است و نهایتا، داستان فیلم هم هیچ ربطی به فضای اجتماعی و تاریخی ایران ندارد و تماما اروپایی و فرانسوی است.


جالب اینکه کمیسیون اروپایی اتحادیه اروپا سال گذشته و پیش از ساخت این فیلم، به اصغر فرهادی جایزه «تلاش برای ترویج فرهنگ اروپایی» اهدا کرد و کمک‌های مالی خود را نیز به تهیه کننده این فیلمِ هنوز ساخته نشده اهدا کرد.

در متن سخنرانی اهدای این جایزه به فیلم فرهادی، «اندرولا واسیلیو»، رییس کمیسیون فرهنگی اتحادیه اروپا صراحتااعلام کرد: «من بسیار مفتخرم که امروز این جایزه را برای قدردانی از طرح و پروژه این فیلم که نشانه‌ای از یک هویت فرهنگی غنی است و نمایانگر باز و پذیرا بودن اروپای فرهنگی؛ اروپایی که من همواره مدافعش هستم، به آقای فرهادی تقدیم می‌کنم. اصغر فرهادی پس از موفقیّت جهانی شاهکارش، جدایی نادر از سیمین، طرح جدیدی به ما ارائه می‌کند که به همان اندازه که فیلمی است متعهّد، تأثیرگذار و احساس برانگیز نیز هست؛ به ویژه اینکه جلوه‌گر جهانی بودن و عمومیت است.»

افتخار ایرانیان به یک فیلم فرانسوی که قرار است مروج فرهنگ فرانسه باشد و با هزینه کشور فرانسه ساخته شده است، از آن شاهکارهایی است که فقط از عهده به ظاهر روشنفکران وطنی برمی‌آید. هیچ اِلِمانی از فیلم «گذشته» نه ارتباطی با ایران و ایرانیان دارد و نه اساسا قرار است در راستای اعتلای فرهنگ و یا حداقل سینمای ایران باشد. همانقدر که «کپی برابر اصل» عباس کیارستمی یک فیلم ایرانی است، «گذشته» اصغر فرهادی هم متعلق به سینمای ایران است!

از سوی دیگر، برخی از افراد از نهادهایی مانند خانه هنرمندان و خانه سینما به عنوان نمادهای فرهنگی ایران نام می‌برند و حمایت مالی از آنان را نشانه اهمیت فرهنگ اسلامی ایرانی در مبنای نظری و اعتقادی خود عنوان می‌کنند؛ نهادهایی که اساسا بویی از فرهنگ ایرانی و اسلامی نبرده‌اند و اگر نگوییم همیشه برخلاف فرهنگ مردم رفتار کرده‌اند، حداقل هیچگاه همراه با خواست مردم و سلیقه آنها حرکت نکرده‌اند.

به نظر می‌رسد برخی از فعالان سیاسی و فرهنگی کشور اساسا مفهوم و بنیان علمی مساله «دیپلماسی فرهنگی» را متوجه نشده‌اند و صرفا برگزاری یک کنسرت به زبان فارسی در شیکاگو و نمایش یک فیلم سینمایی با زیرنویس فارسی در پاریس را به عنوان رویکرد فرهنگی خود در سیاست خارجی عنوان می‌کنند.

۱۳۹۲/۴/۹

اخبار مرتبط