به گزارش نما به نقل از باشگاه خبرنگاران، در ابتداي انقلاب اسلامي، منافقين و چپهاي آمريکايي شعار انحلال ارتش را سر ميدادند که با درايت و هوشمندي " امام خميني" (ره) خنثي شد.
جریان ضد انقلابی درون ارتش
محمد درودیان در کتاب " آغاز تا پایان" مینویسد: « ارتش با مشکلات اساسي که بسياري از آنها ريشه در "ساختار" ، "هويت" ،"آموزش" و "فرماندهي و کنترل" داشت، براي انتقال از يک ارتش طاغوتي به ارتش اسلامي دست و پنجه نرم ميکرد.
اين روند همچنان ادامه يافت و حتي جريان ضد انقلابي در درون ارتش براي اعاده وضعيت پيشين، کودتاي آمريکايي " نقاب" را در پايگاه هوايي شهيد نوژه همدان در تير ماه 1359 و تنها 50 روز قبل از آغاز تجاوز دشمن، سازماندهي کرد.»
هاشمي رفسنجاني در تشريح وضعيت ايران در آن زمان ميگويد: " ما هنوز مشغول تصفيه ارتش بوديم و افراد ارتش فرار کرده و بسياري از آنها محبوس بودند و جاي کارشناسان آمريکايي را که از ايران رفته بودند، کسي نگرفته بود. تعداد بسياري از قراردادهاي تسليحاتي که مکمل قدرت ارتش بود در همان روزهاي قبل از انقلاب توسط بختيار لغو شده بود و بسياري از امکانات ما بدون پشتيباني مانده بود و نيروي نظامي ديگر نيز هنوز در ايران شکل نگرفته بود."
اولویت کودتا نسبت به جنگ
درتير ماه 1359 برابر اعتراف "رکني" يکي از عناصر کودتاي نقاب، آمريکاييها در مورد تقدم و تأخر کودتا و جنگ به بحث و بررسي پرداختند و اجراي کودتا را در اولویت قرار دادند، زيرا در صورت موفقيت کودتا ديگر نيازي به تهاجم نظامي رژیم بعث عراق نبود.
ضمن اينکه شکست کودتا با توجه به نقش محوري مقامات ارتش در اجراي آن، ميتوانست موقعيت روحي و رواني آن را بهطور کامل متزلزل کند.
بنابر برخي گزارشها رهبران رژيم بعث عراق از ناحيه نيروي هوايي ايران بسيار نگران بودهاند، لذا وقوع کودتا ميتوانست تا اندازهاي نگراني صدام را که در انديشه تجاوز به ايران بود، برطرف سازد.
با شکست کودتاي نقاب و فرار عناصر کودتاچي به عراق و تشريح وضعيت نظامي ايران، عراقيها که از چند ماه قبل براي تجاوز به ايران در آمادگي به سر برده و همزمان با کودتاي نقاب در 20 نقطه مرزي درگيري ايجاد کرده بودند، بر نقل و انتقالات خود افزودند و سرانجام در 31 شهريور 1359 تهاجم سراسري خود را به ايران آغاز کردند.
نقش سازمانهای اطلاعاتی غرب و عراق و شاپور بختیار
هوشنگ طالع در کتاب " تجاوز عراق، خیانت خودی، حمایت بیگانه " نوشته است که طراح این کودتا سازمان اطلاعات رژیم بعث عراق با راهبری برخی سازمانهای اطلاعاتی غرب بود و قرار بود توسط عوامل داخلی آنها در ایران که از سوی " شاپور بختیار" و عناصر رژیم طاغوت حمایت میشدند، انجام شود.
به اعتقاد وی، این کودتا به نیروی هوایی و نیز لشکر 92 زرهی اهواز صدمههای زیادی وارد کرد و چندی پس از ماجرای کودتای مربوطه، حکومت عراق از راه هوا، زمین و دریا سرزمین ایرانیان را مورد تجاوز گسترده قرار داد.
خلبان ارتش فقط به آیتالله خامنهای اعتماد کرد
نخستین نقطه روشن کشف کودتا، اطلاعاتی بود که توسط یک خلبان نیروی هوایی به توصیه مادرش، در اختیار آیتالله خامنهای قرار گرفت. مطالب این خلبان در ادامه میآید: « در آن زمان من در پایگاه هوایی شهید نوژه خدمت میکردم. حدود ۶ ماه قبل از کودتا، برای کرایه اتومبیل به آژانس مراجعه کردم. صاحب آن گفت که ۲۰ هزار تومان پول به من بدهی برایت یک پیکان تهیه میکنم. من هم ۲۰ هزار تومان تهیه کردم و به او دادم. در ادامه صحبتها گفت: برنامهای داریم که تو هم اگر در آن شرکت کنی میتوانی در آینده وزیر و یا مقام دیگری که بخواهی بشوی...!
این موضوع گذشت تا اینکه دو سه روز قبل از کودتا، یکی از خلبانان کودتاچی در پایگاه شهید نوژه راجع به این کودتا با من صحبت کرد و گفت: تو هم برای این کار در نظر گرفته شدهای و امروز بعد از ظهر، حمید نعمتی در ابتدای سه راهی پایگاه، منتظر تو است... حمید نعمتی را دیدم. قرار ملاقات را در تهران گذاشتیم. در تهران، به منزل نعمتی رفتم، به من گفت: مأموریت تو بمباران بیت امام و تلویزیون است و ما میتوانیم تا ۵ میلیون نفر را بکشیم!! و اگر هم لازم شد در یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس و یا روی ناو امریکا در خلیج فارس فرود بیاییم.
من به او گفتم: شما با مردم مخالفید یا با حکومت که این همه کشت و کشتار میخواهید بکنید؟! گفت ما با حکومت مخالفیم، ولی هر کس هم که بخواهد مانع کار ما بشود چارهای نداریم جز اینکه همه را بکشیم. این موضوع برای من خیلی ثقیل بود و چون از مخالفت کردن با آنها خصوصاً در منزل نعمتی هراس داشتم، گفتم: من بیت امام را نمیتوانم بزنم ولی تلویزیون را میزنم. پس از کمی صحبت از او جدا شدم و به خانهمان رفتم و موضوع را با مادرم که زنی ساده و مسلمان بود در میان گذاشتم. مادرم به شدت ناراحت شد و گفت: تو نه تنها این کار را نباید بکنی، بلکه باید خبر بدهی و جلوی این کار را بگیری و اگر اطلاع ندهی شیرم را حلالت نمیکنم و از تو رضایت ندارم.
بالاخره تا ساعت ۱۲ شب با مادر و برادر کوچکترم درباره این موضوع صحبت کردیم. بعد از این صحبتها، من تصمیم گرفتم موضوع را به جایی و یا به کسی اطلاع دهم، ولی میترسیدم به هر کسی این موضوع را بگویم. تصمیم گرفتم موضوع را به آقای خامنهای بگویم و برای محکم کاری موضوع را روی کاغذ نوشتم و در خانه گذاشتم و به برادرم گفتم: اگر بلایی سر من آمد و برنگشتم به هر ترتیبی شده این موضوع را در جایی خبر بدهد و جلوی این کار را بگیرد. ساعت ۱۲ و نیم از خانه بیرون آمدم و به کمیته تلفن زدم و گفتم: من یک خبر خیلی مهمی دارم که باید حتماً به آقای خامنهای بگویم، مرا به کمیته بردند و چون زیاد سؤال میکردند، گفتم: من یک خلبان هستم و موضوع براندازی در کار است. ساعت ۴ و نیم صبح بود. رفتیم منزل آقای خامنهای و به ایشان مطلب را اطلاع دادیم».
اشتباه نامیدن کودتای نقاب به دور از شأن شهید نوژه
گفتنی است با توجه به اینکه طراحی کودتای نقاب در پایگاه هوایی شهید نوژه همدان صورت گرفت، برخی به اشتباه این کودتا را کودتای نوژه مینامند که به دور از شأن این شهید بزرگوار است.
بر همین اساس در سال گذشته، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران طی نامهای از ستاد کل نیروهای مسلح خواست تا این کودتا به صورت رسمی با نام " کودتای نقاب" عنوان شود که مورد موافقت ستاد کل قرار گرفت.