به گزارش نما به نقل از فارس، بحران هستهای هنوز هم مهمترین مساله سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. به نحوی که گفتمان انتخابات ریاست جمهوری خرداد 1392 تا حدود زیادی تحت تاثیر این مساله قرار داشت. این در حالیست که دولتهای هشتم، نهم و دهم در عرصه سیاست خارجی درگیر این مساله بودهاند و به نظر میرسد سیاست خارجی دولت یازدهم نیز تحت تاثیر آن قرار گیرد. این امر بدین معنی است که دیپلماسی هستهای در دولت یازدهم نیز فعال خواهد بود؛ اما بدون شک متناسب با شرایط زمانی و مکانی، حتما کیفیت آن متفاوت از دولتهای گذشته میباشد.
با نگاه اجمالی به سابقه بحران هستهای، این گونه به نظر میرسد که غرب و در راس آن آمریکا برای مهار جمهوری اسلامی ایران به این بهانه یعنی تلاش ایران برای دستیابی به سلاح اتمی متوسل شده است و در مقابل، جمهوری اسلامی ایران هم تلاش کرده با استفاده از تمامی ظرفیت سیاسی، فنی و حقوقی این مساله، راهبرد کلان مقابله با نظام سلطه و استکبار را به آزمون واقعی بگذارد.
به عبارت دیگر پرونده هستهای تبدیل به صحنه هماوردی راهبردی جمهوری اسلامی ایران با غرب تبدیل و به همین دلیل، غربیها از همه ابزارها و روشهای ممکن شامل سیاسی، امنیتی، اطلاعاتی، اقتصادی، تروریستی و تهدید نظامی در جهت اعمال فشار به جمهوری اسلامی ایران استفاده کردهاند و در مقابل، جمهوری اسلامی ایران بر پایه راهبرد مقاومت هوشمندانه نه تنها طرحهای دشمنان را خنثی کرد، بلکه دستاوردهای مهمی را در حوزههای سیاسی و فنی و در راستای توسعه منافع ملی کشور کسب کرده است.
باتوجه به ناکامیهای دشمن در این عرصه، امروزه شاهد هستیم که تحریمهای اقتصادی به عنوان آخرین راهکار در دستور کار غرب قرار گرفته و بدون تردید هدف نهایی از چنین فشارهایی غلبه بر راهبرد مقاومت ملت ایران است؛ بدین معنی که ملت ایران تحت تاثیر فشارهای اقتصادی به دولتمردان خود در عرصه تصمیم گیریهای سیاست خارجی و به طور ویژه در زمینه پرونده هستهای فشار بیاورند. بدون تردید لازمه این کار آن است که دستیابی به انرژی هستهای به رغم تمام مزایا و فرصتهایی که دارد، به یک مقوله «ضد ارزشی» نزد ملت ایران تبدیل و در نتیجه چنین فرایندی، برنامه هستهای توسط خود ملت برچیده شود که البته بدون شک نتیجه کلان و راهبردیتر چنین پدیدهای شکست راهبرد مقاومت جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.
انتخابات ریاست جمهوری 24 خرداد 1392 و پیروزی آقای روحانی به عنوان فردی که در ابتدای بحران هستهای به مدت 2 سال مسئولیت این پرونده را در اختیار داشته است، نقطه عطف مهمی در دیپلماسی هستهای جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود؛ به همین دلیل امروزه شاهد هستیم که تحت تاثیر نتیجه انتخابات خرداد 1392، پرسشها و ابهامات زیادی برای غرب در خصوص چگونگی مقابله با برنامه هستهای ایران ایجاد شده و قادر به جمعبندی در این خصوص نیستند.
به عبارت دیگر، در حالی که غرب انتظار داشت در نتیجه فشارها و تحریمها، فضای انتخاباتی ایران از این مساله متاثر شود، اما مشارکت حداکثری مردم بخش قابل توجهی از محاسبات آنها را به هم ریخته است. به همین دلیل، در شرایط جدید نمیتوان با قاطعیت از برنامههای حریف در مورد چگونگی تعامل با ایران در پرونده هستهای صحبت کرد.
با این وجود، یکی از ارزیابیهای نسبتا قطعی غرب در مورد رابطه نتیجه انتخابات با مساله هستهای این است که غرب تلاش دارد اینگونه القاء نماید که پیروزی آقای روحانی به دلیل تاثیر فشارها و تحریمها بوده است. در واقع، غرب تلاش میکند بگوید توانسته است از تحریمها در محیط داخلی ایران و به طور مشخص در مساله هستهای نتیجه قابل قبولی کسب نماید.
در این خصوص صحبتهای اخیر ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا در مصاحبه با شبکه خبری «سیانان» مبنی بر این که نتیجهای که دولت آمریکا از انتخابات ریاست جمهوری ایران گرفت این است که از این پس همان قدر که با دولت ایران حرف میزند، باید با مردم ایران حرف بزند و در واقع، هر پیشنهادی را که به دولت ایران میدهد، قبلتر برای مردم ایران آشکار کند.
بنابراین در فرایندهای جدید، هرگز نباید اینگونه تصور کرد که غرب مایل به برداشتن تحریمها و فشارهاست. اما این موضوع همه ماجرا نیست؛ چرا که دلایل محکمی وجود دارد مبنی بر این که دشمن در صدد بهره برداری از فضای تولید شده پس از انتخابات ریاست جمهوری است و در واقع نگاه فرصت محور به این اتفاق دارد؛ به خصوص این که از جنبههای بسیاری احساس میکند با چالشهای جدیدی نیز مواجه است.
امروزه کارشناسان معتقدند، غربیها در نتیجه فضای ایجاد شده پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران با چالشهای جدیدی مواجه هستند و این مساله میتواند تاثیر معکوس و قابل توجهی بر راهبرد تحریمی آنها علیه ملت ایران بگذارد. مجله غربی دیپلمات در این خصوص نوشته است: «ائتلاف گستردهای که اوباما به سختی تلاش کرد علیه برنامه هستهای ایران به وجود آورد، در معرض خطر فروپاشی است. این امر موجب کاهش مضاعف توانایی کاخ سفید به ارعاب ایران برای امتیاز دادن در برنامه هستهای خود خواهد شد.»
با عنایت به تحلیل فوق، برخی از چالشهای غرب را میتوان اینگونه برشمرد:
1- ناامیدی از تاثیر کامل تحریمها بر محاسبات راهبردی ایران؛ در این راستا، اندیشکده واشنگتن اخیرا با انتشار گزارش راهبردی اعتراف کرده است که تحریمها دیگر به تنهایی کارساز نیست.
2- ضعیف شدن قدرت استدلال غرب در برخورد با ایران؛
3- محکمتر شدن پیوند میان مردم و نظام سیاسی خود در ایران در نتیجه انتخابات؛
4- شکاف در 1+5؛
و ...
بنابراین اگر این فرضیه مطرح شود که فضای انتخابات ریاست جمهوری و نتایج آن در ارتباط با دیپلماسی هستهای امکان مطلوبیتهای قابل توجهی را برای سیاست خارجی دولت یازدهم فراهم نموده، چندان دور از واقعیت نیست. برخی از این فرصتها را میتوان به شرح زیر عنوان کرد:
1- فرصت امکان شکستن اجماع بینالمللی علیه ملت ایران؛
2- امکان شکستن تحریمها به دست خود غربیها با توجه به روانشناسی وسوسه پذیری غربیها؛
3- امکان کاستن از ظرفیت مساله هستهای در سیاست خارجی کلان کشور و استفاده از سایر اهرمهای منطقهای و بینالمللی در مقابل زیاده خواهیهای غرب.