به گزارش نما ، هفتمین روز از ماه مبارک رمضان روزی است که امام علی بن موسی الرّضا، بالأخره به ولایت عهدی مأمون رضایت دادند. این رضایت نه به منزله خوش حالی امام از این پیشنهاد، که نشان دهنده فضای خفقان در دوران حکومت مأمون بود که مصلحت جمعیت علویان اقتضا می کرد که امام ولایت عهدی مأمون را بپذیرند. ولایت عهدی که در همان ابتدا امام فرمودند: «این کار به انجام نخواهد رسید» ولی به هرحال در ظاهر آنرا پذیرفتند. در این گزارش به ابعاد مختلف این ماجرا خواهم پرداخت.
***
183 هجرى سالی بود كه امام موسى بن جعفر علیه السلام در زندان بغداد به دستور هارون مسموم شد و امامت به پيشواى هشتم رسید که این امامت به مدت ده سال در دوران حكومت هارون سپرى گرديد. اين مدت، در آن عصر اختناق و استبداد و خودكامگى هارون، دوران آزادى نسبى و فعاليت فرهنگى و علمى امام رضا عليهالسلام به شمار مىرود، چرا که هارون در اين مدت متعرض امام نمىشد و حضرت آزادانه فعاليت مىنمود، ازين رو شاگردانى كه امام تربيت كرد و علوم و معارف اسلامى و حقايقى از تعليمات قرآن كه حضرت در حوزه اسلام منتشر نمود، عمدتاً در اين ده سال صورت گرفت.
شايد علت مهم اين كاهش فشار از طرف هارون، نگرانى وى از عواقب قتل امام موسى بن جعفر عليهالسلام بود، زيرا گرچه هارون تلاش فراوانى به منظور كتمان اين جنايت به عمل آورد، اما سرانجام جريان فاش شد و موجب نفرت و انزجار مردم گرديد و هارون كوشش میكرد خود را از اين جنايت تبرئه سازد. بنا بر این حاضر نبود با شهادت امام رضا علیه السلام خود را بیش از این بدنام کند.
با استقرار مأمون بر سرير خلافت، امام على بن موسى الرضا عليهالسلام سالهايى را با اندوه و ناملايمات بسيار به سر برد.
مأمون معمولاً اظهار علاقه به تشيع مى كرد و گردانندگان دستگاه خلافتش هم غالبا ايرانيان بودند كه نسبت به آل على و امامان شيعه علاقه و محبتى خاص داشتند و لذا نمى توانست همچون پدران خود ، هارون و منصور ، امام عليه السلام را به زندان بيفكند و مورد شكنجه و آزار قرار دهد ، ازينرو روش تازه اى انديشيد كه گر چه چندان بى سابقه نبود و در زمان خلفاى گذشته هم تجربه شده بود ، اما در هر حال خوشنماتر و كم محذورتر بود و به همين جهت روش خلفاى بعد نيز بر همان مبنا قرار گرفت .
مأمون تصميم گرفت امام عليه السلام را به مرو ، مقر حكومت خود ، بياورد و با آن حضرت طرح دوستى و محبت بريزد و ضمن استفاده از موقعيت علمى و اجتماعى آن حضرت ، كارهاى او را تحت نظارت كامل قرار دهد.
مأمون مأمور آوردن امام و همراهى كاروان حضرت دستور داده بود كه به هيچ وجه از اداى احترام به كاروانيان و بخصوص امام عليهالسلام خوددارى نكند، اما امام عليهالسلام براى آگاهى مردم آشكارا از اين سفر اظهار ناخشنودى مىنمود.
روزى كه امام مىخواست از مدينه حركت كند خاندان خود را گرد آورد و از آنان خواست براى او گريه كنند و فرمود: من ديگر به ميان خانوادهام بر نخواهم گشت.آنگاه وارد مسجد رسول خدا شد تا با پيامبر وداع كند. حضرت چندين بار وداع كرد و باز به سوى قبر پيامبر بازگشت و با صداى بلند گريست.
چرا امام ولایت عهدی را پذیرفتند
روز دوشنبه هفتم ماه رمضان منشور ولايتعهد به خط مأمون نگاشته شد و در پشت همان ورقه حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام نيز با ذكر مقدمه اى پر از اشاره و ايماء قبولى خود را اعلام فرمود، ولى ياد آورى كرد كه اين امر به انجام نمى رسد!! و آنگاه در كنار همان مكتوب ، بزرگان و فرماندهان كشورى و لشگرى اين عهدنامه را گواهى نمودند.
سید جعفر شهیدی در کتاب زندگانی سیاسی هشتمین امام می نویسد:«امام رضا عليه السلام هنگامى وليعهدى مأمون را پذيرفت كه ديد اگر امتناع ورزد، نه تنها جان خويش را به رايگان از دست مى دهد، بلكه علويان و دوستداران حضرت نيز همگى در معرض خطر واقع مى شوند.در تاریخ آمده که ازامام پرسیده شد به چه انگيزه اى وارد ماجراى وليعهدى شدى ؟امام پاسخ داد: به همان انگيزه اى كه جدم على عليه السلام را وادار به ورود در شورا نمود.گذشته از همه ی اينها، امام در ايام وليعهدى خويش چهره ی واقعى مأمون را به همه شناساند و با افشا ساختن نيت و اهداف وى در كارهايى كه انجام مى داد، هرگونه شبهه و ترديدى را از ذهن مردم زدود.»
بر امام واجب بود كه جان خويش و شيعيان و هواخواهان را از گزندها برهاند، چرا که وجود امام برای امت اسلام ضروری است و امام نمی تواند به راحتی و بدون رسیدن به اهداف الهی جان خویش را به مخاطره بیفکند.
مبارزه حاد سیاسی
مقام معظّم رهبری در زمینه اهداف سیاسی امام رضا علیه السلام می گوید: «زندگى امام هشتم ،عليهالسلام، كه قريب بيستسال از اين دوره تعيين كننده و مهم را فراگرفته از جمله برجستهترين بخشهاى فعّالیّت اهل بیت علیهم السلام در دوران امامتشان است كه بجاست درباره آن تامل و تحقيق لازم به كار رود .
مهمترين چيزى كه در زندگى ائمه ، عليهمالسلام، بهطور شايسته مورد توجه قرار نگرفته، عنصر «مبارزه حاد سياسى» است. از آغاز نيمه دوم قرن اول هجرى كه خلافت اسلامى بهطور آشكار با پيرايههاى سلطنت آميخته شد و امامت اسلامى به حكومت جابرانه پادشاهى بدل گشت، ائمه اهل بيت ،عليهمالسلام، مبارزه سياسى خود را بهشيوهاى متناسب با اوضاع و شرايط، شدت بخشيدند.
اينمبارزهبزرگترينهدفش تشكيل نظام اسلامى و تاسيس حكومتى بر پايه امامتبود. بىشك تبيين و تفسير دين با ديدگاه مخصوص اهل بيت وحى، و رفع تحريفها و كجفهمىها از معارف اسلامىو احكامدينى نيز هدف مهمى براى جهاد اهل بيتبه حساب مىآمد. اما طبق قرائن حتمى، جهاد اهل بيتبه اين هدفها محدود نمىشد و بزرگترين هدف آن، چيزى جز تشكيل حكومت علوى و تاسيس نظام عادلانه اسلامى نبود. بيشتريندشواريهاىزندگىمرارتبار و پر از ايثار ائمه و ياران آنان به خاطر داشتن اين هدف بود و ائمه ، عليهمالسلام، از دوران امام سجاد ، عليهالسلام، وبعدازحادثه عاشورا به زمينهسازى دراز مدت براى اين مقصود پرداختند.
در تمام دوران صدو چهل ساله ميان حادثه عاشورا و ولايتعهدىامام هشتم ،عليهالسلام، جريان وابسته به امامان اهل بيتيعنى شيعيان هميشه بزرگترين و خطرناكترين دشمن دستگاههاى خلافتبه حساب مىآمد. در اين مدت بارها زمينههاى آمادهاى پيش آمد و مبارزات تشيع كه بايد آن را نهضت علوى نام داد به پيروزيهاى بزرگى نزديك گرديد.
اما، در هر بار موانعى برسر راه پيروزى نهايى پديد مىآمد و غالبا بزرگترين ضربه از ناحيه تهاجم بر محور و مركز اصلى اين نهضت، يعنىشخصامامدر هر زمان و به زندان افكندن يا به شهادت رساندن آن حضرت وارد مىگشت و هنگامىكهنوبتبه امام بعد مىرسيد اختناق و فشار و سختگيرى به حدى بود كه براى آماده كردن زمينه به زمان طولانى ديگرى نياز بود .
مبارزه دراز مدت اهل بيت عليهمالسلام در کلام مقام معظّم رهبری
ائمه ،عليهمالسلام، در ميان طوفان سخت اين حوادث هوشمندانه و شجاعانه تشيع را همچون جريانى كوچك اما عميق و تند و پايدار از لابهلاى گذرگاههاى دشوار و خطرناك گذراندند . و خلفاى اموى و عباسى در هيچ زمان نتوانستند با نابود كردن امام، جريان امامت را نابود كنند و اين خنجر برنده همواره در پهلوى دستگاه خلافت، فرو رفته ماند و به صورت تهديدى هميشگى آسايشراازآنانسلبكرد.هنگامىكه حضرتموسىبنجعفر،عليهالسلام، پس از سالها حبس در زندان هارونى مسموم و شهيد شد در قلمرو وسيع سلطنت عباسى اختناقى كامل حكمفرمابود .در آن فضاى گرفته كه به گفته يكى از يارانامامعلىبن موسى، عليهالسلام، «از شمشير هارون خون مىچكيد.»
بزرگترين هنر امام معصوم و بزرگوار ما آن بود كه توانست درخت تشيع را از گزند طوفان حادثه سلامتبدارد و از پراكندگى و دلسردى ياران پدر بزرگوارش مانع شود و با شيوه تقيهآميز و شگفتآورى جان خود را كه محور و روح جمعيتشيعيان بود حفظ كرد و در دوران قدرت مقتدرترين خلفاى بنىعباس و در دوران استقرار و ثبات كامل آن رژيم مبارزات عميق امامت را ادامه داد. تاريخ نتوانسته است ترسيم روشنى از دوران دهساله زندگى امام هشتم در زمان هارون و بعد از او در دوران پنجسالهجنگهاىداخلىميانخراسان و بغداد به ما ارائه كند. اما به تدبر مىتوان فهميد كه امام هشتم در اين دوران همان مبارزه دراز مدت اهل بيت ،عليهمالسلام، را كه در همه اعصار بعد از عاشورا استمرار داشته با همان جهتگيرى و همان اهداف ادامه مىداده است. هنگامى كه مأمون در سال صد و نود و هشت از جنگ قدرت با امين فراغتيافت و لافتبىمنازع را به چنگ آورد يكى از اولين تدابير او حل مشكل علويان و مبارزات تشيع بود، او براى اين منظور، تجربه همه خلفاى سلف خود را پيش چشم داشت.
گزارش :امیر زینلی