يكي از آسيبهاي تعاملات اجتماعي آن است كه گاه فهم گوينده و شنونده از عبارت واحد متفاوت است. از اين جمله مي توان به كليدواژه هايي همچون "رفاه"، "توسعه"، "اصلاح طلبي" ، "جامعه مدني"، "عدالت"، "مهرورزي" و امثال آن نام برد كه در دوره دولتهاي قبلي همواره محل مناقشه اصحاب نظر بوده است. از اين رو انتظار مي رود دولت آينده براي جلوگيري از چنين رويه اي، در همان ابتداي دولت كليدواژه هاي اصلي مورد نظر خويش را تعريف نمايد. يكي از مناقشه برانگيزترين اين واژگان، "اعتدال" است.
نگاهي بر لغتنامه هاي پارسي، مترادف اين لغت را "میانه حال شدن در کمیت و کیفیت"، "سکونت"، "آرامی"، " بردباری" و "ملایمت " معنا كرده است.
يكي از ديگر تعاريف مورد تفاهم درباره اعتدال، نقطه مقابل افراط و تفریط است. تعريفي که مبتني بر ارجاع به تضاد با دو فسادي است كه مفهوم هر دو به معناى خروج از حالت اعتدال است، اين گونه تعريف كردن تنها نوعي تعويق محل مناقشه است، زيرا در اين صورت نيز تعريف مرز افراط و تفريط چندان مورد توافق عامه نيست.
از سوي ديگر در فهم اين واژه بايد آن را در خاستگاه اصليش، زبان عربي جستجو نمود. اعتدال مصدر باب افتعال از ریشه «عدل» است. هرچند عدل نيز از جمله كلماتي است كه در تعريف آن سوء تفاهم ها وجود دارد و كافي است با مراجعه به منابعي همچون با نگاهي به منابعي همچون "لسان العرب"، "القاموسالمحیط"، "مفردات" ، " التحقیق"، "التعریفات" به تعريف واژه عدل و اعتدال رجوع كرد تا گوناگوني تعابير را دريافت؛ اما در ادبيات شيعه، عدل به معناي قرار دادن هر چيز در جاي خود است. "العدل يضع الامور مواضعها؛ عدالت امور را در جاي خود قرار مي دهد"، (نهج البلاغه، حكمت 437)
شايان توجه است كه واژه اعتدال در قرآن کریم نیامده است؛ ولی این مفهوم را در قرآن میتوان از واژگان همچون «قوام» 1 ، «وسط»2 ، «قصد»3 ، «سواء»4 و «حنیف»5 استفاده کرد.
با چنين رويكردي، ديگر نمي توان اعتدال را به معناى حدّ متوسط بین دو وضعیت دیگر دانست، يا تناسبى که لازمه آن برقرارى مساوات بین جهات مختلف است تعبير نمود. زيرا ترجمه عدالت به مساوات از خطاهاي راهبردي مورد نقد فرهنگ تشيع است. اعتدال حركت بر مسيري است كه حق است و چنين مسيري ممكن است الزاما راهي ميان دو راه موجود در جامعه نباشد. اما حق نيز از جمله امور تنازعي است و براي تشخيص اين "حقانيت" نيازمند يك شاخص هستيم.
بر اساس ادله عقلي و نقلي شاخص و فرقان در شناخت حق از باطل، مفسران حقيقي قرآن مجيد، پيامبر اكرم و اهل بيت عصمت (صلي الله عليهم اجمعين) هستند. شاخص حق از باطل در دوره غيبت نيز بر اساس مقبوله عمر بن حنظله، مشهوره ابوخديجه، توقيع شريف در پاسخ اسحاق بن يعقوب و ... ( كه به تفصيل ذيل مبحث ولايت فقيه مورد بحث قرار گرفته است) ولي فقيه است. آنچنان كه حضرت مهدي (عجّل الله تعالي فرجه) فرموده اند "فَاِنَّهُمْ حُجَّتِى عَلَيكُمْ وَ اَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيهِمْ"
بر اين اساس، طبق فقه جعفري بايد خط اعتدال را در زمان غيبت خط ولي فقيه عادل زمان دانست و جلو افتادن و عقب رفتن از وي را خروج از اعتدال. اگر بر اساس شرح امام خميني از اسلام ناب محمدي معتقديم كه ولايت فقيه همان ولايت رسول الله است، پس بايد متقدم و متاخر از وي را نكوهش كرده و خارج شده از مسير اعتدال و در مسير هلاكت دانست " المتقدم لهم مارق، و المتاخر عنهم زاهق و اللازم لهم لاحق". 6
بر اين اساس انتظار از تاكيد بر اعتدال را بايد استواري بر مسير اسلام ناب محمدي با قرائت مقام معظم رهبري دانست. اين در حالي است كه اين روزها شاهد آن هستيم كه برخي افراطيون كه تنها رسانه هاي ضد انقلاب حاضر به نقل سخنان آنها بوده اند و تندروترين رسانه هاي داخلي نيز حاضر به انتشار ديدگاه هاي ايشان نبوده اند؛ داعيه دار اعتدال شده اند و در سايه پرچم اعتدال ، سعي بر تخريب خط اصيل انقلاب اسلامي دارند و با داشتن سابقه محوريت در فتنه 78 و 88 ، ديدگاه هاي راديكال خويش بر عليه ارزشهاي انقلاب اسلامي و خط امام و رهبري را مرز اعتدالگرايي معرفي مي كنند، تا آنجا كه يادآور دوران التهاب و منازعات پيشين است و در صورت حاكميت ديدگاه اين دسته بايد منتظر بود تا "اعتدال" حربه اي بر عليه مفهوم بنيادين خود گردد. شايد حضور مجدد همين گروه است كه ضرورت تعريف "اعتدال" در آغازين روزهاي دوره دولت يازدهم را ضروري تر مي نمايد.
---
پي نوشت:
1. وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا ﴿ سوره مباركه فرقان آيه 67﴾
2. وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا (سوره مباركه بقره آيه 143)
3. وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ (سوره مباركه لقمان آيه 19)
4. قَالَ عَسَى رَبِّي أَن يَهْدِيَنِي سَوَاء السَّبِيلِ (سوره مباركه قصص آيه 22)
5. از ریشه حَنَفَ به معنای گرایش از گمراهی به راه راست است. مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (سوره مباركه آل عمران ايه 67)
6. البته نكته حائز اهميت در كلام بزرگ شارح نظريه ولايت فقيه در عصر حاضر، امام خميني (ره) (كه به نيكي غبار از اين نظريه تاريخي شيعه زدود) اين است كه "وقتی میگوییم ولایتی را که رسول اکرم(ص) و ائمه(ع) داشتند، بعد از غیبت، فقیه عادل دارد، برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه(ع) و رسول اکرم(ص) است. زیرا اینجا صحبت از مقام نیست؛ بلکه صحبت از وظیفه است. «ولایت»، یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است؛ نه اینکه برای کسی شأن و مقام غیر عادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد. به عبارت دیگر، «ولایت» مورد بحث، یعنی حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفهای خطیر است." (كتاب ولایت فقیه، ص 51)
منبع: هفته نامه شما