به گزارش نما، پیش از قطعنامه ۵۹۸، شورا قطعنامه۵۸۸ را در تاریخ 16/7/1365 تصویب کرده بود که ایران آن را نپذیرفت و دبیرکل در گزارش خود به شورای امنیت خلاصهای از مواضع ایران و عراق را در قبال قطعنامه عنوان و اعلام کرد در حالی که عراق تمایل خود را برای پذیرش قطعنامه شورای امنیت اعلام کرده، ایران بهدلایلی که ذکر کرده، این قطعنامه را نپذیرفته است. پس از قطعنامه۵۸۸ ایران عملیاتهای موفقیتآمیز زنجیرهای را در خاک عراق انجام داد (سلسله عملیاتهای فتح، کربلا، والفجر۹ و نصر) حاصل این مجموعه عملیاتها نزدیکشدن رزمندگان اسلام به شهر بصره بود که عامل دقت و حساسشدن شورای امنیت به مسئله جنگ شد.
بر این اساس اعضای دائم بهصورت یک گروه، کار مشترک و سازماندهیشدهای را برای پایانبخشیدن به جنگ ایران و عراق آغاز کردند. کار این گروه مشترک بهصورت محرمانه بود که حاصل بررسیهای آنها در پنج ماه به نوشتن پیشنویس قطعنامه ۵۹۸ منجر شد. این قطعنامه را آنها صادر کردند. با شرایطی که برای ما درست کرده بودند، فکر میکردند ما میپذیریم.
چند عقبنشینی نیروهای ما آنها را امیدوار کرده بود که ما میپذیریم. وی ادامه داد: «قطعنامه که صادر شد، اشکالاتی داشت و ما هم با یک استراتژی درست با آن برخورد کردیم، یعنی خدمت امام رفتیم و پیشنهاد دادیم. قرار بر این شد که ما از یک جهت عملیات زمینی و جنگ را با قدرت ادامه دهیم و نیرو هم تجهیز کنیم که ستاد کل را بر این اساس تشکیل دادیم. برای اینکه دولت بیشتر از گذشته برای پشتیبانی جنگ در میدان باشد، مردم هم دعوت شدند که برای جنگ آماده شوند. این یک فاز بود. فاز سیاسی را هم شروع کردیم و آن این بود که مذاکره کنیم تا مفاد قطعنامه مطلوب ما شود؛ یعنی قطعنامهای باشد که با قبول آن به اهداف خود برسیم. این سیاست با چند عملیاتی که انجام شد و با مذاکراتی که شروع کردیم جواب داد. مدتی طول کشید تا قطعنامه را بهنفع، اصلاح کردند.
در جاهای دیگر مفصل گفتم که چه چیزهای ظریفی را اصلاح کردیم تا قطعنامه بهگونهای باشد که بتوانیم هم غرامت بگیریم، هم عراق بهدلیل تجاوز محکوم شده باشد. درنهایت پیروزی از آن ایران شد و دنباله آن سقوط صدام بود که بحث دیگری دارد و آنهم در برنامه ما بود، به آنهم در جای خود عمل شد.» وی ادامه داد: «در جلسهای خدمت امام رفته بودیم برای اینکه بگوییم وضع جنگ اینگونه است؛ آیا میخواهیم ادامه بدهیم یا نمیخواهیم ادامه بدهیم؟ نظر قاطع خود را گفتیم که مصلحت نمیبینیم. برای امام سخت بود که در آن شرایط بپذیرند ما قطعنامه را امضا و قبول کنیم؛ دستکم تا آن مقداری که ما صحبت میکردیم. ایشان گفتند که ما به مردم گفتیم اگر جنگ ۲۰سال هم طول بکشد، ما ایستادهایم و درودیوار پر از جنگ تا پیروزی و تا رفع فتنه است. اگر الان یکدفعه بیاییم و اینگونه عمل کنیم، جواب مردم و رزمندهها را چه باید بدهیم؟ دل آنها میشکند.
در آن جلسه از اینگونه بحثها بود. ما اینها را قبول داشتیم و روی آنها بحثی نداشتیم. ولی بحث این بود که آیا مصلحت است که الان به این صورت ادامه بدهیم؟ بحثها اینگونه بود. امام قانع شدند که الان باید این کار را بکنیم و به این مسئله رسیدند که مصلحت است که بپذیریم. منتها بحث بر سر کیفیت بود. من پیشنهاد کردم که اگر برای شما اعلام آن سخت است این مشکل را من حل میکنم. من جانشین شما هستم و حق امضا در این مسائل دارم میروم و میپذیرم. ممکن است جنابعالی بعد بلافاصله بگویید که او تخلف کرده است و باید از من به عنوان فرماندهی کل قوا اجازه میگرفت. شما آن زمان میتوانید مرا محاکمه کنید. فداکردن یکنفر بهتر از این همه مشکلاتی است که پیش آید. ایشان نگاه مهربانانهای کردند و گفتند: نه، این خوب نیست. خودشان پیشنهادی دادند که ما از آن پیشنهاد بیشتر متاثر شدیم و آن را قبول نکردیم و گفتیم که این درست نیست.
حالا که باید بپذیریم، شما وجوه قوم و بزرگان را از همهجا دعوت کنید و همین حرفهایی را که اینجا زدیم، برای آنها هم بگویید و در یک جلسه خاص آنها را توجیه کنید، بدون اینکه پخش شود. آنها قانع شوند و بعد آنها هم از کاری که میکنیم، دفاع کنند. اصلا بنا نبود که امام نامه بنویسند. این کار را برعهده ما گذاشتند. رییسجمهوری هم آن جلسه را برای همان کار تشکیل داد که دیگران توجیه کنیم. عدهای را دعوت کردیم. در این بین حاجاحمدآقا خبر داد امام خودشان یک نامه نوشتند و اعلام میشود. ما اصلا انتظار این را نداشتیم. بعد از آن از مضمون نامه مطلع شدیم. پس امام با درنظرگرفتن مصلحت رفتار کردند. پس از یک جلسه طولانی و مذاکرات ایشان با سران قوا که کاملا به آنها اعتماد داشتند تصمیم گرفتند. شرایط اقتصادی و شرایط صدور نفت و شرایط میدان و شرایط نیروهای ایثارگر را گفتیم که نمیتوانیم درست اداره کنیم. مشکلات خانوادههای آنها و اسرا و خیلی چیزهای دیگر را گفتیم.
وقتی همه اینها توضیح داده شد، قبول کردند. با این شرایط مصلحت روشن شد. اینکه بپذیریم یا نه و برای امام تلخی داشت و مانند جام زهر بود، به مسائل بعد مربوط میشود که چطور به مردم بگوییم. گفتن آن به رزمندههایی که در جبهه هستند و خانواده شهدا و جانبازان بهحقیقت برای امام تلخ بود. تا نتیجه این کار روشن شود مدتی زمان لازم دارد. پس مسئله مصلحت همیشه اینگونه است؛ یعنی وقتی که انسان بهدلیل مصلحت یک کار خلاف مسیر عادی انجام میدهد، در آن لحظه مشکلاتی دارد، خیلیها ناراحت و بعضیها خوشحال میشوند و بنابراین میبینیم بعد از اعلام پذیرش قطعنامه به دستور امام، گروههایی بههمراه نامه امام به جبههها برای توجیه رزمندگان رفتند.
امام با آن هوشی که داشتند جمله «جام زهر را مینوشیم» را درست بهکار بردند؛ یعنی انتخاب کردیم که بنوشیم؛ یعنی بر ایشان تحمیل نشد که بنوشند. حالتی بود که برای مصلحت انتخاب کردند. فکر میکنم ایشان با تفکر و پیشبینی شرایط آن جمله را بهکار بردند. هم مصلحت را رعایت کردند، هم ناراحتی خودشان را به مردم نشان دادند که دلشان نمیخواست اینگونه شود.