گرین‌كارت؛رؤیایی كه منجر به باختی بزرگ می‌شود

عکس خبري -گرين‌کارت؛رؤيايي که منجر به باختي بزرگ مي‌شود


اشراف: «راشا تودی» در گزارشی با عنوان «بردن قرعه کشی و با ختن بزرگ» نوشت: هرساله هزاران نفر در قرعه‏ کشی کارت سبز آمریکا برنده شده و درحالی که فکر می‌کنند رویای آمریکایی خود را به دست آورده‏اند به عنوان مهاجر به آمریکا می‌آیند.

در آمریکا هر سال تعداد بی‌شماری در لاتاری (قرعه کشی جهت اخذ کارت سبز) شرکت می‌کنند. آن‌ها برای بردن یک خیال یک میلیون دلاری در حالی ثبت نام می‌کنند که فکر می‌کنند مقدار کمی دلار و یک رویا می‌تواند زندگی آن‌ها را تغییر دهد. هرساله همچنین بیش از ۱۰ میلیون نفر در لاتاری‌های متفاوتی شرکت می‌کنند که پنجاه هزار نفر در آن برنده می‌شوند.

«جامونا» (Jamuna) یکی از این افراد است. جامونا به همراه شوهر، پسر نوجوان و دختر ۷ ساله‏اش، مهاجرانی از کشور نپال هستند که در قرعه کشی، ویزای آمریکا برنده شده‏اند.

این قرعه کشی در اختیار کنگره آمریکا بوده و فرصتی است برای آمدن شهروندانی از کشورهایی که از نظر تاریخی نرخ مهاجرت کمی دارند. در ظاهر این ورق شانس یک اقامت دائم است. برنده‌ها بدون پول نقد، کارت سبز به دست می‌آورند. ولی آیا در واقعیت نیز این یک شانس بزرگ است؟

جامونا می‌گوید: «زمانی که به اینجا آمدیم، مجبور شدیم از نو شروع کنیم. از صفر.»

آن‌ها دوسال را با بیکاری و تنزل شغل دست و پنجه نرم کردند و فهمیدند که تحصیلاتشان در نپال، در آمریکا به حساب نیامده و ارزشی ندارد. مشکلاتی که هرگز انتظارش را نداشتند.

جامونا ادعا می‌‏کند که: «ما نمی‌‏دانستیم.» او ادامه می‌‏دهد: «مردم قبلا به ما می‌‏گفتند که در آمریکا زندگی را آسان خواهید یافت. آمریکا کشور بزرگی است با امکانات فراوان و زندگی در آنجا بهتر خواهد بود.»

او می‌گوید: «ولی در واقع امر، همه چیز متفاوت بود. زندگی اینجا بسیار سخت است.»

کارشناسانی که بر روی مسائل مربوط به مهاجرت کار می‌‏کنند، می‌‏گویند که برندگان لاتاری در عمل پشتیبانی و حمایت ملموسی از دولتی که آن‌ها را دعوت کرده است ندارند و دست و پنجه نرم کردن با چنین مشکلاتی منحصر به جامونا و خانواده‌اش نیست.

«لونا رانیت» (Luna Ranjit) مدیر اجرایی یک گروه نپالی حقوق بشر در نیویورک نیز می‌‏گوید: «بسیاری از کسانی که ما با آن‌ها برخورد داشته‌ایم این مشکل را داشته‌اند.»

آن‌ها در مورد گروهی از مهاجرین صحبت می‌‏کنند که نه به خاطر موقعیت‏های شغلی بهتر به آمریکا آمده‏اند ونه به این خاطر که خانواده یا آشنایانی اینجا دارند، بلکه تنها به خاطر تصاویری از آنچه که فکر می‌‏کنند به آن می‌رسند به آمریکا آمده‌اند.

«نیکول سیسرانی» (Nicole Cicerani) مدیر اجرایی یک موسسه غیرانتفاعی در نیویورک که به مهاجران کمک می‌کنند تا آن‌ها بتوانند در زمینه حرفه اصلی خود در آمریکا فعالیت کنند در این مورد می‌گوید: «آن‌ها در واقع یک تصویر رویایی از آمدن به آمریکا در ذهن داشته‌اند.»

این مهاجرین از لحاظ مالی و زمانی سرمایه‏گذاری زیادی روی تحصیلاتشان کرده‏اند و فکر می‌کردند که آمریکا جایی است که می‌‏توانند مهارت‌های خود را در آنجا به کار گیرند و هدفشان کار کردن با بالا‌ترین بازده ممکن بوده است. آن‌ها خواستار موقعیت‏های اقتصادی بهتری از آنچه در کشور خود داشتند بوده‏اند، در حالی که اینجا تلاش می‌‏کنند که تنها بتوانند شغلی برای گذران زندگی بیابند.

«رانیت» می‌گوید: «ما شاهد اوضاع رو به وخامت مهاجرینی هستیم که تحصیلات و مهارت‏های شغلی بالایی دارند.»
یافتن استعداد‌ها و تجربیات خارجی عمدتا در دستور کار کارفرمایان آمریکایی نیست. درنتیجه این مهاجران سرانجام به جایی نمی‌‏رسند و موفق به یافتن شغل مناسبی‏ نمی‌شوند و در نتیجه مهندسان و بازرگانان کارشان به جایی می‌‏رسد که مجبور می‌‏شوند به رانندگی تاکسی و کامیون یا صندوقداری و شغل‏هایی از این دست تن دهند. بر طبق یک مطالعه انجام شده دو نفر از هر ۵ مهاجر تحصیل کرده یا در ‌‌نهایت به چنین کارهایی تن می‌دهند و یا در کل بیکار می‌مانند.

و اما در مورد خانواده «جامونا» باید گفت که آن‌ها می‌‏خواهند از خواب رویای آمریکایی بیدار شوند.
جامونا با تاسف می‌‏گوید: «اگر ما این چیز‌ها را می‌‏دانستیم به اینجا نمی‌‏آمدیم. زندگی در کشور خودمان بسیار آسان‌تر بود.»

کسانی مانند «سیسرانی» که وضع اسفناک آن‌ها را می‌‏بینند می‌‏گویند: «دولت باید بیشتر کار کند تا انتظارات کاذب را کنار گذاشته و بدون دادن وعده‌های توخالی مستقیما تمهیداتی را برای مهاجران فراهم کند تا آن‌ها بتوانند دوباره زندگی خود را در آمریکا بازسازی کنند.»

جامونا می‌گوید: «من فکر می‌‏کنم این مسئولیت وزارت خارجه است و فکر می‌کنم که آمریکا در مساله مهاجرت در برابر کشورهای دیگر شکست خورده و جای خود را به آنان داده است.»

عقیده جامونا در این مورد احتمالا صحیح است، مگر اینکه آمریکا عملا اطمینان دهد که برنده شدن در لاتاری قطعا فایده دارد.

«مارک کریکوریان» (Mark Krikorian) مدیر اجرایی مرکز مطالعات مهاجرت در واشنگتن می‌‏گوید که طبیعت تصادفی لاتاری آشکارا نتیجه‏اش مشخص است. زیرا معیار‌ها و ضوابط کمی در زمان انتخاب انجام می‌گیرد.
وی اضافه می‌‏کند: «مهاجرانی که از طریق لاتاری به آمریکا می‌آیند با در نظرگرفتن مهارت‏های کاری یا حتی تحصیلات خاص و یا داشتن اقوام و آشنایان در آمریکا انتخاب نمی‌‏شوند و شرایط موفقیت در آمریکا را ندارند. ضوابط و معیارهای بیشتری باید جهت مهاجرت موفقیت‏آمیز وضع گردد.»

اگرچه برنامه ویزای «اچ. ۱. بی» (US H۱B Visa) برای جذب افراد با توجه به مهارت‏های آن‌ها درنظر گرفته شده است، ولی در عین حال نیاز است که ساز و کاری تنظیم شود که به کارفرمایان، برای استفاده از مهاجرین آموزش دیده و تحصیل کرده که می‌توانند همکاری موثر با جامعه آمریکا داشته باشند ضمانت‌های لازم داده شود.

کشورهای دیگری نظیر نیوزیلند و کانادا سیستم‌های مهارت محوری ایجاد کرده‌اند که ملاحظاتی ضابطه‏مند در آن‌ها وجود دارد، به طوری که این ضوابط تضمین می‌کند که افراد انتخاب شده برای اقتصاد آن‌ها مفید واقع خواهند شد. در حال حاضر آمریکا فاقد چنین سیستم انتخابی است.

«کریکوریان» می‌گوید: «ما حتی در اینجا یک امتحان ورودی هم نداریم و این خود یک مشکل است».
وی اضافه می‌کند: «ویزای لاتاری احتمالا احمقانه‌ترین و بی‌بازده‌ترین بخش سیستم مهاجرتی ماست و آمریکا به یک روش واضح، شفاف و پر بازده برای جذب مهاجرین نیاز دارد.»

۱۳۹۱/۱/۲۲

اخبار مرتبط