گزیده گفتوگوی عباس عبدی با عصر ایران درباره این نامه و انتقادات وارد شده بر آن از سوی اپوزیسیون در پی میآید:
* نویسندگان این نامه، متن خود را با توجه به هدفشان تنظیم کردهاند ولی اتفاقا در همین نامه به مشکلات داخلی نیز اشاره شده است. آنجا که به تغییرات داخلی کشور پس از انتخابات 24 خرداد اشاره کرده و گفتهاند که قدرتهای خارجی هم باید به این تغییرات، پاسخ درخوری بدهند. کسانی که این نامه را نوشتهاند، به این نکته اشاره کردهاند که ایالات متحده آمریکا که مخالف سیاستهای دولت قبلی ایران بود، چرا نسبت به روی کار آمدن دولت جدید - که از جنسی دیگر است - نه تنها واکنش مثبت نشان نداده بلکه پاسخ منفی هم داده است. تاکید نامه بر این موضوع است که تحریمها را خاتمه دهید و مشکلاتتان را با حکومت ایران با تفاهم حل کنید.
* اگر سیاست داخل کشور تلطیف شود، برخی از کسانی که در ایران نیستند و از راه نقد این وضع معیشت خود را میگذرانند، دیگر کار چندانی برایشان نمیماند! کسانی که نان کمبود آزادی را میخورند، اگر آزادیها توسعه یابد دیگر چه کار میتوانند بکنند؟ این مساله برای کسانی که در ایران هستند یا میخواهند به کشورشان بازگردند تفاوت دارد. نان آنان در وجود آزادی است و چوب نبودنش را میخورند اما کسانی که در محیط بیهزینه، از طریق پرداختن به کمبود آزادیهای قانونی در داخل کشور ارتزاق میکنند، قاعدتا از توسعه آزادیها در ایران خوشحال نمیشوند و این امر موجب بیکاری آنها میشود. شاید بدانید که نه تنها وزارت امور خارجه آمریکا که بنیادهای مختلف بودجههای زیادی برای فعالان در این امور اختصاص دادهاند.
* این ایراد که چرا در این نامه سخن از جنگ به میان آمده است، در صورتی وارد بود که کل متن در دفاع از جنگ بود ولی واقعیت این است که کل متن بوی صلح میدهد. جمله مذکور، جملهای معترضه است و جزو هویت اصلی متن محسوب نمیشود.
* در زبان غربستیزانه، گزارهها و کلماتی وجود دارد که چیزی را به صورت پیشینی نفی و بر روی آن ارزشگذاری منفی کرده است. موقع خواندن این نامه، اصلا احساس نکردم این نامه غربستیزانه است چون فاقد چنین جملاتی بود. حالا ممکن است کسی در آن سوی ماجرا باشد و اگر از گل کمتر به ایالات متحده گفته شود، آن را نشانه غربستیزی بداند ولی واقعیت این است که این نامه به نسبت معیارها و عرف جامعه ایرانی، نه تنها غربستیزانه نبود بلکه خیلی هم مودبانه و دیپلماتیک بود.
* هر چند دقیقا معلوم نیست که چنین نامههایی تا چه حد میتوانند تاثیرگذار باشند ولی اگر اوباما از این زندانیان تجلیل کرده، دست کم میتواند حرف منطقی و روشن آنها را نیز با دقت بخواند. اهمیت چنین نامههایی در این است که اگر اوباما بخواهد در برابر عزم جمهوریخواهان برای تشدید تحریمها ایستادگی کند، این نامهها کاملا میتوانند در تقابل با کنگره و یا هر نهاد دیگری به کار او بیایند.
* مساله تحریمها، مسالهای نیست که با آن برخورد جناحی و سیاسی شود. مساله خیلی روشن است: در دوره آقای احمدینژاد، با توجه به سیاستهای او، برای خیلیها زمینه لازم برای مخالفت با تحریمها وجود نداشت؛ چون طرف مقابل هم سیاستهای احمدینژاد را به رخ ما میکشید ولی الان که مردم با شرکت در انتخابات زمینهساز تغییر در سیاستهای دولت ایران شدهاند، هر عقل سلیمی انتظار دارد تغییری نیز در رفتار غربیها با دولت و جامعه ایران ایجاد شود. لذا در اینجا بحث جناحی در میان نیست. همه مردم ایران مصائب تحریمها را دیده و چشیدهاند؛ بنابراین به صورت ملی علیه تشدید تحریمها موضعگیری میکنند و علاوه بر این، خواستار لغو تحریمهای کنونیاند.
* این نامه هم مثل خیلی از نامهها و اقدامات دیگر، اثراتی دارد و پس از مدتی هم که اوضاع تغییر کند، به تاریخ میپیوندد اما اهمیت این نامه در این است که تعدادی از زندانیان همین سیستم سیاسی، در یک موضوع ملی که به منافع و درد و رنج عمومی مردمشان مربوط میشود و شاید به نظر برسد که به نفع حکومت هم باشد، اشتراک نظر داشتهاند. این نامه، زمینهساز این آموزه میشود که آدمها میتوانند زندانی باشند و درد و رنج شخصی هم داشته باشند ولی به دور از کینه و نفرت و بالاتر از هر نفرت و کینهای منافع عالی کشورشان را بر منافع خود مقدم بدارند.
* این نامه ادامه خط 24 خرداد است. بلوغی که در 24 خرداد متجلی شد، در این نامه هم خودش را نشان داده است و ما باید امیدوار باشیم این بلوغ در حوزههای دیگر هم متبلور و نمایان شود.