مهمترين محصول مكتبِ ليبراليسم غرب در هفتصد سال گذشته چيزي بجز دموكراسي آنهم بشكل ساختارهاي قدرت در كشورهاي غربي و نمودِ جلوه هاي حزبي نبوده است كه اين دستاورد بي بديل مكتبي ِغرب امروزِ روز دستخوش فرايند بي كفايتي وفساد در مهمترين مهدِ نمودِ دموكراسي يعني امريكا در حال فروپاشي است.
از شروع تبيين تفكر سياسي امام (ره) مبني بر حكومت حول محور دين بيش از پنجاه سال نگذشته است . تفكر كلان ايشان و ملهم از مباني فقه جعفري در تشكيل واداره حكومت دردو محور خلاصه ميشود.
اول - تشكيل حكومت مبتني بر وحي.
دوم - اداره حكومت بدست صالحان.
واين دو محور اساسي ترين تفاوت با ليبرال دموكراسي غربي را ايجاد ميكند.
در تفكر پايه گذاران مباني دموكراسي از جان لاك گرفته تا مونتسكيو و پوپر همه و همه ملاك تشكيل حكومت را عبور از خواست كليسا و آزاد كردن انسان از قيود ايدئولوژي دين محور، دانسته و نيازهاي زندگي بشر را اصل قرار داده اند.
حال آنكه بشريت امروز بدون وجود حصار معنويت بدون شك در منجلاب بربريت خواهد افتاد كه نمونه هاي بارز آنرا به وضوح و بي پرده شاهديم.
امروزه سياست غرب در چالشي عميق تر از حد تصور انسان به يك پراگماتيسم بي ريشه و مبتني بر بي كفايتي ساختار و مديريت دراداره امور جاري كشورها مواجه است.
در اين شيوه از مديريت ، ماجرا سازي، ماجرا جوئي، دروغ ، تلون ، تجاوز، تهديد، تكاثر، وبسياري ازصفات رذيله ، به معناي مطلق كلمه قباحت ندارند.
و علت اصلي و محوري در مباني ورود اين خصائص و صفات مضموم به ساختار مديريت در جوامع غربي ، فقط و فقط به اصول اوليه در قيود ايدئولژيك باز ميگردد.
شايد اگر يك فيلسوف و جامعه شناس در پنجاه سال پيش چنين مقايسه اي را مجاز و لزوم تبيين وجايگزيني مباني دين در ساختار جامعه را متذكر ميشد او را فناتيك و واپسگرا ميناميدند وبدليل رشد روزافزون اقتصادي و رفاه ظاهري در غرب تفكر و مباني خدا محور به وضوح ديده نميشد. اما وصد البته امروز و با تحقق بخش كوچكي از مباني وتفكر تشيع ، تقابل تفكر دين محور و متكي به همين محور صالح سالار ، با مباني ارزشي غرب و منبعث از انسان محوري و آزاد رفتاري ، آنچنان خود را در تصميمات اداره جهان واضح و روشن نشان داده است كه نياز به ابراز نظر جامعه شناس يا فيلسوف نيست و هر انسان وارسته اي اين فاصله را مشاهده ميكند.
يكي از محورهاي اساسي در ليبراليسم آزادي بيان است . كه عملگرائي امروزغرب وجود يك كانال تلويزيوني بنام پرس تي وي مبتني بر تفكر دين محور ، در ميان سي هزار كانال انسان محور را تحمل نكرده و در صدد خفه كردن اين صدا به هر اقدام خلاف عرف و قانون دست يازيده است كه فقط همين يك دليل نشان دهنده اين امر است كه ليبراليسم ، به پراگماتيسم غربي دچار و از ماهيت افتاده است
آنچه در تحميل جنگ هشت ساله به ايران .
آنچه در رفتار سي وچند ساله غرب با ايران.
آنچه در استاندارد دوگانه غرب در مطالبه ي حقوق بشر.
آنچه در تبيين دموكراسي در سعودي و بحرين ميگذرد
آنچه در ماجرا سازي در حمله به عراق گذشت.
آنچه در عملكرد غرب در يمن و تونس و مصر شاهديم
آنچه امروز در جريان سازي براي سوريه مي بينيم
و بيش از هزاران رفتار دوگانه در آسيا و افريقا و حتي در همان كشورهاي غربي شاهديم ، نشان دهنده فروپاشي تفكر ليبراليسم در اجرا و عمل نيست؟
واكنش عملگرايانه در مقابل چه رفتاري غرب را به اين وضع ناهنجار كشانده است؟
در اين سه دهه كه از بروز تفكر حكومت ساز تشيع امام(ره) و صدور آن به جهان شاهديم ، تغيير و بروز جدّي ديگري را مشاهده نموده ايد ؟
آيا اين اسلام اصيل و نابِ حاصل بلوغ سياسي امام(ره) نيست كه همه مباني مكتبي غرب را در عمل به چالش در واكنشهاي مغاير مكاتب خودشان كشانده است.
غربِ امروز حتي در مقابل شرقِ خدا ستيز لنين و مائو هم رنگ باخته است و از ساده ترين اصول حاكميت انسان بر سرنوشت خود ، خارج شده است.
براي مديريت غرب نباختن به هر قيمتي توجيه پذير است .
دموكراسي در مصر به خون كشيده ميشود، در بحرين سركوب ميشود ، درسعودي مغاير با منافع غرب تشخيص داده ميشود و صداي هر معترضي در گلو خفه ميشود تا غرب در مقابل تفكر تشيع نبازد.
ما معتقديم حتي اگر مديريت امروز جهان غرب به پراگماتيسم زمان رفتار، دچار نميشد و تمامي اصول مكتب ليبرال دموكراسي را مو به مو به جان مي پذيرفت و اجرا ميكرد هم درمقابل مباني منبعث از دين محوري و صالح سالاري حرفي براي گفتن نداشت.
اساسا بايد از اين ديد به عملگرا شدن غرب نگاه كنيم كه آنان بدين امر واقف آمده اند كه اگر درمقابل اين هجمه ي عظيم نرم ، نايستند هژموني ليبرال دموكراسي فرومي پاشد. واين رفتار موانعي براي فروپاشي است. حال آنكه توجه ندارند عمل زدگي موجب تسريع در امر اضمهلال مكتب غرب است ، چرا كه تقابل و چالش نرم در مقابل نرم هميشه بيشتر زمان مي برده است تاچالش سخت در مقابل نرم.
شاهد امر در تحقق يك جمله از وحي منزل است كه:
جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً