فرزند شهید مطهري ميگويد:«در روزهاي اول پيروزي انقلاب، در حضور استاد صحبت از اعلام حكومت نظامي در روز 21 بهمن به ميان آمد. استاد گفتند من در آن لحظه نزد امام بودم. به ايشان گفتم مردم چه بكنند؟ ايشان فرمودند اعتنا نكنند و بيايند به خيابانها. گفتم خوب است اين را به صورت اعلاميه بنويسيد و امام آن اعلاميه مهم و معروف را نوشتند».
به هرحال انقلاب اسلامي ايران در روز 22 بهمن سال 57 پيروز شد. اولين جمله گوينده راديو اين بود كه «اين صداي انقلاب ايران است ». استاد مطهري برآشفت كه بايد بگويند «انقلاب اسلامي». نظير اين مطلب درباره حضرت امام نيز نقل شده است كه ايشان نيز همين حساسيت را نشان دادهاند.
به گزارش نمانیوز، وي مي گويد:«در روزهايي كه امام در مدرسه رفاه و بعد در مدرسه علوي بودند، يعني 13 تا 22 بهمن 57 و بعد از آن، من صبحها استاد را به آنجا ميبردم و شب ديروقت ميرفتم ايشان را مي آوردم و ديگر راننده استاد نمي آمد. اغلب روزها حجتالاسلام هاشمي رفسنجاني نيز همراه ما بودند، بدين ترتيب كه صبحها خودشان به منزل ما ميآمدند و از آنجا به مدرسه علوي مي رفتيم و شبها هر دو بزرگوار را بر ميگرداندم و معمولاً اول استاد را پياده مي كردم و بعد جناب آقاي هاشمي را به منزلشان ميرساندم. يك شب در راه بازگشت از منزل ايشان، درحالي كه استاد نيز در اتومبيل بودند سربازان حكومت نظامي جلوي ما را گرفتند و به طرف ما نشانه رفتند ولي فرمانده آنها اجازه رفتن داد. يك روز نيز وقتي از منزل حركت كرديم، جناب آقاي هاشمي خطاب به من فرمودند مزاحم شما نميشويم،من رانندگي مي كنم. شايد حرفهاي خصوصي داشتند، ولي به هرحال من متوجه مقصود ايشان نشدم و گفتم خير، زحمتي نيست و آنها را رساندم.
روز 23 بهمن ، شب بود كه باز اين دو بزرگوار را از مدرسه علوي سوار كردم و به راه افتاديم. ابتدا به منزل يكي از دوستان پدرم رفتيم براي اينكه يك دستگاه تلويزيون را- كه تا آن روز نداشتيم- به منزل ببريم. منزل او در محدوده نخستوزيري بود و انقلابيون مسلح راهها را بسته بودند. چشمشان كه به آقاي هاشمي افتاد گفتند:«سخنگوي امام است»، چون در معرفي آقاي بازرگان به نخستوزيري دولت موقت، متن اعلاميه امام را ايشان خوانده بودند و بعداً از تلويزيون پخش شده بود. به هرحال تلويزيون را برداشتيم و حركت كرديم. مقصد، ابتدا جام جم و راديو تلويزيون بود. بنا بود جناب آقاي هاشمي حدود يك ساعت درباره اوضاع كشور و نظرات رهبر در تلويزيون سخن بگويند. در بين راه پدرم درباره مطالبي كه بايد گفته شود با آقاي هاشمي صحبت ميكردند. جناب آقاي هاشمي را در جام جم پياده كرديم و خود به منزل رفتيم و تلويزيون را روشن كرديم، ديديم آقاي هاشمي در حال صحبت كردن هستند. براي ما كه تا آن زمان تلويزيون نداشتيم جالب بود. استاد به سخنان آقاي هاشمي گوش دادند و در پايان گفتندخوب صحبت كرد».
پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز استاد مطهري همچون گذشته مشاوري دلسوز و مورد اعتماد براي حضرت امام بودند و به طور تمام وقت در مدرسه علوي در كنار ايشان حضور داشتند و در انتصابها و غيره اظهارنظر ميكردند. ازجمله انتصاب مسئول كميته انقلاب اسلامي به پيشنهاد ايشان انجام شد، به اين ترتيب كه افرادي تلاش ميكردند مرحوم حجتالاسلام لاهوتي به اين سمت نصب شود و اين كار در شرف انجام بود كه استاد شهيد با حضور در محضر حضرت امام (ره) و با اين استدلال كه آقاي لاهوتي احساساتي است و به احتمال قوي «مجاهدين خلق » در ايشان نفوذ خواهند كرد، آيتالله مهدوي كني را براي اين سمت پيشنهاد كردند و از سوي حضرت امام پذيرفته شد.
آيتالله مهدوي كني داستان را اين طور نقل ميكنند: «در روزهاي اول پيروزي انقلاب، ساعت يازده شب در مدرسه علوي بوديم، دوستان حاضر بودند؛ رهبر معظم انقلاب، جناب آقاي هاشمي، شهيد بهشتي، شهيد مفتح، شهيد محلاتي وچند نفر ديگر حضور داشتند. ناگهان شهيد مطهري از راه رسيد و فرمود چرا نشستهايد كه انقلاب در خطر است! به امام پيشنهاد كردهاند كه آقاي لاهوتي مسئول كميته انقلاب اسلامي شود و اين كار در شرف انجام است و اگر ايشان مسئول بشود كار به دست مجاهدين خواهد افتاد. كدام يك از شما حاضريد اين مسئوليت را بپذيريد تا من بروم با امام صحبت كنم؟ بعد ازمقداري گفتوگو من اعلام آمادگي كردم ولي به استاد گفتم به شرط اين كه خود شما مرا كمك كنيد و استاد قبول كردند. شهيد مفتح گفت من هم كمك خواهم كرد. بعد استاد رفتند با امام صحبت كردند و امام هم قبول فرمودند و اكنون من حكم خودم به رياست كميته انقلاب اسلامي را به خط استاد مطهري و امضاي امام خميني دارم.»
به همين جهت استاد مطهري در جلسات اول تأسيس كميته انقلاب اسلامي حضور پيدا ميكردند و ميتوان ايشان را مؤسس اين نهاد انقلابي ناميد.