به گزارش اشراف، موسسه مطالعات امنیت ملی گزارشی تحت عنوان «تنگه هرمز: ارزیابی و خنثی کردن تهدید» را به قلم نویسندگان "آموس یالدین" و "یوئل گوژانسکی" منتشر کرده است.
سایت خبری تحلیلی اشراف بدون تایید محتوا و ادعاهای مطرح شده در این گزارش ترجمه آن را برای اطلاع نخبگان و تصمیم گیران عرصه سیاسی کشور از فعالیت های اندیشکده های غربی در چند بخش منتشر می کند،که در این مجال قسمت اول آن را می خوانید.
***
ایران هشدار خود را تکرار نخواهد کرد... ناو هواپیمابر دشمن به خاطر مانور ما به دریای عمان رانده شده است. به آنها توصیه، هشدار و تذکر میدهیم که این ناو به منطقه سابق خود در خلیج فارس برنگردد.»
عطاءالله صالحی، فرمانده ارتش ایران، 3 ژانویه 2012
در اوایل ژانویه 2012، جمهوری اسلامی ایران یکی از بزرگترین مانورهای دریایی (ولایت 90) را طی تاریخ سی سالهاش در شرق تنگه هرمز انجام داد. این مانور هم مانند مانورهای مشابه طی سالهای اخیر بخشی از برنامه آمادگی نظامی و تبلیغاتی است که شامل تهدیدات آشکار درباره تنگه هرمز میشود . بیانیههای ایران مبنی بر اینکه در بستن تنگه هرمز تردید نخواهد کرد بیشتر و شدیدتر شدهاند و هدف آنها این است که جهان را متقاعد کنند در صورت بروز هرگونه درگیری در آینده، ایران توانایی عملیاتی محقق کردن تهدیداتش را دارد.
مانورها و تهدیدات آنها به منظور منصرف کردن جامعه جهانی از حمله احتمالی به ایران و همچنین انجام اقدامات تلافیجویانه - مانند تحمیل تحریمهای اقتصادی یا محاصره دریایی- از طریق بزرگنمایی هزینه هرگونه مقابله احتمالی طراحی شده است.
تنگه هرمز مهمترین تنگه جهان محسوب میشود و هر اختلالی در عبور نفتکشها از این مسیر تأثیر آنی روی بازار جهانی انرژی خواهد داشت. 90 درصد صادرات نفت کشورهای خلیج از تنگه هرمز میگذرد که تحت سلطه ایران و عمان قرار دارد. تنگه هرمز در عریضترین نقطه بیش از 33 کیلومتر پهنا ندارد و عرض کانال کشتیرانی فقط 10 کیلومتر است. در سال 2011 روزانه نزدیک به 17 میلیون بشکه نفت از تنگه هرمز عبور کرد؛ به عبارتی معادل روزانه 15 نفتکش از عربستان سعودی، امارات، کویت، ایران و عراق و همچنین گاز مایع از قطر (بیشتر) به مقصد بازارهای آسیایی از تنگه گذشتند. این ارقام، به علاوه این مسئله که ایران چندین جزیره کلیدی نزدیک تنگه را تحت کنترل دارد باعث میشود مختل کردن جریان نفت تنگه حداقل بطور نظری نسبتاً آسان باشد. این واقعیت ملاحظه بنیادینی در هر سناریوی مقابله احتمالی با ایران محسوب میشود.
هدف این مقاله بررسی احتمال عملی شدن تهدیدهای ایران است، و پیامدهای سناریوی بسته شدن ترافیک دریایی در تنگه هرمز که شامل 40 درصد جریان نفت جهان میشود را ارزیابی خواهد کرد؛ سناریویی که مانع از آن میشود که جامعه بین الملل فشارهای سیاسی بر ایران را افزایش داده یا عملیات نظامی علیه تأسیسات نظامی آن انجام دهد.
در مقاله چنین استدلال میشود که در توانایی ایران برای بستن تنگه به مدت طولانی – ادعایی که گاه به گاه مطرح شده است – تردید وجود دارد و جامعه بینالملل اکنون ابزارهای بهتری برای مقابله با هرگونه اختلال در ترافیک تنگه هرمز در اختیار دارد. وانگهی، حتی اگر ایران قادر بود تنگه هرمز را به مدت طولانی ببندد، چنین حرکتی با منافع بنیادین آنها تقابل داشته و به خاطر آسیب زدن به اقتصاد ایران – واردات نفت پالایش شده و صدور نفت خام که حدود 80 درصد از درآمد کشور را تشکیل می دهد- ثبات رژیم را به خطر خواهد انداخت، و به درگیری با آمریکا و نیروی دریایی سایر کشورها منجر خواهد شد که از برتری عملیاتی واضحی برخوردار هستند و دور از ذهن نیست که حمله ایران به آزادی حرکت در تنگه به واکنش آمریکا منجر شود، که علاوه بر آسیب زدن به تجهیزات دریایی ایران احتمالاً شامل حمله به تأسیسات استراتژیک ایران از جمله سایتهای هستهای نیز خواهد بود.
خطر ایران
دلایل چنین حرکتی از جانب ایران و احتمال موفقیت آن – که پرسش کلیدی هر بحثی در این زمینه است – را باید بر اساس درک تواناییهای ایران در زمینه ترافیک دریایی در تنگه هرمز و تأسیسات نفتی عربستان سعودی و دیگر صادرکنندگان نفت در خلیج فارس بررسی کرد. تهدید ایران بر تواناییهایی مبتنی است که میتوان آنها را به نیروی نظامی، قدرت دریایی و توانایی موشکی تقسیم کرد.
تهدید دریایی یک خطر نامتقارن مستقیم است که در ابتدا علیه ترافیک دریایی در خلیج فارس اجرا خواهد شد. به خاطر ضعف نیروی دریایی عادی ایران و برتری دریایی آمریکا در محدوده خلیج، ایران ساخت و خرید شمار زیادی شناورهای کوچک و سریع و زیردریاییهای کوچک را اولویت قرار داده و کشتیهای غیرجنگی را برای مأموریتهای نظامی تجهیز کرده است. نیروی دریایی سپاه پاسداران در سال 2007 مسئولیت محدوده خلیج فارس را به عهده گرفت. برخی از شناورهای نیروی دریایی سپاه مجهز به موشکهای ضدکشتی هستند، برخی قابلیت گذاشتن مینهای دریایی دارند و باقی مواد منفجره حمل میکنند. یکی از انگیزههای استفاده از چنین شیوههایی قابل انکار بودن آنها است، و پاسخ به حملاتی که با استفاده از این روش ها انجام شود چندان شدید نخواهد بود زیرا به راحتی نمیتوان مسئولیت کامل آنها را به گردن ایران انداخت.
در نتیجه نیروی دریایی ایران در خلیج فارس به روشهای جنگ پارتیزانی روی آورده است، از جمله زیردریاییهای کوچک برای اعزام کماندوها و قایقهای سریع که برای انجام مأموریتهای حمله و گریز از طریق حملات همه جانبه طراحی شدهاند؛ یعنی استفاده از قایق های رادارگریز در حملات همزمان.
در حقیقت در درگیری احتمالی ابتدایی بودن تاکتیکهای ایران، کمیت برتر از کیفیت، ممکن است چالشی برای نیروی دریایی آمریکا بوده و برتری ناوگان پنجم را خنثی کند. برای مثال با اینکه آمریکا تواناییاش را برای خنثی کردن مینهای دریایی ارتقا داده است (از طریق استفاده از ابزارهای کنترل از راه دور)، همچنان در مقابله با ایران برای خنثی کردن مینها به کمک کشورهای دیگر احتیاج دارد (آمریکا فقط چهار کشتی مین جمعکن را بطور دائمی در خلیج فارس مستقر کرده است.)
طی سال های اخیر موارد زیادی از تحریک شناورهای غربی توسط نیروی دریایی سپاه گزارش شده است. این وقایع بیشتر نمایشی هستند از آن جهت که آسیبی وارد نمیکنند – کشتیهای غربی واقعاً مورد حمله قرار نگرفتهاند – اما گویای مقاصد و تواناییهای ایران هستند. هدف از چنین تحریکاتی فرستادن این پیام به آمریکا است که ایران خلیج را حیات خلوت خود میداند و در صورتی که مورد حمله قرار بگیرد، و یا در پاسخ به تحمیل تحریمهای شدیدتر، در تحمیل تلفات سنگین تردید نخواهد کرد.
در سال 2011 آمریکا نگرانی خود را از بابت افزایش تنش میان نیروهای دریایی ابراز کرد که به حوادث زیادی منجر شده که می توانند به درگیری تمام عیاری تبدیل شوند. چنین حوادثی باعث شد آمریکا به ایران پیشنهاد بدهد خط داغی بین نیروهای دریایی دو کشور ایجاد شود، اما ایران این پیشنهاد را رد کرده و گفت حضور آمریکا در خلیج فارس به هر صورت نامشروع است .
هدف از حملات موشکی، که خطر غیرمستقیم محسوب میشود، تهدید یا هدف قرار دادن تأسیسات نظامی و انرژی در سواحل غربی خلیج است. ایران دارای بیشترین موشکهای زمین به زمین در خاورمیانه است و طبق ارزیابیهای اخیر بیش از 1000 موشک با برد 150 تا 2000 کیلومتری دارد. بیشتر موشکها – که قادر به آسیب زدن به شناورهای نیروی دریایی در تنگه هرمز نیستند – برد کافی برای اینکه مستقیماً تأسیسات نفتی در کشورهای خلیج را مورد هدف قرار دهند، دارند. چنین حرکتی لزوماً به عملیاتی که توسط ایران در تنگه آغاز شده باشد، ارتباط داده نخواهد شد. با این حال ایران تهدید کرده است که هرگونه واکنش آمریکا به تحرکات تهران در تنگه هرمز را تلافی خواهد کرد، که ممکن است شامل آسیب زدن به زیرساختهای نفتی در کشورهای خلیج نیز بشود.
ایران به خاطر قدمت نیروی هوایی و دشواری بدست آوردن قطعات یدکی اصلی از کشورهای غرب، تصمیم گرفته است بطور تدریجی اما نظاممند نیروی موشک بالستیکش را تقویت کند. همزمان برد، سطح دقت و قدرت تخریب موشکها را افزایش داده و سعی دارد زمان پرتاب موشک را با استفاده از سوخت جامد کاهش دهد. در نتیجه کشورهای خلیج فارس نگران هستند که در صورت حمله احتمالی به ایران، تأسیسات استراتژیکشان در معرض حملات موشکی شدیدتر و طولانیتر ایران قرار بگیرد که در گذشته قادر به انجام آن نبود. دریادار علی شمخانی وزیر دفاع سابق ایران و مشاور نظامی آیتالله علی خامنهای در حرکتی کم سابقه ماهیت پاسخ ایران به کشورهای خلیج را در صورتی که تأسیسات هستهای کشور مورد حمله قرار بگیرند توصیف کرد: «ایران موشکهای دوربرد را به شکلی انبوه به سوی هدفهایی در کشورهای خلیج فارس پرتاب خواهد کرد و موشک ها فقط پایگاههای آمریکا در منطقه را هدف نخواهند گرفت، بلکه اهداف استراتژیک مانند پالایشگاهها و نیروگاهها را نیز هدف می گیرند. هدف از کار انداختن سیستم دفاع موشکی آمریکا با استفاده از دهها و شاید صدها موشک است که همزمان به سوی هدف های منتخب شلیک خواهند شد». حمله ایران به تأسیسات کشورهای خلیج، حال چه پایگاه های آمریکا باشد یا تأسیسات نفتی کلیدی، مهمترین خطر برای این رژیمها محسوب میشود. نماینده شیخ عبدالله پادشاه عربستان گفت «پادشاه بیش از آنکه نگران حمله تروریستی باشد نگران حمله موشکی ایران به تأسیسات نفتی عربستان است. زیرا او میتواند اقدامات پیشگیرانه در برابر حمله تروریستی انجام دهد اما نه در برابر حمله موشکی ایران». از آنجا که ایران به دشواری میتواند تنگه هرمز را کاملاً ببندد و این کار قطعاً درگیری با نیروی دریایی برتر آمریکا را به دنبال خواهد داشت، کشورهای خلیج نگران هستند که ایران مجبور شود بر حملات موشکی علیه آنها تأکید کند.
تهران ممکن است بر اساس ارزیابی منافع و تواناییهایش بر طبق یکی از سه سناریوی نظاممند ذیل، که دربرگیرنده سه مجموعه مختلف از ملاحظات استراتژیک هستند، اقدام علیه کشورهای خلیج، نیروی دریایی آمریکا و ترافیک دریایی را لحاظ کند.
نخستین سناریو حملات ایذایی طولانی با شدت پایین برای کاهش ریسک و به حداقل رساندن آسیب به صادرات نفتی کشور است. ایران احتمالاً ترجیح میدهد به حملات ایذایی کم شدت علیه کشتیهای بینالمللی برای مدتی طولانی ادامه داده و تنگه را برای عبور نفتکشهای خودش باز بگذارد و در عین حال تلاش کند از زیر مسئولیت حملات شانه خالی کند. در این سناریو ایران ممکن است از کشتیهای غیرنظامی که ارتقا داده شدهاند استفاده کرده، به حملات تروریستی از طریق دست نشاندههایش در منطقه رو بیاورد و یا برای از بین بردن ردپایش از آب های کشور فراتر برود.
ایران به این صورت احتمال درگیری تمام عیار با آمریکا را که آشکارا برتری دارد کاهش داده و با بالا بردن هزینه های بیمه، ضررهای سنگینی به بازارهای بینالمللی انرژی تحمیل خواهد کرد. این رویکرد فضای بحران ایجاد کرده و بر بازارهای نفت نیز تأثیر خواهد گذاشت. اما نخواهد توانست برای مدت طولانی نقش خود را انکار کند، به ویژه با توجه به حساسیت موقعیت در خلیج فارس و تلاش بینالمللی علیه برنامه هستهای این کشور. بنابراین حتی در سناریویی خوشبینانه – بستن تنگه هرمز به طور موقت و نسبی که با اقدامات بین المللی موثر و سریع برای بازگشایی آن مواجه خواهد شد – به خاطر نگرانی از کمبود نفت کشورهای خلیج، تأثیر عملیاتی محدود روی بازار جهانی انرژی فراتر از تأثیر مستقیم خود اقدامات خواهد بود.
سناریوی دوم تلاشی پرسروصدا برای بستن تنگه هرمز بر اساس این توجیه است که یک قدرت منطقهای به تهدیدات خود جامه عمل پوشانده و مشت آهنینی به دشمنان خود نشان میدهد. احتمال این میرود که ایران در واکنش به حمله به تأسیسات هستهای و دیگر سایت های استراتژیکش و همچنین شدت گرفتن تحریمها و در صورتی که در موقعیتی گریزناپذیر قرار بگیرد، کانال های کشتیرانی مرکزی را مین گذاری کرده و با موشکهای زمین به دریا به نفتکشها و کشتیهای باربری که از تنگه میگذرند حمله کند. با اینحال با توجه به ضعف نیروی هوایی ایران، توانایی بالای آمریکا برای فلج کردن توپخانه موشکهای زمین به دریا و باز کردن سریع راهی از میان میدان مین ایران، آمریکا میتواند با هزینهای قابل قبول تنگه هرمز را باز کند. ارزیابیهای خوشبینانه حاکی از آن است که ناوگان پنجم میتواند طی دو هفته تنگه هرمز را باز کند، گرچه ارزیابیهای بدبینانه احتمال میدهند که این زمان تا دو ماه به طول بینجامد .
سناریوی سوم گسترش درگیری به مناطق فراتر از تنگه هرمز و کشاندن جنگ به قلمرو آسیب پذیر دشمن در واکنش به حمله علیه ایران است. به خاطر محوریت تنگه هرمز، اگر درگیری در این منطقه شروع شود محدود کردن زمان و مکان آن بسیار دشوار خواهد بود. برای مثال ممکن است آمریکا بخواهد با کشاندن درگیری به درون خاک ایران، این کشور را مجازات کند؛ در حالیکه ایران ممکن است از طریق موشک های زمین به زمین یا سازمانهای تروریستی حمله کرده، ترمینال های نفتی، تأسیسات پالایش و پالایشگاههای موجود در خلیج را هدف قرار دهد.
بیشتر تحقیقات انجام شده درباره تأثیرات درگیری با ایران روی بازار انرژی تاکنون به اثر اختلال کشتیرانی آزاد در تنگه متمرکز بودهاند. اما توجه چندانی به این احتمال که ایران بخواهد با استفاده از موشک های زمین به زمین به تأسیسات نفتی حمله کند نشده است. گرچه، از آنجا که تلاش برای بستن تنگه هرمز فقط تا حدی موفقیتآمیز خواهد بود، بررسی احتمال حملات موشکی به تأسیسات نفتی در ساحل غربی خلیج که مقامات ارشد ایرانی تهدید به آن کردهاند، ضروری است. در حقیقت حمله موشک های زمین به زمین ایران علیه تأسیسات نفتی کشورهای خلیج (در صورتی که تأسیسات واقعاً لطمه ببینند) بیش از بستن کامل تنگه هرمز روی بازار انرژی تأثیر خواهد گذاشت، زیرا تولیدات نفت را به مدت طولانی مختل خواهد کرد.
با توجه به تهدید ایران برای حمله به تأسیسات نفتی استراتژیک در کشورهای همسایه، طی سال های گذشته کشورهای خلیج سعی کردهاند با خرید سیستم PAC-3 Patriot (و برنامهریزی برای خرید سیستمهای Aegis و THAAD در آینده) تواناییهای خود را در زمینه دفاع موشکی ارتقا دهند، البته ظاهراً این سیستمها هنوز کاملاً عملیاتی نشدهاند. از آنجا که عربستان سعودی بزرگترین ذخایر نفتی جهان را داشته و بزرگترین تولیدکننده و صادرکننده نفت دنیا است، احتمال میرود که هدف مرکزی حملات ایران باشد. تأثیر حمله موفقیتآمیز ایران به تأسیسات نفتی عربستان، مانند رأس تنوره یا ابقیق (تأسیساتی که 3 کیلومتر مربع مساحت دارد و دو سوم نفت عربستان سعودی را پالایش میکند) و در 300 کیلومتری مرز ایران قرار دارد، برای بازار انرژی جهان ویرانگر خواهد بود.
البته طبق نخستین مطالعهای که در این مورد انجام و در سال 2011 چاپ شد، توانایی ایران در این زمینه محدود بوده و خطر حملات موشکی ایران علیه زیرساخت های نفتی خلیج معمولاً اغراق شده است. وانگهی، ایران سعی خواهد کرد از اقدام تلافی جویانه شدید آمریکا جلوگیری کرده و در گسترش جنگی که ممکن است به متحدان آمریکا صدمه بزند، تردید خواهد کرد. بنابراین تهدید ایران علیه اهداف پیشگیرانه پیش از حمله احتمالی با تحلیل هزینه-منفعت عمل کردن به تهدید پس از حمله تفاوت خواهد داشت. همچنین احتمال دارد ایران دست به حملات هوایی، دریایی و زمینی علیه تأسیسات کلیدی بزند. وانگهی، ارزیابی از زرادخانه ایران و سطح دقت موشکهای آن به روز نیستند و احتمالاً زرادخانه آن را دست کم گرفته شده است. در آخر اینکه تأثیر روانی حمله به تأسیسات کلیدی عربستان باعث ایجاد وحشتی در بازار خواهد شد که ارتباطی به صدمه وارد شده ندارد.
سناریوی دیگر رو آوردن ایران به تروریسم و خرابکاری است. طی دهه گذشته چندین حمله به تأسیسات نفتی و نفتکشها درون یا نزدیک تنگه هرمز صورت گرفته است. در سال 2002 نفتکش فرانسوی لیمبرگ در خارج از تنگه مورد حمله قایق تندرویی انباشته از مواد منفجره قرار گرفت. در این حمله که به القاعده نسبت داده شد یک نفر کشته شده و 90 هزار بشکه نفت به دریا ریخت. در سال 2010 در حمله ناموفق نیروهای عبدالله عزام، سازمانی وابسته به القاعده، به نفتکش M-Star ژاپن از روش مشابهی استفاده شد. در آوریل 2011 برخوردی بین یک کشتی انگلیسی که در بحرین لنگر انداخته بود و یک کشتی ظاهراً ایرانی انباشته از مواد منفجره رخ داد؛ به گفته منابع انگلیسی کشتی دوم سعی کرده بود مشابه حمله سال 2000 به کشتی USS Cole در بندر عدن یمن با شناور انگلیسی تصادم کند .
حوادث پیشین نشان دادهاند که به خاطر اندازه و ساختار درونی و احتراق پذیری نفت، غرق کردن یک نفتکش کار دشواری است. در نتیجه نفتکش ها بیش از رزمناوها در برابر موشکهای زمین به دریا و مین های دریایی مقاوم هستند. بنابراین احتمال دارد ایران علاوه بر حمله به نفتکش ها به تأسیسات نفتی در ساحل غربی خلیج فارس نیز حمله کند، و اول از همه از استان شرقی عربستان سعودی شروع خواهد کرد که از حمایت شیعیان آن، که اکثریت جمعیت استان را تشکیل میدهند، برخوردار است. در سال های اخیر عربستان سعودی منابع زیادی را به مقابله با این خطر اختصاص داده و با کمک آمریکا نیروی 30 هزار نفری را در ناحیه مستقر کرده است که تنها وظیفهاشان دفاع از تأسیسات استراتژیک خصوصاً تأسیسات نفتی در عربستان است. این نیرو پس از حمله ناموفق القاعده به تأسیسات ابقیق در سال 2006 شکل گرفت. در اواخر سال 2011 میزان حوادث خشونت بار در میان شیعیان ساکن مناطق نفت خیز افزایش داشت که میتوانست پیامدهایی برای امنیت تأسیسات انرژی منطقه داشته باشد.
بنابراین ایران میتواند از طریق مداخله در کشتیرانی بینالمللی در تنگه برای مدتی کوتاه – به خاطر تعهد آمریکا به حفظ جریان آزاد نفت در خلیج - جریان نفت منطقه را مختل کند. آمریکا در پاسخ به تهدید آشکار ایران به بستن تنگه هرمز اعلام کرده است که هیچگونه اختلال در کشتیرانی تحمل نخواهد شد و نیروی دریایی آمریکا «همواره آماده است برای تضمین آزادی کشتیرانی با حرکات بدخواهانه مقابله کند». اخبار حاکی از این است که دولت اوباما در ژانویه 2012 نامهای به همین مضمون به رهبر ایران فرستاد مبنی بر این که اختلال در کشتیرانی در تنگه هرمز به معنای عبور از خط قرمز بوده و واکنش آمریکا را به دنبال خواهد داشت. علیرغم تهدیدات ایران، آمریکا، انگلستان و فرانسه به اعزام رزمناو به خلیج فارس از طریق تنگه هرمز ادامه داده اند .
در پایان جنگ ایران و عراق حمله ایران به کشتیهای نیروی دریایی طی دورانی که به جنگ نفتکش ها معروف شد، به اسکورت نفتکشهای بحرینی در خلیج فارس توسط آمریکا انجامید (عملیات Earnest Will) و در یک مورد، وقتی ناوچه آمریکایی با یک مین ایرانی برخورد کرد آمریکا لطمات زیادی به نیروی دریایی ایران در خلیج فارس وارد کرد (عملیات Praying Mantis). لئون پانتا وزیر جنگ آمریکا در پاسخ به تهدیدات کنونی ایران، جدیت این موضوع را با توسعه تسلیحات هستهای توسط ایران مقایسه کرد و گفت «ما به وضوح گفتهایم که آمریکا بسته شدن تنگه هرمز را تحمل نخواهد کرد... این یکی دیگر از خطوط قرمز ما است (علاوه بر مسئله هستهای) و ما به آن واکنش نشان خواهیم داد .»
مارتین دمپسی رئیس ستاد مشترک ارتش امریکا به قدرت ایران برای «بستن تنگه هرمز به مدتی کوتاه» اذعان کرد و تأکید کرد که آمریکا به این مسئله واکنش نشان خواهد داد: «ما روی تواناییهایی سرمایهگذاری کرده ایم تا مطمئن شویم اگر اتفاقی بیفتد آمریکا بتواند با آن مقابله کند.» آمریکا حضور هوایی و دریایی قابل توجهی در خلیج فارس داشته و در اکثر کشورهای عربی حاشیه خلیج پایگاه نظامی دارد که مهمترین آنهاCENTCOM ، فرماندهی منطقهای آمریکا در قطر و پایگاه ناوگان پنجم نیروی دریایی در بحرین است.
دیگر ابزارهایی که جامعه بینالملل در اختیار دارد حضور نظامی بینالمللی رو به افزایش نزدیک تنگه هرمز است. در سال 2009 فرانسه پایگاه دریایی و هوایی در امارات تأسیس کرد و چندین گروه عملیات ویژه، مانندCTF-152 ، در بحرین مستقر هستند که وظیفه آنها تضمین کشتیرانی آزاد در منطقه است. گزارشها حاکی از آن است که در اوایل سال 2012 آمریکا حضور ORBAT را که به طور دائم در خلیج فارس مستقر هستند افزایش داد تا آمادگی بیشتری برای مقابله با هر پیشامدی احتمالی داشته باشد .
با این حال در صورتی که ایران تصمیم بگیرد طبق یکی از سناریوهای مطرح شده کشتیرانی در تنگه هرمز را مختل کند، تأثیر صادرات نفت روی خلیج فارس را نمیتوان نادیده گرفت. بسته شدن تنگه هرمز روی بخش زیادی از صادرات نفت خلیج فارس، اول و مهمتر از همه عربستان سعودی، تأثیر خواهد گذاشت. برای مثال آغاز جنگ عراق (مارس-دسامبر 2003) باعث کاهش صادرات نفت به میزان 2.3 میلیون بشکه در روز شد، و اشغال کویت توسط عراق (آگوست 1990- ژانویه 1991) باعث شد 4.3 میلیون بشکه نفت در بازارهای جهانی کاهش یابد .
با توجه به وابستگی ایران به صادرات نفت (که انتظار میرود درآمد حاصل از آن در سال 2012 به 100 میلیارد دلار برسد) مداخله در ترافیک تنگه هرمز احتمالاً پیامدهای اقتصادی و سیاسی برای ایران نیز خواهد داشت. برخلاف کشورهای خلیج و عراق، ایران بخش اعظم نفت خود را از طریق تنگه هرمز صادر میکند. حدود 90 درصد واردات و 99 درصد صادرات ایران از طریق مسیرهای دریایی و عمدتاً از طریق تنگه هرمز انجام میشود. ایران روزانه 3.5 میلیون بشکه نفت تولید و حدود روزانه 2 میلیون بشکه آن را صادر میکند (طبق ارزیابیهای انجام شده ایران به خاطر افزایش قدمت میادین نفتی و تحریمها روزانه 300 هزار بشکه نفت از دست می دهد). کاهش صادرات نفت ایران بلافاصله باعث بالا رفتن تقاضا برای نفت اضافی میشود. البته «سلاح نفتی» اصلی ایران کاهش میزان نفت خود در بازارها نیست، بلکه احتمال آسیب زدن به صادرات نفتی کشورهای خلیج است.