به گزارش نما به نقل از فارس، اولین کارهایش را در تلویزیون انجام داد و مثل تعدادی از هنرمندان کانادایی جذب صنعت سینمای آمریکا شد. ایفای نقش ون وابلدر در فیلم سینمایی وان وایلدر در سال 2002 او را به صورت یک چهره مطرح در آورد. بازی در نقش وید ویلسن در ریشههای مردان ایکس: وولورین (2009) او را به صورت یک بازیگر سرشناس جوان در آورد. بلافاصله کمدی خانوادگی پیشنهاد در کنار ساندرا بولاک، باعث موفقیت زیاد او شد. در سال 2010 با بازی در درام مستقل و ضد جنگ دفن شده نشان داد علاقمند بازی در فیلمهای غیر متعارف هم هست. اما فانوس سبز/ گرین لانترن او در سال 2011 موفقیت مالی زیادی به دست نیاورد و مانع از تولید قسمتهای بعدی این فیلم کمیک استریپی ابر قهرمانانه شد. رینولدز امسال سه فیلم آرآیپیدی ، توربو و خانواده کرودها را روی پرده سینماها داشت و جزو بازیگران پرکار سال بود. دو فیلم اخیر انیمیشن های کامپیوتری بوده اند که وی صدای خود را به کاراکترهای اصلی آن ها قرض داد.او در گفتوگوی اینترنتی خود با مجله سینمایی امپایر درباره جنبههای مختلف کار بازیگری، مراسم اسکار، صداپیشگی برای فیلمهای انیمیشن و محصولات مستقل سینما صحبت میکند.
نگاهتان به بازیگری چیست؟
بازیگری این فرصت را برایم فراهم میکند که ناشناختهها را تجربه کنم و بتوانم در موقعیتهای تازهای قرار بگیرم. زمانی که جلوی دوربین هستم، حس میکنم در حال یادگیری چیزهای تازه هستم و بازیگری برایم یک جور کلاس درس است.
در این حالت، با چیزهایی آشنا میشوم که شاید در یک موقعیت معمولی هیچ وقت فرصت دیدار و تجربه آنها را پیدا نکنم. زمان بازی در فیلمهایم مثل بچهای هستم که تلاش میکند بر نادانی خود غلبه کند و از کلاسی که برایش فراهم شده، نهایت استفاده و بهره را ببرد. این حرفه باعث میشود تا به سمت پیشرفت و ترقی حرکت کنم و فواید بسیار زیادی برایم دارد. از این بابت، احساس میکنم آدم بسیار خوش شانسی هستم.
دوره بازیگری هم دیدهاید ؟
خیر. هیچ وقت به هیچ کلاس بازیگری نرفتم. اما پدر و مادرم به نوعی معلمهای بازیگریام بودند. نمیخواهم اهمیت کلاسهای بازیگری را نفی کنم، ولی بازیگری یک چیز غریزی است. استعدادی است که خدا در وجود شما قرارداده و اگر آن را نداشته باشید، با شرکت در هیچ کلاس بازیگری نمیتوانید آن را آموخته و در درون خود ذخیره کنید. شما باید ذاتاً بازیگر باشید تا بتوانید در جلوی دوربین ظاهر شوید و این هم یک موهبت خدادادی است.
از همان دوران کودکی و نوجوانی میخواستید بازیگر شوید؟
بازیگری را دوست داشتم و حرفه بازیگری یکی از چیزهایی بود که از همان دوران در فکر آن بودم و دلم میخواست بازیگر شوم. کار بازیگری را از نوجوانی و سن سیزده سالگی شروع کردم. در یک نمایش کمدی بزن بکوب وحشتناک تلویزیونی به نام پانزده تا برای نیکلودئون بازی کردم. پخش این برنامه نمایشی نوجوانانه سه سال ادامه داشت. اولین فیلمسینماییام را در سن چهارده سالگی در کشور سریلانکا بازی کردم، سه ماه آنجا بودم. پدر و مادرم همراهم نبودند و من باید در کشوری جلوی دوربین بازی میکردم که درگیر یک جنگ داخلی بود. شرایط کاری بسیار وحشتناک بود. اما چون بازیگری را دوست داشتم، آن شرایط بسیار سخت و خطرناک را هم تحمل کردم.
از جمله بازیگرانی هستید که خیلی سفر میکنید و به این کار علاقمند هستید.
سفر چیز بسیار خوبی است و باعث شناخت و آگاهی بیشتر شما از آدمها و شرایط مختلف زندگیها میشود. به نظر من برای یک بازیگر اهمیت خیلی زیادی دارد که سفر کند. این کار کمک خیلی زیادی به او میکند تا بتواند نقشهای خود را در جلوی دوربین بهتر، طبیعیتر و منطقیتر بازی کند. در سال 2006 با موتور سیکلت سفری به نیوزیلند کردم. تجربه خیلی خوبی بود.
در طول این سفرهایی که میکنید، مردم عادی متوجه میشوند که شما چه کسی هستید؟
بستگی به جایی دارد که میروم. اگر شهرهای بزرگ کشورهای بزرگ باشد، مرا میشناسند. ولی در جاهای کوچکتر خیر. برای مثال، میتوانم بدون هیچ دردسر و مشکلی کل اسپانیا را بچرخم. آن جا کمتر کسی مرا میشناسد. ولی در آلمان وضعیت به صورت دیگری است و در آن جا چهره معروفی هستم.
راستش را بخواهید، هردوی این وضعیتها را دوست دارم. بعضی وقتها میخواهید ناشناخته باقی بمانید و کسی نداند شما چه کسی هستید، تا بتوانید به راحتی به همه جا سر بکشید و کارهای مورد علاقهتان را انجام دهید. اما بعضی وقتها هم میخواهید شما را بشناسند و این موضوع را به خودتان هم بگویند. در این حالت، اگر مورد بی توجهی قرار گیرید از خودتان میپرسید چرا کسی به من توجهی ندارد و مرا نمیبیند؟!اما در همه حال از دست خبرنگاران و عکاسان جنجالی فرار می کنم.
در زندگی و کار بازیگری از شیوه خاصی پیروی میکنید؟
یک دسیپلین ویژه برای خودم دارم که در خدمت زندگی و کارم بوده و خیلی خوب عمل کرده است. باورم این است که هرچه سنم بالاتر میرود باید قویتر شوم. احساس ضعف مهمترین و بزرگترین عاملی است که هر آدمی را به زمین میزند. به ویژه در کار ما که رقابت سختی هم وجود دارد، باید قوی بود و سخت کار کرد.
این روزها راحتتر جلوی دوربین سینما ظاهر میشوید؟
شاید باور نکنید، ولی هنوز هم وقتی میخواهم جلوی دوربین بروم، احساس ترس دارم. در ابتدای هرکاری، این حالت را دارم. ولی با گذشت زمان و جلو رفتن کار، کمکم آرام میشوم و اوضاع رو به بهبود و حالت عادی میرود. نمیدانم چرا اینگونه میشود و چطور میتوان جلوی ان را گرفت. اما نگران این موضوع نیستم، چون میدانم در ادامه همه چیز رو به راه میشود، مثل کاراکترم در فیلم کمیکاستریپی فانوس سبز/ گرین لانترن عادت کردهام که به سمت تازهها و ناشناختهها بروم و با آنها رودرو شوم. باید بر ترسهایم غلبه کنم و برای این منظور، باید به جلو حرکت کنم. به همین دلیل، از هر چیز تازهای استقبال میکنم. در همین فیلم، بدلکاریهای کار را خودم به عهده گرفتم. کار سختی بود، ولی میخواستم آنها را خودم انجام دهم. با انجام این جور کارها، به مقابله با آن ترسی میروم که در ابتدای کار در درونم وجود دارد. برای مقابله با ترس، باید خطر کرد و به دل آن رفت. این تنها راه برای حرکت به جلو و پیشرفت است.
امسال به عنوان صدا پیشه با چند انیمیشن کامپیوتری همکاری کردید ، قبل از «خانواده کرودها» پیشنهاد کار در فیلمهای انیمیشنی را داشتید؟
نه خیلی زیاد. اما پس از همکاری با دو انیمیشن توربو و خانواده کرودها احساس کردم کار بسیار خوب و بزرگی است و دلم میخواهد صدایم را به کاراکترهای کارتونی قرض بدهم. به باور من، کار بسیار راحت و جذابی است. بازیگران معمولاً عاشق آن هستند که بگویند صداپیشگی برای فیلمهای انیمیشن خیلی سخت است و کلی عذاب میکشند! اما برای من این طور نبود. یک گروه یک فیلم میسازند و شما در هر نقطه دنیا که باشید میتوانید بر روی آن کار کنید و صدایتان را به شخصیتهای آن قرض دهید. حقیقت امر را بخواهید، من بخش اعظم کار خانواده کرودها را در زمانی انجام دادم که در آفریقای جنوبی و شهر کیپتاون، مشغول بازی در خانه امن بودم. روزی دو ساعت از وقتم را به همکاری با این فیلم انیمیشنی اختصاص داده بودم.
از این که فیلمهایی که بازی میکنید صاحب قسمتهای دوم و سوم میشوند، چه احساسی دارید؟
طبیعتاً خوشحالم میکند. خیلی خوب است که فیلمهای آدم با استقبال تماشاگران روبرو شده و فروش خوبی در سینماها کند. این مسئله باعث میشود تهیه کنندگان و کمپانیهای فیلمسازی به سراغ تو بیایند. صنعت سینمای ما بیرحم و سرد است. اگر بازیگر موفقی نباشی، حتی اگر استعداد والایی داشته باشی، کسی به دنبالت نخواهد آمد. باید تماشاچی را به داخل سالن سینماها بکشانی تا مورد توجه باشی و به سراغت بیایند.
این طبیعت حرفه ما و هالیوود است. کسی با تو شوخی ندارد و خیلی راحت تو را حذف خواهند کرد. به همین دلیل باید مراقب خودت باشی و سعی کنی فیلمهایی را برای کار انتخاب کنی که هم خوب و خوش ساخت باشند و هم تماشاچی را جذب خود کنند. این کار بسیار سختی است و برای همین، تو همیشه با چالش روبرو هستی و باید موانع را از سر راه خود برداری.
غیبت شما ار مراسم اسکار امسال حرف و حدیثهایی را به همراه داشت. چرا در مراسم شرکت نکردید؟
در کارولینای شمالی جلوی دوربین فیلم تازه آتوم اگویان فیلمساز کانادایی تبار سینما بودم. مراسم را از تلویزیون تماشا کردم. این هم یکی از جنبههای سینمای ما است که اگر تو در مراسمی شرکت نکنی، بلافاصله شایعات آغاز میشود. کسی هم علت اصلی را جویا نمیشود و هرکسی حدس و گمان خود را پایه و مبنای کار و تحلیل قرار میدهد. برای من، حضور در یک فیلم خوب مهمتر از حضور در یک مراسم پر سر و صدا مثل اسکار است. یک بازی خوب در یک فیلم خوب میتواند شما را به اسکار برساند و این نکتهای است که من به آن اهمیت بیشتری میدهم. ترجیح میدهم حضورم در مراسم اسکار برای بازیام در یک فیلم باشد، تا نمایش یک لباس شیک یا یک کفش مدل جدید.
این روزها بحث زیادی درباره تولید نسخه سینمایی قصه کمیک استریپی «لیگ عدالت» است. آیا از شما هم برای بازی در آن دعوت به عمل آمده است؟
هنوز نه ، نمیدانم که قرار است دعوت به بازی در آن شوم یا خیر. باور این است که اگر قرار باشد یک فیلم کمیک استریپی تهیه شود، این کار باید به صورت درستی انجام شود. کسی مثل جاس ودون (کارگردان آونجرز/ انتقام گیران) میتواند چنین کاری را خیلی خوب انجام دهد. کریستوفر نولان هم برای این کار خوب است. زمان بازی در فانوس سبز متوجه این مسئله شدم که کار در فیلمهای ابرقهرمانانه و کمیک استریپی چقدر سخت است. کار در این جور فیلمها پیچیدگی خاص خودش را دارد و ذهن آدمها به گونهای درگیر آن میشود که یک باره میبینید چند جای کار از دستتان در رفته است. طرفداران فیلمهای کمیک استریپی هم دیدگاههای خاص خود را در این رابطه دارند و باید آنها را به طور کامل راضی کنید.
در کنار بازی در فیلمهای مردم پسند، در کارهای غیر متعارف و ضد جنگی مثل «دفن شده» هم بازی کردهاید. سینمای غیر متعارف و مستقل را دوست دارید؟
بله، خیلی زیاد. ولی نمیتوانم فقط بازیگر این نوع فیلمها باشم. باید در فیلمهای مردم پسند هم بازی کنم تا بتوانم به حیات هنریام ادامه دهم. اگر چنین کاری نکنم، خیلی زود کنار زده خواهم شد و دیگر نمیتوام در فیلمهای مستقل همبازی کنم. فیلم جدید اگویان هم همین حال و هوا را دارد. از بازی در فیلمهای غیر متعارف لذت میبرم، زیرا به من در مقام بازیگر اجازه و امکان مانور و کار بهتر را میدهد. کاراکترهای فیلمهای مستقل به دلیل چند وجهی بودن، جای کار زیادی برای بازیگر فراهم میکنند و او میتواند استعداد و تواناییهای خود را به نمایش بگذارد.
شما اهل کانادا هستید. کار در هالیوود برایتان مشکل نبوده است؟
کار و فعالیت برای بازیگران غیر آمریکایی در هالیوود بسیار سخت و مشکل بوده و هست. ما باید تلاش مضاعفی کنیم تا تواناییهایمان را ثابت کنیم. ولی شانسی که همه ما خارجیها آوردهایم این است که هالیوودیها میدانند بدون ما نمیتوانند کارهایشان را انجام دهند و ما غیر آمریکاییها سهم بسیار مهمی در گردش کار هالیوود داریم. واقعیت این است که نمیتوان ما را نفی یا حذف کرد و ما خودمان را به این صنعت قبولاندهایم.
کار جدید چه دارید؟
صداها که یک درام جنایتکارانه و ترسناک است، برای سال 2014 اکران عمومی میشود. این فیلم قصه و حال و هوای غیر متعارف و عجیب و غریبی دارد و نوع تازهای از سینما را به تماشاگران ارائه میدهد. تصورم این است که این فیلم در زمان نمایش عمومی با سر و صدا و جار و جنجال همراه باشد.