"حضرت آيتالله سيد اسدلله مدني" مجاهد انقلابي، عليرغم تحمل مشقت و رنج فراوان در زندگي از دوران كودكي تا پيري خود پس از سالها مجاهدت و فداكاري براي انقلاب و اسلام مورد حمله دشمنان اسلام و انقلاب قرار گرفت و در بيستمين روز از شهريور ماه سال 1360 در محراب عبادت در تبريز به دست منافقي كوردل به آرزوي ديرينه خود كه شهادت بود نائل شد.
تولد و دوران تحصيل
شهيد "آيتالله سيد اسدالله مدني" در يكي از روزهاي سال 1293 هـ. ش.(1323هـ.ق.) در دهخوارقان (آذرشهر) در خانوادهاي مذهبي ديده به جهان گشود. و عشق و ارادت پدرش به "امير مؤمنان علي (ع)" او را بر آن داشت تا براي فرزندش يكي از القاب آن حضرت يعني (اسدالله) را نام بگذارد. وي با از دست دادن مادر و پدر خود در سنین چهار و 16 سالگي دوران كودكي را با رنج و سختي به پايان رساند و بعدها توانست خدمات گرانقدري را به اسلام و مسلمين ارائه كند.
سيد، در كنار سامان بخشيدن به وضع معيشتي خانواده، با پشتكاري به تحصيل علوم ديني پرداخت و زماني كه سيد براي تحصيل علم تصميم به هجرت گرفت، اسلام و روحانيت از سوي "رضاخان پهلوي" و "روشنفكران غربگرا" روزگار سختي را ميگذراندند، لذا عرصه تلاش براي تبليغ احكام و ارزشهاي اسلام تنگتر و سيد در چنين روزگاري حجره بزازي پدر را رها كرد و با رنج و محنت غربت به قصد كسب علم، به شهر مقدس قم جهت تحصيل علوم ديني عزيمت كرده و پس از گذراندن مراحل مقدماتي، از محضر اساتيد بزرگ فقه و اصول و فلسفه چون مرحوم "آيتالله حجت كوه كمري(ره)" و "آيتالله سيد محمد تقي خوانساري" (ره) و "امام خميني" قدس سره حضور يافت.
اجتهاد و تحصيل در نجف اشرف
سيد آيتالله مدني، پس از مدتي بعد از مهاجرت به نجف اشرف در حوزه علميهي اين شهر، در كنار تكميل تحصيلات عالي خويش، تدريس در سطوح مختلف را آغاز و در اندك زماني، توانست جزو اساتيد معروف حوزه علميهي نجف اشرف به شمار آيد و همچنين موفق به اخذ درجه اجتهاد از سوي مراجع بزرگ از جمله "آيتالله حكيم" در نجف، "آيتالله حجت كوه كمري" در قم و "آيتالله خوانساري"شد.
"راستي كاشاني" كه در آن زمان از دوستان نزديك وي به شمار ميرفت در توصيف مقام علمي آيتالله مدني چنين ميگويد: در آن ايام كه ما در خدمتشان بوديم مراحل اجتهاد را طي كرده و مشغول تدريس دروس مختلف بودند و از درس وي محصلين زيادي استفاده ميكردند، به گونهاي كه در نجف از همه درسها، درس ايشان پرجمعيتتر بود، و شاگردانشان با يك عشق و علاقه خاصي در درس ايشان شركت ميجستند.
تقوا و روح پيراسته او هرگز اين اجازه را به وي نميداد كه او را (آيتالله) خطاب كنند و به اطرافيانش ميگفت: شما چه حجتي داريد كه به من آيتالله ميگوييد؟! و يا حتي در زماني كه در شهر نجف مشغول فعاليت بود، عدهاي از وي خواستند تا رسالهاي را بنويسد كه با محالفت از سوي آيتالله مدني مواجه شدند چرا كه معتقد بود كه مرجعي چون حضرت آيتالله خميني(ره) وجود داشت كه همه بايد همه از ايشان تقليد ميكردند.
مبارزه با فرقه استعماری بهائیت و طاغوت
در زماني كه رضاخان و عوامل داخلی استعمار برای سرکوب اسلام زمینه فعاليتهاي فرقههای ساختگی از جمله "بهائيت" را فراهم كردند، آیتاللّه مدنی از جمله مجاهداني بود كه نخستین فعّالیّت سیاسی و اجتماعی خود را در ستیز با فرقه گمراه بهائیت قرار داد و و مبارزات ضد بهائيت را تشديد كرد و تا آنجا که در زمانی کوتاه، سرمایهداران بهایی در آذربایجان و اطراف تبریز، بعضی از کارخانههای برق را در دست گرفتند و وي پس از آگاهی از وضع موجود، با سخنرانیهای افشاگرانه و تحریم برق تولیدی آن کارخانهها و منع خرید و فروش با این فرقه گمراه، دست زد و سرانجام شهر مذهبی آذرشهر را از نفوذ و وجود استعمارگران غربي پاک كرد.
اسلحه نواب از پول كتابهاي شهيد آيتالله مدني بود
هنگامي كه "شهيد نواب صفوي" در نجف اشرف به فكر مبارزه با كسرويگري افتاد، آيتالله مدني كه از اساتيد حوزه نجف بود، پس از مطلع شدن از مبارزات نواب صفوي، عليه اين فرقه و عدم هزينههاي لازم از سوي اين شهيد براي مبارزه، با فروش كتابهاي خود كمك بزرگي را به نواب صفوي در مبارزات اسلامي ميكند. به گونهاي كه دوستانش ميگويند، اسلحه نواب از پول كتابهاي شهيد آيتالله مدني بود.
وي همچنين با مسافرتهای تبلیغی در داخل و خارج از کشور، چهره منفور طاغوت را بر همگان آشکار و برای احیای دین مقدّس اسلام از شهادت هراسی نداشت.
پيشتازي آيتالله مدني در مبارزه با طاغوت
آيتالله مدني، در حوزه علميه نجف، در كنار فعاليتهاي علمي، لحظهاي از فعاليتهاي سياسي غافل نبود و همواره در مسائل سياسي و مبارزات عليه طاغوت، پيشگام و پيشتاز بود و در دوران زمامداري "جمال عبدالناصر"، در رأس هيأتي از علما و فضلاي نجف، براي افشاي رژيم طاغوتي ايران به مصر سفر كرد و در اعتراضات و حركات عظيم مردم در سال 1342 به رهبري "حضرت امام خميني(ره)" در جهت سرنگوني رژيم طاغوت، نخستين كسي بود كه در نجف به نداي امام لبيك گفته و با تعطيل كردن كلاسهاي درس خود در نجف و تشكيل مجالس سخنراني، در جهت افشاي چهرهي پليد رژيم مزدور پهلوي گام برداشت و از زمان تبعيد حضرت امام به نجف، همواره يار و ياور امام بود.
فعاليتها و مبارزات آيتالله مدني در شهرهاي ايران
آيتالله مدني حركت تبليغي خود را در سالهاي 1341 تا 1351 از روستاي دره مرادبيك همدان براي پياده كردن برنامههاي اصلاحي آغاز و تا سال 1354 در خرمآباد، سال 1356 گنبد كاووس، سال 1357 در بندر كنگان و مهاباد به فعاليتهاي خود ادامه ميداد و آنچه مسلم بود، اينكه در اين مدت زمان اين عالم مجاهد به هر جا قدم ميگذاشت، روح انقلاب و مبارزه را به همراه خود به آنجا وارد ميكرد و در سخنرانيهاي خود، همواره مردم را به بيداري و قيام دعوت ميكرد.
تا جاييكه در سال 1341، زماني كه رژيم شاه با تبليغات گسترده خود قصد برگزاري رفراندم به اصطلاح انقلاب سفيد را داشت، آيتالله مدني سخنراني تندي عليه انتخابات انجمنهاي ايالتي و ولايتي ايراد و و مردم را نسبت به عواقب شوم آن آگاه ساخت.
حتي در سخنراني خطاب به مردم همدان اعلام ميكند كه(اگر اين انتخابات ملغي نشود ،در روز قيامت، شما مسئول هستيد و بايد با علماي قم همكاري كنيد). كه همين اقدامات وي باعث ميشود كه ساواك منطقه طي نامهاي از رياست ساواك مرکز درخواست عدم ورود مجدد آيتالله مدني از نجف به ايران را داشته باشد. اما ساواك مركز به خاطره نداشتن مجوز براي جلوگيري از ورود وي، با اين پيشنهاد موافقت نكرد اما دستور كنترل اعمال و رفتار وي را ميدهد.
خدمات و فعاليتهاي آيتالله مدني
آيتالله مدني در كنار فعاليتهاي مبارزاتي خود، خدمات ارزندهاي همچون مدرسهاي ملي تحت عنوان مدرسه ديني در روستاي دره’مراد بيك، مدرسه علميه در همدان، مسجد چهلستون، تأسيس صندوق قرضالحسنه مهديه و ساخت درمانگاه مهديه و دارالايتام مهديه داشته و از خود به يادگار گذاشته است.
در سال 1357 بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسي، از طرف مردم همدان به نمايندگي انتخاب و سپس در كوران مشكلات و آشفتگي اوضاع همدان از سوي امام با اختيارات کامل به امامت جمعه اين شهر منصوب شد.
عزيمت به تبريز به حكم امام خميني(ره)
بعد از به وجود آمدن اختلافات در شهر تبريز، ياران انقلاب تصميم گرفتند با آوردن آيتلله مدني به تبريز، موقعيت جناح انقلاب و خط امام را تقويت كنند. آنان اين پيشنهاد را به محضر امام تقديم و امام امت طي حكمي آيتالله مدني را روانه تبريز كردند. وي در سر وسامان دادن به اوضاع سياسي و اجتماعي تبريز تلاش مخلصانهاي كرد و آنگاه براي ادامه خدمت به شهر همدان بازگشت.
وي در تبريز با معضل بزرگ «حزب خلق مسلمان» كه جريانهاي مختلف تحت پوشش آن به مبارزه با انقلاب پرداخته بودند، مواجه شد و سختترين روزهاي آيتالله مدني را ميتوان ايامي خواند كه او در ميان آشوب حزب خلق مسلمان قرار گرفت. در جريان اين غائلهي خطرناك، آيتالله مدني از جانب همين گروه ضد انقلابي بارها مورد تهديد قرار گرفت. آنها جايگاه نماز جمعه را به آتش كشيدند و از برگزاري نماز جلوگيري كردند، اما وي در روز جمعه كفن پوشيد و پيشاپيش جمعيت حركت كرد و گفت «تا من زندهام و در اين شهر نماينده امام هستم نماز جمعه را برگزار ميكنم».
شهيد مدني در تقويت روحيه رزمندگان اسلام از طريق دعا و نيايش با شركت در جبهههاي نبرد، مشوق رزمندگان اسلام بودند و عليرغم ميل باطني خود براي حضور مستقيم براي جنگ در جبههها، حضرت امام خميني(ره) هيچ وقت اجازه نميدادند كه آيتالله مدني سنگر تبريز را رها كنند و به جبهه بروند.
شهادت اولين شهيد محراب
فعاليتهاي شهید والامقامآيتالله اسدالله مدني ادامه داشت تا اينكه سرانجام در زندگي سراسر درد و رنج و مبارزه و به دليل آشكارسازي ماهیت پلید لیبرالها و منافقین کوردل براي مردم، هدف کینه دشمنان قرار گرفت و در نيمروز جمعه بيستم شهريور ماه سال 1360 در محراب عبادت در تبريز به دست منافقي كوردل بر اثر انفجار نارنجك به آرزوي ديرينه خود كه شهادت بود، نائل شد.