آمریکا بعد از یکدوره رجزخوانی قرار بود 29 آگوست حمله نظامی به سوریه را کلید بزند که اوباما این اقدام را در گرو جواز کنگره اعلام کرد و از همین روی موضوع پرهیاهو و پرتنش حمله به سوریه که در صدر اخبار دنیا قرار گرفته بود تا 9 سپتامبر (دوشنبه هفته جاری) و تشکیل جلسه سنا به تعویق افتاد.
این در حالی صورت گرفت که مقامات واشنگتن پیش از آن بر طبل جنگ میکوبیدند و با یکهتازی جولان میدادند که کار سوریه را یکسره کرده و در نبرد حمایت از تروریستها چنین و چنان خواهند کرد!
اما 9 سپتامبر فرا رسید و اوباما دوشنبه شب به وقت واشنگتن طی مصاحبه ای که از 6 شبکه تلویزیونی آمریکا پخش شد، با حضور در برنامه تلویزیونی «ساعت خبر-News Hour» از پیشنهاد جدید روسیه مبنی بر قرار دادن ذخایر سلاحهای شیمیایی سوریه تحت کنترل سازمان ملل برای جلوگیری از حمله نظامی به این کشور استقبال کرد.
اوباما گفت؛«اگر سوریه سلاحهای شیمیایی خود را تحت کنترل جامعه بینالمللی قرار دهد آمریکا به سوریه حمله نخواهد کرد.» و بلافاصله اضافه کرد که او به جانکری وزیر خارجه آمریکا نیز دستور داده با مقامات روس در مورد جزئیات پیشنهاد روسیه گفتوگو کند.
این اظهارات اوباما یک معنای روشن داشت و به وضوح نشان میداد آمریکا علیرغم آن همه سر و صدا و هیاهو پیرامون حمله به سوریه، عقب نشسته است.
در همین راستا؛ «هری رید» رهبر اکثریت در مجلس سنا هم به صحنه آمد و تصریح کرد سنای آمریکا رایگیری اولیه درباره هرگونه اقدام نظامی علیه سوریه را به تعویق انداخته است.
مسئلهای که در این یادداشت مورد واکاوی است اینکه چرا ظرف کمتر از 10 روز آمریکا دو مرتبه موضع و تصمیم خود درباره حمله به سوریه را به تعویق میاندازد؟ و بالاخره از کارزار جنگ دوری میکند؟
نکته دیگری که در امتداد این مسئله باید مورد بحث قرار بگیرد تلاش و تکاپویی است که میخواهد حمله احتمالی به سوریه را هشدار به جمهوری اسلامی قلمداد کند.
در این باره اشاراتی قابل اعتناست؛
1- آمریکا در بحران اقتصادی است و آمارها در این کشور حاکی از آن است که 50 میلیون نفر در آمریکا فقیر هستند و همین تعداد از بیمه درمانی محرومند. کسری بودجه و بدهی دولت آمریکا از مرز 17 هزار میلیارد دلار عبور کرده است. شکاف طبقاتی وضعیت جامعه را بهگونهای کرده است که پیوست آن چالشهای امنیتی را رقم زده است.
به گفته «مایکل مور» مستندساز مشهور آمریکایی، 400 ثروتمند این کشور مجموع ثروتشان از مجموع ثروت 150 میلیون آمریکایی بیشتر است و به تعبیر او، این شکاف طبقاتی یعنی نظام سرمایهداری در پایان راه.
در همین حال مقامات ارشد نظامی آمریکا و از جمله ژنرال دمپسی هزینه جنگ احتمالی سوریه را ماهانه بیش از یک میلیارد دلار اعلام کردهاند.
از سوی دیگر؛ افکار عمومی آمریکا به شدت مخالف شروع جنگی دیگر از سوی مقامات کشورشان هستند.
سیانان اخیراً اعلام کرد؛ 70 درصد آمریکاییها با حمله به سوریه مخالف هستند.
همین وضعیت بحرانی «اقتصاد» و اعتراضات فزاینده «افکار عمومی» باعث شده نمایندگان کنگره نیز مخالف حمله به سوریه باشند.
ارزیابی نظرات مجلس سنا و مجلس نمایندگان آمریکا از سوی واشنگتن پست خواندنی است که به صراحت مینویسد؛ تنها 23 نفر از 100 نفر اعضای سنا و 25 نفر از اعضای 435 نفره مجلس نمایندگان موافق اوباما و حمله نظامی به سوریه هستند.
حتی بعضی از همان اقلیت حامی اوباما تغییر موضع داده و نتوانستهاند واقعیت را پنهان نمایند. از جمله «راجرز» رئيس کمیته اطلاعات کنگره و از حامیان اولیه رئیس جمهور آمریکا میگوید؛ «در خصوص جواز حمله به سوریه بدبین هستم؛ واشنگتن پیرامون مسئله سوریه دست به اشتباه بزرگی زده است.»
همین سلسله واقعیتها و اعتراضات کار را به آنجا کشاند که دیروز خود اوباما رسماً اذعان کرد افکار عمومی آمریکا حمله به سوریه را تأیید نمیکند و برای اینکه نشان بدهد موضوع جنگ منتفی شده منفعلانه گفت؛ «همسرم هم مخالف جنگ است» بنابراین نکته محوری و غیرقابل انکار این است که آمریکا در تصمیم حمله به سوریه که بدون شک هدف آن تغییر موازنه قوا به نفع معارضه و تروریستها بوده دچار اشتباه محاسباتی شده و در این باره، دو عنصر «اقتصاد» و «افکار عمومی» نقش بسزایی داشته است.
2- اما مسئله اصلی فراتر از بحران اقتصاد و چالش افکار عمومی در آمریکاست. نکته کلیدی این است که آمریکاییها پس از آنکه بر طبل جنگ کوبیدند و رجز خواندند و پنداشتند که حریفی برای مقابله ندارند به یک واقعیت غیرقابل تردید رسیدند و از پیامهایی که به آمریکا درباره سوریه منتقل شد؛ دریافتند پیامدهای جنگ احتمالی سوریه فوق تصور و ارزیابی آنهاست. دقیقاً مشکلی که باعث شد اوباما دومرتبه جنگ را به تعویق انداخته و ناگزیر از حمله به سوریه کوتاه بیاید واکنش جبهه گسترده مقاومت بود.
به قول نشریه آمریکایی فوربس آنچه سد راه واشنگتن در منطقه است؛ «جمهوری اسلامی» است و اگر جمهوری اسلامی نبود آمریکا چه کارها که نمیکرد!
در مقوله تحولات اخیر سوریه نیز ماجرا از همین قرار است و قدرت نرم ایران اسلامی خار چشم آمریکا در منطقه شده و جلوی بلندپروازیهای او را مسدود کرده است، تا آنجا که صدای تونی بلر نخستوزیر سابق انگلیس در میآید و عجزآلود با اشاره به موضوع حمله آمریکا به سوریه میگوید؛ «مشکل اصلی ایران است.»
به تعبیر دیگر؛ مشکل و علتالعلل همه مشکلات آمریکا در منطقه، جمهوری اسلامی است، چرا؟ چون محاسبات واشنگتن را بهم زده است. نشانه واضح و غیرقابل خدشه این ادعا در موضوع سوریه همان عقبنشینی اوباما از کارزار جنگ است که طی دو مرحله موضوع حمله به سوریه را به تعویق انداخت تا راه فرار از میدان جنگ را بیابد.
3- نکته دیگر این است که آمریکاییها در یک بستر رسانهای و عملیات روانی تلاش دارند تا مسئله سوریه را به موضوع ایران ارتباط دهند با این توضیح که حمله به سوریه، هشداری برای جمهوری اسلامی است.
آیا این ادعا با واقعیتهای موجود و شرایط منطقه و معضلات و بحرانهایی که آمریکا با آنها دست و پنجه نرم میکند همخوانی دارد؟
پاسخ این سؤال منفی است و ادعای حمله به سوریه به منظور هشدار به ایران، فضاسازی رسانهای و عملیات روانی ناشیانهای است که از آن طرفی نخواهند بست.
آمریکا در همین جنگ روانی و رسانهای نیز دچار تضاد استراتژیک شده است. صحنه این تناقض در مناظره غیرمستقیم 2 مقام آمریکایی عیان است. از یکسو سوزان رایس مشاور امنیت ملی اوباما مدعی میشود با حمله به سوریه میخواستیم به ایران درباره برنامه هستهای این کشور پیام و هشدار بدهیم و از سوی دیگر؛ گریسیک مشاور امنیت ملی سابق دولت آمریکا به این موضوع و ادعا واکنش نشان میدهد و تصریح میکند حمله به سوریه باعث نمیشود ایران، آمریکا را بیشتر جدی بگیرد. و این مقام آمریکایی استدلال میکند؛ ما همه کار کردیم تا ایران هستهای نشود و حتی با ترور دانشمندان هستهای این کشور موافقت کردیم! ولی ایران پیشرفت کرد و بطور مداوم تواناییهای هستهای خودش را افزایش داده است.
4- و بالاخره باید گفت؛ شواهد و قرائن نشان میدهد آمریکاییها در مخمصهای تاریخی گیر افتادهاند و نتیجه بر طبل جنگ کوفتن آنها یک بازی باخت-باخت برای کاخ سفید رقم زده است. اگر به جنگ روی میآوردند پیامدهای آن غیرقابل پیش بینی بوده و همین هراس استراتژیک و توان بازدارندگی جبهه مقاومت با میدانداری جمهوری اسلامی است که آنها سعی دارند اکنون به بهانههای مختلف به اصطلاح آبرومندانه از این گرداب رها شوند.
اگر فتیله جنگ را پایین بکشند که اکنون این اتفاق افتاده است آن وقت سیمای بدون رتوش و رجز بدون بلوف آمریکاییها بهتر و روشنتر برای افکار عمومی دنیا مشخص میشود.
اکنون تحلیل چند روز پیش وبسایت آمریکایی المانیتور خواندنی است که نوشت: «بهتر بود این ببر در لانهاش میخوابید و به جای آن که بیرون بیاید و همه ببینند که بچه گربهای بیش نیست، به خرناسهایش ادامه میداد.»
و سرانجام باید خاطرنشان کرد حال و روز آمریکا و صهیونیستها و به عبارت دقیقتر جبهه غربی-عربی و عبری برای آرایش جنگی گرفتن طی روزهای اخیر علیه سوریه و جبهه مقاومت یادآور آن شعر جناب مولانا است که؛
ما همه شیریم، شیران علم
حملهمان از باد باشد دَم به دَم
کیهان