نخیر! می‌توانیم...

عکس خبري -نخير! مي‌توانيم...

ثابت كردند جوان‌های ما و كارمندهای ما و همه اشخاصی كه در این امور مربوط هستند، به اینكه نه، آن كارهایی كه آنها ممتنع می‌دانند، اینجا ممكن است و ما باید راهی باز كنیم برای كارهای بزرگتر، نترسیم از مطلب كه ما نمی‌توانیم بكنیم. نخیر، می توانیم ...

یک ملت زمانی شکست می‌خورد و در سراشیبی سقوط می‌افتد که هویتش را از یاد ببرد.

زمانی، دیگر نمی‌تواند روی پای خود بایستد که به داشته‌های خود اعتماد نکند و اگر اعتمادش را از دست داد و خودش را نشناخت نابودیش حتمی است!

آن زمان است که فرهنگش، اقتصادش، سیاستش، تمامی ساختارها و سیستم‌های حاکم بر او می‌شود وارداتی! دیگر هیچ نشانی از هویت و اصالتش را نمی‌تواند پیدا کند و در بستر زمان می‌شود مرده‌ای متحرک که لباس بیگانه بر تن دارد و برای اهداف او نفس می‌کشد و حرکت می‌‌کند!

اگر یک ملت به خود اعتماد نداشته باشد، آنگاه نتوانستن در تمام وجودش رسوخ می‌کند. چنین ملتی می‌شود عروسکی در دست قدرتمندان!

این درد نتوانستن را امام راحل(ره) فهمید: «عمده این است که ما باور کنیم که خودمان می‌توانیم. اول هر چیزی این باور است که می‌توانیم این کار را انجام بدهیم. وقتی این باور آمد، اراده می‌کنیم. وقتی این اراده در یک ملتی پیدا شد، همه به کار می‌ایستند، دنبال کار می‌روند.» (صحیفه امام، ج 14، ص: 117)

امام (ره) فهمید ریشه این درد از کجاست. چه کسی این زهر را به جامعه ایرانی تزریق کرد، پس به مداوا برخاست: «اگر ما دست اینها را کوتاه کنیم و ان شاء الله کوتاه می‌کنیم و ملت ان شاء الله قیام کرده است و کوتاه خواهد کرد. اصلش بیرونشان خواهیم کرد ان شاء الله، اگر ما یک همچو چیزی موفق بشویم، هم نفتمان به اندازه کفایت است، هم خودمان می‌توانیم اداره بکنیم مملکت خودمان را. کی گفت که تو بیایی اداره کنی مملکت ما را، یا عمال تو بیایند اداره کنند؟» (صحیفه امام، ج 3، ص: 496)

«اصلش تزش این است که ایران به هم بخورد، ایران آرام نباشد، تا اینکه بگویند نتوانستند خودش را اداره بکنند، دیگران برای ما سرپرست بفرستند، این نباید باشد، باید جلویش را گرفت. ما خودمان می‌توانیم؛ بهتر از دیگران هم می‌توانیم، چرا نمی‌توانیم؟» (صحیفه امام، ج 7، ص: 382)

«یک روز آمدند این سم را ساختند در آب فرهنگی این ملت تزریق کردند.

یک روز آمدند صریحاً گفتند ما نمی‌توانیم ... این حرف جزو حرف‌های رایج بود که ایرانی حتی نمی‌تواند لولهنگ بسازد! شاید شماها ندانید لولهنگ چیست. لولهنگ یعنی آفتابه. آن هم آفتابه‌ای گلی. این نگاه سیاستمداران و سررشته داران امور دانشگاهی آن روز بود.» (مقام معظم رهبری 30/1/1384)

آنچه بر سر ایرانی آورده بودند این بود که «نمی تواند»؛ نخست وزیر می‌آمد در مجلس و می گفت ما حتی نمی‌توانیم آفتابه گلی بسازیم! نتیجه این تلقین به ایرانی، تبدیل شدن ایران به کشوری مصرف کننده و پیرو قدرت‌های جهانی بود؛ دردی که از دوران قاجار به جان جامعه ایرانی افتاده بود. یک روز دستش پیش انگلیسی‌ها دراز بود، یک روز شوروی، یک روز آلمان و در اواخر پهلوی هم آمریکا!

امام درد را فهمید!

انقلاب اسلامی پایانی بود بر این درد! اما خیلی‌ها هنوز باور نداشتند که می‌توانیم! پیشرفت کشور را در گرو وابستگی به یکی از دو ابرقدرت جهانی می‌دانستند یک طرف می شدند لیبرال‌های طرفدار آمریکا و یک طرف چپ‌ها و توده‌ای وابسته به شوروی.

وقتی رابطه‌ کشور با آمریکا قطع شد ترسیدند که چه باید بکنیم. وقتی تحریم‌ها شروع شد وحشت کردند.

جنگ که آغاز شد کار ایران را تمام شده می‌دانستند!

ولی باز امام بود که راه را نشان می‌داد: «دست به آن نزنید که نخواهد شد، غیر از آمریکا این کار نمی‌تواند بکند، غیر از فرانسه و نمی‌دانم چی نمی توانند بکنند. در صورتی که ثابت کردند جوان‌های ما و کارمندهای ما و همه اشخاصی که در این امور مربوط هستند، به اینکه نه، آن کارهایی که آنها ممتنع می‌دانند، اینجا ممکن است و ما باید راهی باز کنیم برای کارهای بزرگتر، نترسیم از مطلب که ما نمی‌توانیم بکنیم. نخیر، می توانیم بکنیم...» (صحیفه امام، ج 18 صفحه 139)

«در اثر محاصره اقتصادی و جنگ تحمیلی، خود جوانان عزیز ما قطعات محل احتیاج را ساخته و با قیمت‌های ارزان تر عرضه کرده و رفع احتیاج نمودند و ثابت کردند که اگر بخواهیم می‌توانیم. باید هوشیار و بیدار و مراقب باشید که سیاست بازان پیوسته به غرب و شرق با وسوسه‌های شیطانی شما را به سوی این چپاولگران بین المللی نکشند و با اراده مصمم و فعالیت و پشتکار خود به رفع وابستگی‌ها قیام کنید.»(صحیفه امام، ج 21، ص: 417، وصیت نامه)

ایرانی نشان داد می‌تواند، در همان جنگی که از سوی ابرقدرت‌ها در تحریم بودیم و نه با عراق که با همان ابرقدرت‌های نظامی می جنگیدیم، نشان دادیم که می‌توانیم. هر کشوری به غیر از ایران بود مطمئناً کمر خم می‌کرد و می‌شکست و تسلیم می‌شد.

نیروهای جهاد سازندگی در زمینه‌های فنی و مهندسی به شکوفایی رسیدند که امروز ثمرات آن را در پروژه‌های مختلفی همچون سدسازی می‌بینیم.

ایران الگویی را به دنیا معرفی کرد که دنیا سعی داشت کارآمدی آن را نفی کند.

الگوی پیشرفت براساس عقلانیت و معنویت. می‌شود رفاه اجتماعی را فراهم کرد، ولی کانون خانواده از هم نپاشد! به کشورهای دیگر لشکرکشی نکرد!

«ما می‌توانیم خودمان را اداره کنیم و بهتر هم می‌توانیم.

شما خیال نکنید که غرب خبری هست. در آنجا خبری نیست ما نمی‌گوییم که آنها کارخانجات ندارند، آنها درست کردند همه اینها را، اما اساس انسانیت در آنجا نیست، اینها هر چه درست کردند یعنی هر چه نه، بسیاری از چیزهایی که درست کرده‌اند بر ضد انسانیت درست کرده‌اند. این غرب است که دارد اساس اخلاق انسانی را از بین می‌برد، این غرب است که دارد شخصیت انسانیت را از بین می‌برد.»(صحیفه امام، ج 8، ص: 80)

«یک توهم خطرناکی در ذهن‌ها وجود داشت، تزریق شده بود، شاید در بعضی از ذهن‌ها هنوز هم این توهم وجود داشته باشد و آن عبارت بود از توهم تقابل و تضاد میان عقلانی زیستن و توسعه یافتگی از یک طرف و معنوی زیستن و اخلاقی زیستن از طرفی دیگر ... آنچه که ما می خواهیم بر آن پا بفشاریم، این است که جمهوری اسلامی و حاکمیت دین و اسلام این توهم را ابطال کرده ما می‌خواهیم و می‌توانیم هم عقلانی و منطقی و علمی و پیشرفته زندگی کنیم، هم در عین حال متمسک به ارزش‌های اخلاقی خودمان و پایبند به ایمان دینی خودمان و عامل به فرایض و لوازم زندگی مذهبی خودمان باقی بمانیم، بلکه در این جهت هم پیشتر برویم.» (مقام معظم رهبری 9/1/1389)

جمهوری اسلامی در همین دورانی که در تحریم بود توانست در زمینه تسلیحات نظامی روی پای خود بایستد. ناوشکن جماران، دنیا را در بهت و حیرت فرو برد و آن همه دروغ‌پراکنی و شایعه‌سازی در مورد آن، برخوردی انفعالی بود از سوی غرب!

خیلی از خودباخته‌ها باور نمی‌کردند که جمهوری اسلامی بتواند ماهواره به فضا بفرستد و موشک ماهواره‌بر بسازد. علی رغم فشارهای بسیار خارجی بر کشور و ترس و بزدلی عده‌ای در داخل در زمینه انرژی هسته‌ای به مرحله ای رسیدیم که خود غربی ها اعتراف کردند ایران به مرحله بی بازگشتی رسیده است.

روزی در این مملکت برای سدسازی و سیلوسازی مستشار خارجی به کشور رفت و آمد می‌کرد و الان به برکت انقلاب و روحیه خودباوری و اعتمادی که امام در روح جوانان این کشور دمید، نه تنها مستقل شدیم، بلکه به صادرات خدمات فنی و مهندسی هم دست می‌زنیم.

در زمینه پزشکی مخصوصاً در پیوندهای قلب و کلیه، امروزه ایران به قطب منطقه تبدیل شده است و سلول‌های بنیادی به عنوان یکی از علوم روز دنیا در ایران جایگاهی ویژه پیدا کرده است.

هوش ایرانی در جهان زبانزد است و زمانی که این هوش و استعداد در کنار مکتبی انسان‌ساز قرار بگیرد، مانعی نخواهد توانست آن را از حرکت بازدارد. با همه این استعدادها و منابع عظیم انسانی که داریم، ولی باید هر لحظه حرکت خود را آسیب‌شناسی کنیم که چرا در برهه‌ای سریع‌تر حرکت کردیم و در برهه ای دیگر کندتر؟!

«ما کشورهایی را سراغ داریم که بعد از ما وارد این میدان شده‌اند. الان جلوتر از ما هستند! به خاطر پیگیری، به خاطر خسته نشدن از کار و اینکه مدیران ارشد، همت خودشان را مصروف این کرده‌اند که کار را رها نکنند. یکی از نقیصه‌های عمده‌ای که بنده در بعضی از دولت‌هایمان در طول این سال‌ها مشاهده کرده‌ام، پیگیری نکردن و دنبال نکردن کارهاست.» (مقام معظم رهبری 9/1/1389)

رهبر معظم انقلاب پی به این استعداد و توان بالقوه نیروی انسانی کشور برده است و از این رو با آسیب‌شناسی روند رشد و توسعه کشور نام سال جدید را همت مضاعف، کار مضاعف گذاشته‌اند.

ایران اسلامی سرمایه عظیمی دارد که بسیار بسیار با ارزش‌تر از منابع زیر زمینی نفت و گاز است و آن جوانان با استعدادی ‌است که عقلانیت و معنویت را در کنار هم به کار می‌گیرند برای رشد و توسعه این سرزمین؛ به تعبیر امام راحل (ره) «نترسیم از این مطلب که ما نمی‌توانیم بکنیم. نخیر، می‌توانیم.»



محمد ذوقی؛

منبع: خبرگزاری دانشجو

۱۳۹۱/۱/۲۶

اخبار مرتبط