به گزارش نما به نقل از تسنیم، سناتور جمهوریخواه آمریکایی در یادداشتی که به عنوان سرمقاله در یک روزنامه روسیه منتشر کرد، تلاش کرد به نوعی پاسخ مقاله ولادیمیر پوتین را که هفته گذشته در نیویورک تایمز منتشر شده بود، بدهد.
مک کین در یادداشت خود در روزنامه پراوادا نوشت:
زمانی که سردبیر پراوادا، دیمیتری سوداکف، به من پیشنهاد همکاری داد، مرا به عنوان فردی میشناخت که سالها علیه سیاستمداران روس فعالیت کرده بود. من مطمئنم که این اولین باری نیست که روسها نام مرا به عنوان مخالفشان میبینند.
از آنجایی که هدف من در این نوشتار روشن ساختن یک سری از دروغهایی است که به وسیله حاکمان روس برای جاودانه کردن قدرتشان و سرپوش گذاشتن بر فسادهایشان استفاده میشود، به من اجازه بدهید که با برطرف کردن این توهم آغاز کنم. من دشمن روسها نیستم بلکه من کسی هستم که امروز خیلی بیشتر از رژیم ناتوان حاکم به نفع و سعادت ملت روس میاندیشد.
من چنین ادعا میکنم چرا که من به جایگاه و منزلت شما و به حق تعیین سرنوشت شما به وسیله خودتان احترام میگذارم. من معتقدم که شما باید بر اساس آگاهی و اراده خودتان زندگی کنید نه بر اساس اراده حکومت. من معتقدم که شما شایستهاید تا فرصت ساختن زندگی بهتری برای خود را داشته باشید. زندگی در شرایط اقتصادی سودآور و پایدار برای همه و نه فقط برای عدهای قلیل از قدرتمندان.
شما باید تحت حکومتی باشید که براساس قانونی شفاف، جامع، عادلانه و بیطرفانه اداره شود. من چنین ادعا میکنم زیرا معتقدم که خالق ما به مردم روسیه، که چیزی کمتر از مردم آمریکا ندارند، نیز حق لایتغیر حیات، آزادی و سعادت را عطا فرموده است.
شهروندان روس یک مدرک هم مثل آن چیزی که من عرضه داشتم نمیتوانستند داشته باشند. پوتین و هم قطارانش به این ارزش ها اعتقادی ندارند. آنها برای منزلت و شان شما ارزشی قائل نیستند و حاضر نیستند حق حاکمیت شما برخودشان را بپذیرند. آنها دگراندیشان را مجازات و مخالفان را زندانی میکنند. آنها با خدعه و فریب انتخابات شما را تباه میکنند. آنها رسانههای شما را کنترل میکنند.
آنها سازمانهایی را که از حقوق شما دفاع میکنند به خاطر حکومت خودخواهانه خود، اذیت، تهدید و اخراج مینمایند. آنها به خاطر تداوم قدرت خود فساد را در دادگاههای شما ترویج میدهند. این امر همچنین بر اقتصاد شما نیز حکمفرماست. رژیم حتی از خبرنگاران جاسوسی کرده و کسانی که میخواهند فسادهای آنها را افشا کنند، را تهدید مینمایند.
آنها قوانینی را به خاطر تعصبات خود و بر ضد مردم وضع مینمایند که آشنایی با مسائل جنسی را محکوم میکنند. آنها اعضای یک گروه موسیقی پانک راک رابه جرم محرک بودن، ابتذال و جسارت برای اعتراض به قوانین پوتین زندانی کردهاند.
سرگئی مگنیسکی یک فعال حقوق بشر نبود. وی یک ذیحساب در سیستم قضایی مسکو بود. وی یک فرد معمولی روس بود که کارهای خارقالعاده انجام میداد. او یکی از بزرگترین اختلاسهای تاریخ روسیه را فاش کرد. مگنیسکی نگران اجرای قانون بود و اعتقاد داشت که کسی نباید فراتر از آن باشد. وی به خاطر شجاعت و اعتقادش میبایست بدون محاکمه در زندان باتیرکا حبس شود.
جاییکه شکنجه شد، بیمار گشت و درگذشت. بعد از مرگش برای وی و به یادبود سنت دوره استالین دادگاهی نمایشی برای وی برگزار و مجرم شناخته شد. این نه تنها یک جنایت علیه سرگئی مگنیسکی بود بلکه جنایتی علیه همه مردم روسیه و جنایتی علیه حق شما برای داشتن دولتی صادق- دولتی سزاوار سرگئی مگنیسکی و شما- نیز محسوب میشود.
پوتین ادعا میکند که میخواهد عظمت روسیه را در نزد شما و همه ملتهای جهان احیا کند. اما تا چه اندازه این عظمت و بزرگی را برای شما به ارمغان آورده است؟ او به شما اقتصادی را داده است که در مجموع مبتنی است بر اندک منابع طبیعی که به وسیله آنها بالا و پائین میرود. این ثروت مدت زیادی دوام نخواهد داشت.
و همچنین همین اندک ثروت هم بیشتر در دست عده ای قلیل از افراد قدرتمند و فاسد است. سرمایه ها از روسیه خارج میشوند و این به دلیل فقدان روند قانونی و زمینه اقتصادی مناسب جهت سرمایهگذاری و کارآفرینی است. پوتین به شما یک سیستم سیاسی عطا کرده که مملو از فساد و سرکوبگری است و انعطاف لازم را برای تحمل اختلاف نظرها ندارد.
پوتین وجهه بینالمللی روسیه را چقدر تقویت کرده است؟ به وسیله همپیمانی روسیه با اندکی از کشورهای متجاوز و دیکتاتور؟ با حمایت کردن از رژیم سوریه که دهها هزار تن از مردم خودش را برای باقی ماندن در قدرت کشته است.
با مانع شدن در برابر سازمان ملل برای محکوم کردن این خشونتها. با جلوگیری از رسیدگی به قتل عام بیگناهان، رنج میلیونها آواره بیپناه و چشم انداز گسترش شعلههای جنگ به دیگر کشورها. وی هرگز نام روسیه را در جهان ارتقا نداده بلکه آنرا ویران ساخته است. او کشور را دوست ظالمین و دشمن مظلومین قرار داده و به ملتهایی که میخواهند جهانی امنتر، صلحآمیزتر و خوشبختتر بسازند، خیانت کرده است.
پوتین به این ارزشها اعتقادی ندارد چراکه به شما ایمان ندارد. او اعتقاد ندارد که طبیعت بشر در پرتو آزادی میتواند از ضعفهای خود عبور کرده و صلح، عدالت و خوشبختی را در جوامع محقق سازد. یا حداقل او به ملت روسیه چنین اعتمادی را ندارد. در نتیجه او با ضعفهایش، با فسادهایش با سرکوب و خشونتش حکومت میکند. او برای خودش حکومت میکند نه شما.
من به شما ایمان دارم. من به ظرفیتهای شما برای حکومت بر خود و اشتیاق شما به عدالت و امید ایمان دارم. من به عظمت ملت روسیه ایمان دارم. به کسانی که رنجهای عظیمی را متحمل شدند و دلیرانه با بدبختیها و فلاکتها روبرو شدند تا ملت شما را نجات دهند. من به حق شما برای ساختن تمدنی شایسته رویاها و فداکاریهایتان ایمان دارم. وقتیکه من از دولت شما انتقاد میکنم به این معنی نیست که من با روسها دشمنم بلکه بدین معناست که من شما را سزاوار دولتی میدانم که به شما ایمان داشته باشد، به شما پاسخگو باشد و من منتظر آن روزی که شما به آن دست یابید هستم.