به گزارش نمانیوز، محمد نبی حبيبي از جمله افرادی است که از نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب در مسوولیت های مختلف بوده و انجام وظیفه كرده است.
فعالیت او در سمت هایی چون معاونت سیاسی استانداری، استانداری استانهای مهمی چون تهران،فارس، خراسان( قبل از تقسیم به سه استان)، شهرداری تهران، فعاليت به عنوان معاون چند وزیر، قائم مقام رياست بنیاد مستضعفان و ديگر سمتهاي كشوري از وي مديري توانمند و مورد اعتماد ساخته است. او همچنين قائم مقامي آيت الله خزعلي در بنياد بين المللي غدير را بر عهده دارد. حبیبی اکنون در کمیته استان های جبهه متحد اصولگرایان نیز حضور دارد.
دبیر کل حزب موتلفه اسلامی که از چهره های مورد اعتماد جامعتین است، این روزها نامش به عنوان یکی از سی نامزد قطعی جبهه متحد اصولگرایان در تهران مطرح است.
در گفت وگو با وی ضمن مروری بر سی و چهارمین بهار پیروزی انقلاب اسلامی و سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه تهران، آخرین تحولات انتخاباتی را نیز مورد بررسی قرار دادیم.
گفت و گو: سيد حامد حسيني
* در ایام سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی قرار داریم. چه خاطراتی از آن ایام دارید و امروز چه بهره هایی می شود از آن روزها گرفت؟
انقلاب اسلامي از سال 56 با آن اوج ويژه شروع و به بهمن 57 ختم شد، برخي از كساني كه شايد سواد هم نداشتند و تحليلگر هم نبودند و كساني هم نبودند كه به رسانهها مراجعه كنند و اطلاعات وسيعي داشته باشند و مرد يا زن مسن معمولي هم بودند. اگر فرزندشان يا شوهرشان ميرفت و در تظاهرات شركت ميكرد و به او شليك ميشد و از دنيا ميرفت، سئوالشان اين بود كه آيا اين كسي كه در راه انقلاب داديم، شهيد هست يا نيست؟ چون معني شهادت در دوره اسلامي و در تمام اديان، چهارده قرن پشتوانه اعتقادي دارد. سئوال اين بود كه اين كسي كه تقديم شده، شهيد هست يا نيست؟ اگر پاسخ ميداديد كه شهيد هست، درد جانكاه از دست دادن شوهر يا فرزند براي يك خانم مسن حتي بيسواد هم توجيه ميشد، به همين دليل اعتقادم بر اين است كه اگر در تحليلها به اين نتيجه برسيم كه بنده رسيدهام كه صاحب اصلي انقلاب، خداست، آن وقت راههاي زيادي براي تحمل شدائد انقلاب هموار ميشود، چون تا زماني كه ما شعارهاي مربوط به انقلاب را با همان شكل اوليه به عنوان يك اعتقاد قبول داريم و ميخواهيم پاي آنها بايستيم، از دشمني دشمنان هرگز مصون نخواهيم بود و من معتقدم كه حضرت امام در واقع با اين پشتوانه بود كه توانستند انقلاب را با رهبري بينظيري به ثمر برسانند. در مواردي داشتيم كه حضرت ايشان ميخواستند تصميمي را اتخاذ كنند كه تصميم بسيار مهمي بوده ـاينهايي را كه ميگويم به عنوان اطلاع دقيق ميگويمـ رفتهاند در يك اتاق خلوت كرده و دو ركعت نماز خوانده و بعد تصميم را اعلام كردهاند، از جمله روز 21 بهمن سال 57. حكومت نظامي اعلام شده بود و گفتند كسي از ساعت 4 بعدازظهر بيرون نيايد. ميگفتند وقتي اين خبر به حضرت امام رسيد، دو تا حادثه را عرض ميكنم كه براي آن دو موضوعي كه در ابتدا اشاره كردم، شاهد آورده باشم. گفتند وقتي كه حكومت نظامي اعلام شد، امام در يك اتاق خلوت تشريف بردند ـبنده از قول كساني ميگويم كه در مدرسه رفاه بودندـ چند ركعت نماز خواندند، آمدند بيرون و با قاطعيت گفتند به مردم بگوييد از ساعت 4 بعدازظهر بريزند توي خيابانها. اگر حكومت نظامي روز 21 بهمن تحقق پيدا ميكرد و فقط عده كمي بيرون ميآمدند، بناي نظاميان شاه اين بود كه يك قتلعام چند هزار نفري انجام بدهند و قضيه را تمام كنند. اين دو ركعت نماز خواندن و اينگونه كه بگوييد مردم بريزند بيرون، يك نشانه براي همان فرض اوليهاي است كه من داشتم.
اين مطلب را از قول آقاي موسوي كاشاني ميگويم كه الان در دفتر رهبري و امام جماعت مسجد نارمك هستند. گفتند من در روز 21 بهمن حول و حوش بحث حكومت نظامي و اينكه مردم توي خيابان بريزند، به مدرسه رفاه رفتم و ديدم شهيد مطهري دستهايشان را پشت كمرشان حلقه زدهاند و دارند پشت در اتاق حضرت امام يك مسير را با هيجان و التهاب طي ميكنند و از اين طرف بالكن به آن طرف بالكن ميروند و ميگويند: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّة الا بِاللهِ الْعَليِّ الْعَظِيم» و هي اين را تكرار ميكنند. لحظاتي كه من آنجا بودم، اين را ترك نكردند و راه ميرفتند و اين ذكر را تكرار ميكردند. پرسيدم: «آقا! چرا شما اينقدر ملتهب هستيد؟» گفتند: «براي موضوع حكومت»، آيتالله طالقاني انصافاً در مسائل سياسيـاجتماعي جداي از اينكه يك فقيه مفسر نامدار قرآن كريم بودند، يك صاحبنظر سياسي هم بودند، يعني يك آخوند معمولي كه فقط به كارهاي خاص آخوندي بپردازد، نبودند. در اين مسائل كارشناس بودند. آقاي موسوي كاشاني از قول آقاي مطهري براي من نقل ميكردند كه مرحوم آيتالله طالقاني موضوع خطير بودن شكستن حكومت نظامي را يا حضوري يا در تماس تلفني خدمت حضرت امام مطرح ميكنند و ميگويند: «آقا! من از داخل اينها اطلاع دارم. اينها تصميم به يك قتلعام چند هزار نفره گرفتهاند و حكومت نظامي را كه برقرار كردهاند، به هيچ صغير و كبيري رحم نخواهند كرد و همه را ميزنند و بنابراين اگر نظر مرا ميخواهيد، من معتقدم در مقابل اين حكومت نظامي، ما تلفات سنگيني خواهيم داشت و كار هم به نتيجهاي نخواهد رسيد و آنها هم تصميمشان را گرفتهاند». تصميمي هم كه آنها گرفته بودند، تصميم معمولي مزدوران داخلي كه نبود، هماهنگ كرده بودند كه در واقع همه چيز را در تهران كه دم تيغشان ميآيد، نابود كنند و به اصطلاح كار را تمام كنند.
باز من از قول آقاي موسوي كاشاني ميگويم كه گفتند آقاي مطهري گفتند امام بعد از مباحثهاي كه با مرحوم آيتالله طالقاني داشتند، ميگويند: «اگر اين دستور از جانب جاي ديگري باشد چه؟» مرحوم آقاي طالقاني ميگويند: «اگر اينطور است من ديگر هيچ حرفي ندارم».
تصميم يك تصميم سرنوشتساز بود. خبر اين است كه ميآيند و همه را از دم تيغ ميگذرانند، ولو چند هزار نفر را. حالا يك نفر ميخواهد بگويد مردم بريزيد توي خيابان، يعني سينههايتان را در مقابل گلولهها سپر كنيد. يك وقت يك جوان 18، 19 ساله پرهيجان اينطوري تصميم ميگيرد، اما يك وقت امام با آن سن و سال، مفسر قرآن، مرجع تقليد، صاحب رساله كه اگر يك قطره خون از بيني كسي جاري شود و ايشان مقصر باشند، روز قيامت كارشان بسيار مشكل خواهد بود، چنين تصميمي ميگيرد.
در همان دوره داغ تظاهرات، جبهه ملي با دبيركلي آقاي دكتر سنجابي اعلام كرده بود: «شاه بماند، سلطنت كند، حكومت نكند». اين دستاورد تحليلهاي جبهه ملي بود. همه هم يادشان هست. دكتر سنجابي بر اساس همين تحليلهايي كه جبهه ملي داشت، عازم پاريس ميشود. يك عدهاي از دوستان ميگفتند آقاي سنجابي رفته پاريس كه امام را همراه خود كند. قصد هم همين بود كه بروند تحليل بدهند و بگويند ما معتقديم شاه رفتني نيست. دكتر سنجابي به پاريس ميرود و تقاضاي ملاقات خصوصي ميكند. اين را دوستان ما كه در پاريس بودند براي ما گفتند. به عرض امام ميرسانند كه آقاي دكتر سنجابي دبيركل جبهه ملي از ايران آمده است، تقاضاي ملاقات خصوصي دارد. امام ميفرمايند: «من ملاقات خصوصي به ايشان نميدهم». ميگويند: «آقا! آقاي دكتر سنجابي است». ميفرمايند: «بله، من آقاي دكتر سنجابي را ميشناسم، ولي ملاقات خصوصي نميدهم». ميگويند: «ايشان به عنوان يك شخصيت سياسي آمده كه با شما ملاقات كند». امام ميگويند: «آخر ايشان كه در آنجا گفته شاه بماند سلطنت كند، حكومت نكند، اگر حرفش را مطابق حرفي كه ما ميگوييم تطبيق ميكند، يعني ميگويد كه شاه برود، صحبت ميكنيم وگرنه حرفي باقي نميماند». بالاخره به آقاي دكتر سنجابي ميگويند كه امام اجازه ملاقات نميدهند. البته نه اينكه ملاقات ندهند، ميگويند بقيه ميآيند، شما هم بياييد بنشينيد. خبرنگار ميآيد، ديگران ميآيند، ايشان هم بيايند. ملاقات دو نفري نميدهيم. من آن موقع غالب شبها راديو بي.بي.سي را گوش ميكردم. يك شب راديو را كه روشن كردم، شنيدم دارند با دكتر سنجابي مصاحبه ميكنند. ميدانستيم كه دكتر سنجابي اساساً براي چه به پاريس رفته و تحليلش هم اين است كه شاه بماند سلطنت كند، حكومت نكند؛ شنيديم آقاي دكتر سنجابي خيلي قاطع ميگويد: «ما هم معتقديم شاه بايد برود و رژيم بايد عوض شود». خيلي تعجب كرديم كه در اين چند روز چه اتفاقي افتاد؟ امام ميگويند آقاي سنجابي اول برود مصاحبه بكند و بگويد كه شاه بايد برود و رژيم بايد عوض شود، بعد ملاقات خصوصي ميدهيم كه اتفاقاً بعد از اين مصاحبه ملاقات خصوصي هم دادند.
دكتر سنجابي يك آدم معمولي بياطلاع كه نيست. ما با خوشبيني نگاه ميكنيم و ميگوييم جبهه ملي بدون وابستگي به امريكا اين حرف را ميزد. بالاخره اين هم يك تحليل است. اين تشخيص را چه كسي به امام داد كه در آن مقطع حساس اينطور تصميم بگيرند.
در ديماه سال 57، يعني يك ماه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، جلسه انجمن اسلامي پزشكان و انجمن اسلامي مهندسين ـكه گاهي با هم و اغلب جداگانه تشكيل ميشدندـ در منزل برادرخانم من كه پزشك است، تشكيل شد. بنده هم در آن جلسه بودم. مرحوم مهندس بازرگان و آيتالله موسوي اردبيلي بودند، آيتالله مهدويكني و مرحوم شهيد بهشتي هم حضور داشتند، اين چهار نفر را دقيقاً يادم هست كه در اين جلسه حضور داشتند. جلسه كه تمام شد، برادر همسر من آقاي مهندس بازرگان را تا سر كوچه مشايعت كردند. ديديم نيمساعتي طول كشيد و ايشان برنگشت. وقتي برگشتند، پرسيديم: «اين جلسه كه نيمهمخفي است. چطور شد شما بيش از نيمساعت با مهندس بازرگان سر كوچه ايستاديد؟» جواب داد: «ميداني آقاي مهندس بازرگان چه ميگفت؟ گفت آقا نشسته پاريس و هي ميگويد شاه بايد برود. مگر ميشود شاه برود؟» اين حرف آقاي مهندس بازرگان است در ديماه سال 57. ما بايد راضي به انتخاباتي بشويم كه عدهاي از مليون و مذهبيون به مجلس بروند و مجلس خوبي تشكيل بشود و شاه را هل بدهيم كه به طرف سلطنتش برود و ديگر حكومت نكند. در همين موقعها امام در آنجا مصاحبه ميكنند و ميگويند: «مشتهاي مردم ايران عليه رژيم شاه برافراشته شده. هر كس اين مشتها را فرود بياورد، به تاريخ اين ملت خيانت كرده است، من خيانت نميكنم». در يك جلسه خصوصي به امام ميگويند: «آقا! هي شما ميگوييد مردم بيايند بيرون، اين مردم دست خالي هستند. طرف تانك و توپ و مسلسل به خيابان آورده. مردم هي ميآيند و كشته ميشوند». بنابراين امام را نصيحت ميكردند كه آقا! حرفتان را پس بگيريد كه مردم بيايند و شاه بايد برود. امام ميگويند اگر ما به مردم بگوييم به خيابان بيايند، مثلاً چقدر كشته ميشوند؟ ميگويند خيلي كشته ميشوند. هر كس بيايد، آنها با تير ميزنند. امام ميگويند: «مردم الان آماده هستند جانشان را بدهند، ولي رژيم بايد عوض بشود. تشخيص من اين است. حالا كه مردم آمدهاند، چرا عليه اين آمادگي اقدام كنيم؟ بنابراين من ترجيح ميدهم تعدادي هم كشته شوند، اما رژيم شاه متلاشي شود».
امروز که ما كار سياسي ميكنيم اين تشخيصها سر بزنگاهها خيلي كار دشواري است و اين كار دشوار را به اعتقاد من جز با اتصال به خدا نميشود انجام داد. من در تداوم انقلاب هم اعتقادم همين است. اگر اين كار را بكنيم، معتقدم ظرفيت تحمل مردم بيشتر خواهد شد و انصافاً انسان احساس ميكند كه خدا اراده فرموده كه هر چه اينها توطئه ميكنند، خنثي كند. البته انصافاً در طول انقلاب و قبل از انقلاب، هم مردم به بهترين وجه وظيفهشان را انجام دادند، هم رهبري. اين موضوع واقعاً جزو مسلمات است. در اين ميان مسئولين هستند كه بايد خودشان را برسانند به اين كاري كه مردم و رهبري، چه در دوره حضرت امام، چه در دوره مقام معظم رهبري انجام دادند.
*با توجه به فرمایشات رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه اخیر تهران درباره نقاط ضعف و قوت انقلاب، به نظر شما آیا مسیر انقلاب منحرف شده است یا فقط در طی مسیر اشتباهاتی بوده است؟
اينكه ما ميگوييم انقلاب مسيرش را درست طي كرده، يعني در انقلاب بهوسيله مسئولين هيچوقت هيچ اشتباهي رخ نداده است؟ هر كس چنين ادعايي بكند، اشتباه ميكند، ولي آنچه كه بنده معتقدم اين است كه جهت انقلاب، همان جهت سال 57 است. يعني خصوصيات انقلاب همان است. در طول اين سالها هم افت و خيز، اشتباه، خطا و بعضي وقتها سوءنيت را داشتيم. بنابراين كسي منكر اشتباهات نيست. همه چيز هم به استكبار جهاني برنميگردد و به نظرم هم ندانمكاري برخي از ماست. خطا، اشتباه و خداي ناكرده گروهگرايي ما قطعاً تأثير دارد، بنابراين هيچكس حق ندارد بگويد، ضمن اينكه جهت انقلابمان حفظ شده و درست هم هست كه من واقعاً معتقدم جهت انقلاب عوض نشده و همان جهتي است كه ابتدائاً با همان جهتها انقلابمان پيروز شد، آن جهت اصلي عوض نشده است. چند تا خصوصيت دارد و انقلاب اسلامي و مردمي است، انقلاب ضد استكباري است، انقلاب ضد صهيونيستي است. اينها خصوصيات اوليه و بارز انقلاب است، اما در طول انقلاب چه بسا اشتباهات، خطاها و سوءنيتها وجود داشته و قابل انكار هم نيست.
و اما در باره فرمايشهاي مقام معظم رهبري، انصافاً همه ما كه از اول تا به آخر گوش كرديم، بهقدري مطالب را با صراحت و دقت فرمودند كه نياز به هيچ تفسيري ندارد و حتي براي مردم عادي هم كه خيلي كاري به سياست ندارند، قابل فهم است. انصافاً خيلي از توطئهها شكل ميگيرند و با يك برخورد قاطع مقام معظم رهبري خنثي شده است. اين نعمتي است. چند روز پيش فكر ميكردم هنوز مجلس انقلاب مصر تشكيل نشده است چه اوضاعي راه افتاده که در يك مسابقه فوتبال 70، 80 نفر كشته ميشوند. قطعاً ميخواهند اين پيغام را به مردم برسانند كه از ناامني بترسيد. اين ناامنيها را بعضي وقتها ايجاد ميكنند.
چند ماه قبل ملاقاتي با يكي از صاحب منصبان وزارت خارجه چين داشتم. يكي از نکات مورد تاکید او اين بود كه شما در اينجا رهبري داشتيد. الان در نهضتهاي كشورهاي اسلامي مردم نميدانند حركتشان را با كدام رهبري هماهنگ كنند. انصافاً مديريتي كه مقام معظم رهبري در مقاطع مختلف اعمال كردند، بينظير است. صرفنظر از اينكه ايشان وليفقيه هستند و ما مكلفيم از ايشان اطاعت كنيم، ولي اين را ميگذاريم كنار و فرض ميكنيم در كشوري فقط مسائل انتخابات رياست جمهوري دوره دهم پيش آمده بود. احتمال همهگونه خطر هم بود. وزارت اطلاعات يك گروه مسلح 100 نفره را گمانم در روز 25 خرداد كه موسوي دعوت كرده بود، بين ميدان انقلاب و آزادي دستگير كرد البته اينها قبلاً در تور وزارت اطلاعات بودند. اسلحههاي بسيار پيشرفتهاي كه ما نداريم، داشتند. اينها دستهجمعي در ساختماني بودند و موقعي كه ميخواستند بيرون بيايند و قاتي مردم شوند، دستگير شدند، همه هم با اسلحه. فقط ميخواستند بيايند و آدم بكشند. اين صد نفر اگر فقط هر كدام ده نفر را ميكشتند، يك كشتار هزار نفري را چه كسي ميتوانست جمع كند؟ از اين نوع توطئهها در انتخابات 88 يكي و ده تا نبود. از بهانه انتخابات براي ايجاد ناامني، خوب ميشود استفاده كرد.
من بحث را در مقوله ولايتفقيه و شرع و دين نميبرم. يك مدير كه در رأس اداره كشور باشد، چقدر بايد توانمندي داشته باشد تا بتواند اين حوادث را مديريت كند؟ از ديد مديريتي به قضيه نگاه كنيم و نه حتي از ديد شرعي. اين حرفي كه ميزنم اعتقاد قلبي من است و اين حرف را براي خوشايند كسي نميزنم. ايشان واقعاً يك مدير قابل هستند. حسابش را بكنيد اداره يك خانه كه چند سليقه مختلف در آن وجود دارد چقدر مشكل است. در همين انتخابات دهم در يك خانه، پدر يك چيزي ميگفت، مادر يك چيزي ميگفت، پسر بزرگ چيز ديگري ميگفت. مديريت چنين خانهاي چقدر مشكل است تا برسد به يك جامعه. بنابراين واقعاً بايد مراقب باشيم كه حالا كه خداوند متعال چنين نعمت والايي به ما داده است، قدرش را بدانيم كه به انقلاب آسيبي وارد نشود. ايشان نزديك به يك ساعت و سه ربع هم صحبت كردند. حرفهايشان نه تكراري است، نه قابل سوءاستفاده. صريح، روشن و قاطع تكليف مردم را روشن كردند و لذا فرمايشاتشان احتياج به تفسير ندارد.
* چرا حزب موتلفه اسلامی در انتخابات مجلس نهم ذیل تابلوی جبهه متحد اصولگرایان فغالیت می کند؟
راجع به انتخابات ما از اوايل سال گذشته در تحليلهايي كه در مؤتلفه داشتيم، اعتقادمان اين بود كه انتخابات نهم پيچيدگي بيشتري از انتخابات هشتم خواهد داشت و بعد تحليلمان اين بود اينهايي كه ميگويند اصلاحطلبها حذف شدهاند، اشتباه ميكنند. هستند، حضور هم دارند و حضور هم خواهند داشت. حالا اگر گرهها و پيچيدگيهاي ديگري پيش نيايد و فقط اصلاحطلبان باشند و اصولگرايان، يك معضل ديگر هم پيش پاي اصولگرايان هست و آن تعدد و تفاوت سليقهها در خودِ اردوگاه اصولگرايي است، يعني اگر اصولگرايان تصور را بر حذف اصلاحطلبان بگذارند ـكه به نظر ما تحليل نادرستي بود و الان هم فكر ميكنيم تحليل نادرستي استـ يك نتيجهگيري نادرستتر هم بر اين تحليل نادرست، مترتّب خواهد بود و آن اين است كه پس بين خودشان رقابت كنند. وقتي كه صحنه خالي از رقيب اصلاحطلب است، پس اصولگرايان با سليقههاي مختلف بيايند و رقابت كنند. ما نه آن تحليل را قبول داشتيم و نه اين نتيجهگيري را قبول داريم. اين نكتهاي كه عرض ميكنم مربوط به اوايل سال 89 است كه معتقد بوديم بايد اهرمي پيدا كنيم كه مانع از تفاوت و تعدد آراي اصولگرايان بشود و اينها به هم نزديك شوند تا بتوانند واقعاً با جريان اصلاحطلبي رقابت كنند، چون تعدد سليقهها كه منجر به تعدد نامزدها ميشود، يعني شكست رأي. ما در انتخابات مجلس هشتم در سمنان كه جو دست اصولگرايان بود، اينطور كه آمار داريم مطلق رأي را طرفداران اصولگرايي به صندوق ريختند كه حدود 40 هزار رأي بود. مطلق رأي ريخته شده در صندوق از طرف اصلاحطلبان حدود 20 هزار رأي است، يعني مطلق رأي اصولگرايان دو برابر اصلاحطلبان بود، اما چرا رقيب اصلاحطلب برنده شد؟ چون اصلاحطلبان عقل سياسي به خرج دادند و يك نفرشان آمد و هر اصلاحطلبي كه پاي صندوق آمد، به او رأي داد. اصولگرايان احساس تكليف شرعي كردند و دو سه نفر آمدند و رأي همديگر را شكستند و كمك كردند كه نامزد اصلاحطلب به مجلس برود. ما اين را براي انتخابات نهم هم پيشبيني ميكرديم و بنابراين روي وحدت اصولگرايان و فهرستها و نامزدهاي واحد از همان اول سال گذشته به نظر خودمان به نتيجه رسيده بوديم. حالا ميخواهيم اصولگرايان را به وحدت برسانيم كه فهرست و نامزدهاي واحد بدهند. اين سليقهها بهآساني به هم نزديك نميشوند. فلان سليقه اصولگرا كه در اصول با هم مشتركند، يك چيز ميگويد، ديگري چيز ديگري ميگويد و سومي و چهارمي همينطور. نتيجه اين كار اين خواهد شد كه در حوزههاي فهرستي، فهرستهاي متعدد خواهيم داشت و در حوزههاي تكنامزدي، باز هم با تعدد نامزدها مواجه خواهيم شد. اين تحليلهاي ما بود، بنابراين فكر كرديم بايد عاملي پيدا كنيم كه بين اصولگرايان يك حالت محوريت داشته باشد، يك حالت چتر داشته باشد تا اصولگرايان زير اين چتر و با اين محوريت به هم نزديك شوند. به اين نقطه نظر رسيديم كه اگر جامعتين اين محوريت را بپذيرند، تا حدود زيادي اين نظر تأمين ميشود. جناب آقاي عسگراولادي در نيمه اول سال گذشته ملاقاتهايي با مسئولان جامعتين داشتند و اين تحليل را ارائه كردند. دو سه ماه پيش آيتالله مهدويكني در يك جلسه خصوصي فرموده بودند: «آقاي عسگراولادي اولين كسي بودند كه محوريت جامعيتن را مطرح كردند». مقام معظم رهبري در سال گذشته كه حدود 10 روز در قم مشرف بودند، توصيه اكيد به سازمان روحانيت و از جمله جامعه مدرسين داشتند كه در مسائل جاري روز بيشتر از گذشته حضور داشته باشند. جامعتين هم جلسات هماهنگي با هم تشكيل دادند و نتيجه این شد كه در نيمه دوم سال گذشته به دعوت آيتالله يزدي و آيتالله مهدويكني جلسه سران اصولگرا با حضور اين دو بزرگوار تشكيل و منشور اصولگرايي تدوين شد و اينكه در واقع جامعتين آمدند، در آنجا عملي شد كه بعد منجر شد به تشكيل جبهه متحد اصولگرايان؛ همين جبهه متحدي كه الان مشغول فعاليت است، بنابراين جبهه متحد اصولگرايان با اين استدلالي كه به آن اشاره كردم، تشكيل شد و محوريت آن با جامعتين بود. تا به حال هم سراغ نداريم كه در هيچ انتخاباتي، غير انتخابات خبرگان، جامعتين به صورت مشترك با اين صراحت و قاطعيت، وسط ميدان بيايند. آيتالله مهدويكني با سن حدود 80 سال و آيتالله يزدي با آن وضعيت جسمي به ميدان آمدند و محوريت را پذيرفتند. اين كارها هزينه دارد. آيتالله مهدويكني به عنوان رئيس مجلس خبرگان معلوم است كه جايگاهشان كجاست. چطور شده كه به ميدان آمدهاند؟ خودشان در يكي از اجلاسهاي جبهه متحد توضيح دادند. من در آنجا حضور داشتم و ايشان فرمودند: «من احساس وظيفه شرعي كردم كه با اين وضعيت جسمي به ميدان بيايم و وسط ميدان هم باشم». در يكي از همين جلسات فرمودند: «وضع جسمي من طوري است كه بعضي وقتها لازم است كپسول اكسيژن كه در صندوق عقب ماشين گذاشتهام، همراه من باشد». حالا چطور شده كه اين شخصيت با اين شرايط به ميدان آمدهاند؟ جز احساس وظيفه شرعي چيز ديگري نميتواند باشد. جايگاه آيتالله مهدويكني به عنوان رئيس مجلس خبرگان احتياج به توضيح ندارد. برخي از سليقههاي سياسي، اين محوريت را عملاً نپذيرفتند و حسابشان را جدا كردند، اخيراً هم به صراحت گفتهاند ليست جدا ميدهيم، يكي از استدلالهاي آنها اين است كه اصلاحطلبها نيستند، پس خوب است كه خودمان با هم رقابت كنيم. اصلاحطلبها خودشان گفتهاند كه حدود 800 تا 1000 نفر به ميدان آمدهاند. چند روز قبل هم مصاحبه كردند و گفتند: «علاوه بر جاهاي ديگر در تهران هم ليست ميدهيم». خود آنها ميگويند ما آمدهايم، هستيم و ليست هم ميدهيم، آن وقت يك عده ميگويند آنها حذف شدهاند. كجا حذف شدهاند؟ در اينجا رقابت اصولگرايان ممكن است اين مشكل را براي آنها به وجود بياورد. استنادشان هم اين است كه آقا فرمودهاند انتخابات رقابتي باشد. ما هم ميگوييم چون انتخابات رقابتي است، بياييد در يك ضلع با يكديگر متحد شويم تا با قدرت بتوانيم رقابت كنيم. آقا فرمودند انتخابات رقابتي باشد. ما ميگوييم رقابتي هست. كساني كه در اردوگاه اصلاحطلبي هستند، در شهرستانها و استانها و در تهران مصمم به رقابت جدي با اصولگرايان هستند. جريان انحرافي هم كه از مدتها قبل دارد كار ميكند. البته مراقبتهاي شوراي نگهبان خيلي آنها را محدود كرده است، ولي آنها فعاليت ميكنند. در سال گذشته، جريان انحرافي «شوراي راهبردي نيروهاي انقلاب» را تشكيل داد و در استانها با همين نام فعاليت كردهاند. هيچ استاني نيست كه از نظر تشكيلاتي زير پوشش مؤتلفه نباشد. بعضي وقتها اشتباهي به دوستان خود ما زنگ زدهاند، يعني به دوستان مؤتلفه زنگ زدهاند كه «شوراي راهبردي نيروهاي انقلاب» تشكيل شده و از شما هم دعوت ميكنيم تشريف بياوريد. نه حالا، از سال گذشته. جريان انحرافي تا جايي كه توانسته فعاليت كرده و اگر نتوانسته خيلي كارش را پيش ببرد نه اين است كه نخواسته. بنابراين جريان اصلاحطلب و جريان انحرافي فعال هستند. حال اگر جريان اصولگرايي بين خودشان رقابت راه بيندازند، به اعتقاد ما اشتباه كرده است.
* علت تاکید موتلفه بر محوریت جامعتین چیست؟ آیا نمی شد با همین نام جبهه متحد اصولگرایان دور هم جمع شد و راهکار وحدت پیدا کرد؟
ما دينمان را از مسجد و محراب و روحانيت گرفتهايم. اگر كسي روحانيت را فقط براي انتخابات مورد احترام قرار دهد، نگاه ابزاري به روحانيت كرده است. همانطور كه اسلام بدون روحانيت نميشود، اصولگرايي هم بدون روحانيت نميشود. انصافاً كساني هستند كه داعيه اصولگرايي هم دارند، اما مخالف حضور روحانيت هستند، با مراجع بدرفتاري ميكنند، به روحانيت بياعتنايي ميكنند. خيلي كارهاي ديگر هم ميكنند و با زبان اصولگرايي هم اين كارها را ميكنند. كساني كه فرزندان مسجد و منبر و محراب و روحانيت هستند، بايد حواسشان جمع باشد كه اصولاً اگر انقلاب يك روزي خداي نكرده، نعمت پيشوايي و پيشكسوتي روحانيتي كه در رأس آن وليفقيه هستند، از دست بدهد، از انقلاب چيزي باقي نخواهد ماند. مردم به اعتبار روحانيت حاضرند همه شدائد را تحمل كنند و در عين ناراضي بودن به خاطر معيشتشان بيايند و در انتخابات شركت كنند. مردم در صحنههاي انقلاب به اين شكل حضور داشتهاند.
بنابراين در مؤتلفه اسلامي، مثل بقيه تشكلهايي كه در جبهه متحد هستند، اصولاً بديلي براي جامعتين سراغ نداريم. به كساني كه در كسوت روحانيت هستند و ميخواهند براي برگزاري يك انتخابات باشكوه كمك كنند، احترام هم ميگذاريم. ذرهاي هم قصد بياحترامي به كسي را نداريم، اما كجاست محوريتي متقنتر، مطمئنتر و باسابقهتر از جامعتين؟ ما در مؤتلفه اسلامي سابقاً گفتهايم، الان هم ميگوييم كه پاي علم روحانيت ميايستيم و اين اصل براي ما معتبرتر است از اينكه چه كسي به مجلس ميرود. ممكن است بعضي وقتها انسان پاي علم روحانيت هم بايستد و هزينه گزافي هم بدهد. ما حاضريم اين هزينه گزاف را بدهيم و اين تصميم ما در واقع يك تصميم قيامتي است. روز قيامت ممكن است از من و شما سئوال كنند كه پيشكسوتي و پيشوايي روحانيتي كه در رأس آن وليفقيه باشد، مد نظر قرار داديد يا نه؟ اگر ثابت كنيم كه قرار دادهايم به نظر من به ما اجر ميدهند. من عقيده دارم نتيجه انتخابات هر چيزي باشد، در درجه دوم اهميت است.
* هشدارها و تذکراتی درباره اینکه ممکن است فضای انتخابات امنیتی باشد مطرح می شود. اخیرا هم برخی تحلیلگران پيشبيني كردهاند كه احتمالاً گروه يا جرياني ميخواهند در دوره انتخابات كشتهسازي و فيلمبرداري كنند و اين را بهوسيله رسانهها پوشش خبري بدهند. اين نگراني كه فضاي امنيتي اتفاق خواهد افتاد، از چه ناحيهاي امكان دارد رخ بدهد؟
به نظر من بهخصوص در انتخابات دهم رياست جمهوري ثابت شد كه دشمن روي مقوله انتخابات حتي براي براندازي حساب باز كرده است. حداقل مقوله انتخابات رقابت است كه فقط هم رقابت اصولگرايان و اصلاحطلبان نيست. بالاخره رقابت است. يكي از دلايل عمده ما براي اينكه انتخابات رقابتي خواهد بود، همين تعدد كانديداها حتي در ميان اصولگرايان هم در تهران و هم در شهرستانهاست. ما در خيلي از شهرستانها خبر داريم كه كل شهرستان يك نماينده به مجلس خواهد فرستاد، ولي 15 نفر به ميدان آمدهاند و همگي هم اصولگرا هستند. در آن شهرستانها به هر حال قوميت، خانواده و حتي لهجه تأثير دارد. ميگويند مثلاً در فلانجا تركها به اين آدم رأي ميدهند. در همان شهرستان هم ميگويند كردها به فلان كس رأي ميدهند، بنابراين عملاً انتخابات يك نوع رقابت است. اگر این تحليل نادرست را هم كه من اصلاً قبول ندارم که در انتخابات نهم اصلاحطلبان نیستند که هستند، چه تفاوتهايي بين خود نامزدهاي اصولگرا در شهرستانهاي مختلف هست، بنابراين اينكه رقابت تبديل به دشمني بشود، يك احتمال دائمي است و همين است كه در بسياري از موارد انقلاب را تهديد ميكند. دشمن هم يقيناً روي چند موضوع كار كرده است، يكي اينكه سعي ميكند مردم را تشويق كند كه اصلاً براي رأي دادن نيايند. الان بيش از صد رسانه فارسيزبان ضد انقلاب مشغول فعاليت هستند كه مردم را از آمدن پاي صندوقهاي رأي مأيوس كنند. اين اتفاق نميافتد و بالاخره عده قابل توجهی از مردم خواهند آمد. در بعضي از سايتها هم قولهايي دادهاند كه اگر اين بار به خيابان آمديد، پشتيباني خواهيم كرد و دفعه قبل را جبران ميكنيم، بنابراين بر اساس اخباری كه وزارت اطلاعات دارد و شواهدي كه موجود است، بهانه براي تبديل رقابت انتخاباتي به دشمني و اصطكاك هست. در اين مورد بايد بهشدت مراقبت كنيم و اين توطئه را هم مثل بسياري از توطئهها خنثي كنيم. دشمن دو هدف را تعقيب ميكند. يكي اينكه اول مردم پاي صندوقها نيايند و ديگر اينكه اگر هم ميآيند بهجاي رقابت، دشمني كنند. اين قطعي است. بنابراين مقامات اطلاعاتي و امنيتي بايد حواسشان جمع باشد. به مردم هم بايد اين هشدار را بدهيم كه يك وقت اين طراحي دشمن تحقق پيدا نكند.
* حزب موتلفه اسلامی درباره حضور جبهه پایداری در کنار جبهه متحد اصولگرایان چه نظری دارد؟
در باره ليست جبهه متحد و جبهه پايداري ما در مؤتلفه تصميم گرفتيم كه در مورد جبهه متحد بهجاي اينكه بياييم ديگران را نفي كنيم، اثباتي صحبت كنيم و بگوييم ما خصوصيات جبهه متحد را چنين ميدانيم. در تمام عرايضم، بنده در پي اثبات جبهه متحد اصولگرايي بودم و حتي تلويحاً هم به كسي تعرضي نداشتم، چون ايجاد اصطكاك بين جريان اصولگرايي را مضر ميدانم، اما برخي از جريانهايي كه ما رعايتشان را ميكنيم، رعايت ما را نميكنند. چند روز پيش برخي از دوستان اجلاسي در قزوين گذاشتند و جو حاكم در آن اجلاس عليه مؤتلفه اسلامي بود. بهجاي اينكه جريان انحرافي را رد كنند و با استدلال عليه فتنه موضع قاطع بگيرند، گويا در آنجا طاغوتشان مؤتلفه بود كه البته دوستانمان در آنجا بيكار ننشستند و بلند شدند با استدلال جواب آقايان را دادند؛ طوريكه ناچار شدند در اواخر جلسه عذرخواهي كنند. ما بهجاي اينكه بين جريانهاي اصولگرا درگيري ايجاد كنيم، معتقد به اثباتي صحبت كردن در باره جبهه متحد هستيم.
* درباره جریان انحرافی و فعالیت هایش چه نظری دارید؟
جريان انحرافي وجود دارد و بسيار خطرناك است و خطرش در آينده اگر بيشتر و بدتر از فتنه 88 نباشد، به هيچوجه كمتر نيست. چرا؟ چون با زبان اصولگرايي و امامزمان(عج) و اين حرفها به ميدان آمدند. در جلسات خصوصيشان يكجور حرف ميزنند و در جلسات عمومي با زبان ديگري. آيتالله مصباح يزدي كه در جبهه پايداري چنين مواضعي دارند، جريان انحرافي را با فراماسونها مقايسه كردهاند، بنابراين جريان انحرافي را هرگز نبايد دستكم بگيريم. انتظار ما از آقاي رئيسجمهور اين است كه خود را از اين جريان مبرا كنند. چرا اين همه از شخصيتهايي كه حرفهاي انحرافي مبنايي زدند، حمايت ميكنند؟ تراشيدن مكتب ايراني در برابر مكتب اسلام مگر محصول تفكرات اينها نيست؟ طرح مكتب ايران در برابر مكتب اسلام مگر شوخي است؟ اين يك مسئله مبنايي است. چطور ميخواهيم مكتب ايراني بتراشيم و بعد بگوييم حامي فلسطين و ضد اسرائيل هم هستيم. مسلمانها بياييد عليه اسرائيل متحد شويم. به ما خواهند گفت شما كه يك اسلام من درآوردي به اسم مكتب ايراني داريد. وقتي آقايان در اينجا مكتب ايراني ضد انقلابي را راه انداختند، يكي از مفتيهاي عربستان گفت ما كه از اول گفتيم اينها يك اسلام من درآوردي دارند. بفرماييد خودشان دارند ميگويند. آقا در خطبههاي نمازجمعهشان چنان با صراحت صحبت كردند كه در طول رهبريشان صحبت نكرده بودند. ايشان فرمودند ما پشتيبان هر كسي هستيم كه با اسرائيل درگير باشد. اين حرف آقاست و آن وقت او ميگويد مكتب ايراني. مكتب ايراني در برابر مكتب اسلامي؟ حرف شاهنشاهي است. بنابراين به نظر من حساسيت در مقابل جريان انحرافي به هيچوجه نبايد كمتر از حساسيت ما در مقابل فتنه باشد و بايد بدانيم كه اگر خداي ناكرده ضربه تعيينكننده به ما وارد شود، از داخل وارد شده است. واقعاً خارجيها نتوانستند اين كارها را انجام بدهند. تكرار ميكنم بنده به هيچوجه منكر خطاها، اشتباهات و سوءنيتها در طول انقلاب نيستم، ولي آنچه كه به نظرم ميرسد اين است كه جهت اصلي انقلاب با حضور مردم و امام و بعد مردم و رهبري حفظ شده است.
* آيا افرادي كه هم در ليست جبهه متحد و هم در ليستهاي ديگر هستند، حذف و افراد ديگري جانشين آنها ميشوند؟
درباره اینکه اگر كسي در فهرست جبهه متحد باشد، آيا مجاز است كه در فهرست جبهه پايداري يا فهرست گروه ديگري باشد تا اين تاريخ مجموعه جبهه متحد تصميم نگرفتهاند كه آيا اين بد است يا خير؟ آقاي حداد در برخي از مصاحبهها گفتهاند مانعي نيست كه كسي اسمش در جبهه متحد و جاهاي ديگر باشد. اين نظر شخصي آقاي حداد است. آنچه كه من اطلاع دارم هر دو نظر در جبهه متحد هست، يعني هم مخالفت و هم موافقت. ما منتظريم نظر جبهه متحد رسماً اعلام شود و مؤتلفه نظر رسمي و قطعي جبهه متحد را عمل خواهد كرد، يعني اگر تصميم كلي اين بشود كه افراد نامزد در فهرست جبهه متحد در جاهاي ديگر نباشند، ما در هيچ ليستي نخواهيم رفت، اگر هم مجاز دانستند، اگر عدهاي خواستند از مؤتلفه كسي را در فهرست خود داشته باشند، مانعي نخواهد داشت.
هفته نامه شما