به گزارش نما، آسمان در یادداشتی به قلم صادق زیباکلام نوشت:
سفر آقای روحانی به نیویورک و احتمال دیدار یا ملاقات ایشان با رئیسجمهور آمریکا از همین حالا توجهات و نگاههای بسیاری را به خود جلب کرده است. البته ممکن است ملاقاتی با اوباما اتفاق نیفتد، اما اگر اینگونه شود شاید بتوان گفت که بیشتر عدم تمایل از جانب آقای روحانی بوده، آمریکاییها بالاخص اوباما همواره خواهان گفتوگو با مقامات ایرانی بودهاند. آمریکاییها نه هیچ وقت پیششرطی برای مذاکرات و گفتوگو با ایران گذاردهاند؛ و نه هیچ وقت نشان دادهاند که میل و تمایلی به گفتوگو با ایران ندارند؛ و نه هیچ وقت گفتهاند که مذاکره و گفتوگو با ایران هیچ حاصلی ندارد. برخلاف این موضوع که گفتوگو با آمریکا برایمان به صورت یک تابو و موضوعی به غایت سیاسی، حیثیتی، عقیدتی و... درآمده، آمریکا اصلاً اینگونه نیست.
مذاکره با ایران نه عقیدتی است، نه ایدئولوژیک است، نه اخلاقی است، نه طرفداران مذاکره خائن محسوب میشوند و نه مخالفین مذاکره قهرمان، انقلابی و وطنپرست. گفتوگو با مقامات ایران همانند گفتوگو با سایر رهبران کشور های دیگر است نه چیزی کمتر و نه چیزی بیشتر است. اما یکی از معضلاتی که به دست خودمان برای خودمان ایجاد کردهایم، این است که نفس مذاکرات با آمریکا برای ما به صورت مساله عقیدتی، آرمانی، جهانبینی و اصلیترین موضوع داخلی و خارجیمان درآمده. اگر یک آماری میگرفتیم درست از فردای انقلاب ضدیت و دشمنی با آمریکا بدل به اصلیترین و جدیترین موضوع سیاسی ما شد.
چه جریانها و شخصیتهای مذهبی و سیاسی که به اتهام آمریکایی بودن و طرفداری از آمریکا له شده و از عرصه سیاسی کشور کنار گذارده شدند؟ و چه جریانات و شخصیتهای مذهبی و سیاسی که به اعتبار آمریکاستیزی و ضدیت با آمریکا به عرش اعلاء صعود کردند. بماند که طی این همه سالها هرگز «مساله ضدیت با آمریکا» مورد یک بررسی واقعبینانه عملی قرار نگرفت. به عبارت دیگر هرگز طی این سیوچند سال به این پرسش اساسی پاسخی ندادیم که اساساً اسباب و علل اختلاف ما با آمریکا بر سر چیست؟ در پاسخ به این پرسش ذهنیات سیاسی، عقیدتی و ایدئولوژیک خودمان را ادامه دادیم.
چه در این هفته طلسم صحبت با آمریکا بشکند و چه این فرصت تاریخی که در نتیجه بیعت قریب به 19 میلیون نفر از مردم ایران به آقای روحانی به وجود آمده، همچون فرصتهای دیگر، از بین برود، و چه آقای روحانی با اوباما موفق به مذاکره شود یا فرد دیگری و در یک زمان دیگری، این مهم را انجام دهد، یکسری مسائل میبایستی مقدمتا در جایگاه درستش قرار بگیرد. اولین آن این است که اگر این باور که در ایران رواج دارد مبنی بر اینکه آمریکا دشمن ماست، آمریکا دشمن انقلاب اسلامی، مردم ایران، نظام ما و اسلام و مسلمین است، واقعاً درست باشد، پس اساساً چه مذاکره و گفتوگویی میتواند با آن صورت گیرد؟ آمریکا دشمن ایران اسلامی است و به چیزی کمتر از محو نابودی آن رضایت نمیدهد. اگر ما واقعاً به این مساله اعتقاد داریم، اساساً هر نوع مذاکره و گفتوگویی با آمریکا بلاموضوع میشود. البته برای اثبات دشمنی ذاتی و نهادینه شده آمریکا با ایران اسلامی ما یکسری ادله و شواهد و قرائن میآوریم. اینکه حالا این شواهد و قرائن چقدر درست هستند خیلی از آنها جای بحث دارند. اما نکته مهمتر آن است که اساساً رابطهمان با آمریکا در یک پارادایم تهاجمی تعریف میکنیم.
وقتی اساساً رابطه دو کشور روی دشمنی باشد، این خیلی طبیعی است که آمریکا با ما دشمنی کند. در عین حال ما از عملکرد خودمان در این پارادایم سخنی به میان نمیآوریم. به عنوان مثال میگوییم که آمریکاییها ما را تحریم میکنند، اما نمیگوییم که علت تحریم از دید خود آمریکاییها چه هست. به جای آنکه به علت واقعیت تحریم بپردازیم که چرا آمریکاییها ما را تحریم کردهاند، یکسری ذهنیات خودمان را مطرح میکنیم. میگوییم آمریکاییها با ما دشمن هستند و ما را تحریم کردهاند چون ما خواستهایم مستقل باشیم،ما خواستهایم مسلمان باشیم، ما خواستهایم منابعمان توسط آمریکا و غرب نابود نشود و به تاراج نرود و دلایل دیگری از این دست. در واقع مابقی کشورهای دنیا که با آمریکا مشکلی ندارند به واسطه آن است که نوکر آمریکا هستند، وابسته به آمریکا هستند، مستقل نیستند و قسعلیهذا. آیا واقعاً اینگونه است؟
آقای روحانی چارهای ندارد اگر به دنبال تنشزدایی و تغییر رابطه با غرب و آمریکا هستند، برای نخستین بار اجازه دهد که اسباب و علل دشمنی ما با آمریکا واقعاً به بحث و بررسی گذارده شود. مادام که ما در همان پارادایم دشمنی 34 ساله گذاشته باشیم، صرفنظر از اینکه ملاقاتی میان اوباما با روحانی صورت بگیرد یا نگیرد، خیلی چیزی عوض نخواهد شد.