به گزارش نما، آب حیوان تیرهگون شد/ آب حیوان تیرهگون شد خضر فرخ پی کجاست/کجاست/خون چکید از شاخ گل ابر بهاران را چه شد. اشتباه نمیشنیدم صدای محمدرضا شجریان بود؛ که با آهنگسازی پرویز مشکاتیان در گوشم میپیچید. در دستگاه همایون میخواند گوشه بیداد. آلبوم بیداد است. صدا در فضا پخش میشد. در یکی از مشهورترین سالنهای فرودگاهی و ترانزیتی جهان و در یکی از قدیمیترین شهرهای جهان. سالن انتظار فرودگاه آتاتورک شهر استانبول. لحظههای پایانی سفرم به شهر استانبول است و در زمانی که به اعلام سوار شدن به هواپیما باقی مانده به فروشگاه محصولات فرهنگی Free shop میروم و در کتابفروشیاش بهدنبال نسخه انگلیسی کتاب «موزه معصومیت» اورهان پاموک هستم که چند روز پیش موزهاش را در محله «بی اوغلو» استانبول نزدیک خیابان استقلال دیدم. آنطرفتر از غرفه کتابهای پاموک، استند آلبومهای موسیقی است. چند نفر که بهشان میخورد اروپایی باشند ایستادهاند و آلبومهای مختلف را نگاه میکنند. در دست یکی از آنها که نزدیک دستگاه پخش ایستاده است و با دقت به موسیقی گوش میکند، یک جعبه آلبوم موسیقی است. موسیقی آنقدر برای من آشناست که یکلحظه گمان میکنم در تهرانم، خیابان کریمخان، فروشگاه موسیقی بتهوون و شاید نشر ثالث و دارم آلبومی را برای خرید انتخاب میکنم. یکبار دیگر به مردی که داشت موسیقی را گوش میکرد نگاه کردم. به دقت داشت گوش میداد. به طرف استند موسیقیهای فروشگاه رفتم. روی ردیف موسیقیها در کنار موسیقیهای عرفانی و فولکلور کاور چند آلبوم نظرم را جلب کرد. تصویر کیهان کلهر که دارد کمانچه میزند و روی آن نوشته شده: «Voices of the Shades» «سامان سایهها»، The Silk Road Ensemble: Off the Map، «جاده ابریشم». Masters of Persian Music: Saze Khamoosh «ساز خاموش» و البته Night, Silence, Desert, with M. R. Shajarian «شب سکوت کویر»؛ یکی از مهمترین آثار محمدرضا شجریان و البته بیداد که در کنار اینها قرار دارد. به قیمتهای پشت آلبومها نگاه میکنم. یک موسیقی عرفانی ترکی پنج یورو قیمت خورده است. چند آلبوم از لوچیا پاوارتی هفت یورو قیمت خورده است. یک کار از اعظم علی و گروه نیاز. آلبوم نیاز چهاریورو قیمت خورده است. کارهای کلاسیک هم دارد. چند کار از بتهوون با موسیقی فیلارمونیک لندن که هشت یورو قیمت دارد. آنسوتر موسیقیهای سنتی و تکنوازیهای عود و رباب است. کارهای انور ابراهیم را میبینم.
The Astounding Eyes of Rita را قبلا گوش کردهام. در بیروت خریده بودم. در آن زمان حدود چهاردلار. اینجا این آلبوم و آلبوم برزخ انور را 10یورو قیمت گذاشتهاند. به سمت موسیقیهای ایرانی رفتم و بیداد را نگاه کردم. قیمتی که پشت آن خورده بود را نگاه کردم. قیمت 18یورو. به قیمت امروز حدودا 75هزارتومان. آلبومهای کیهان کلهر هم همینقدر قیمت خورده است. پیش از این شنیده بودم قیمت آلبومهای موسیقی در اروپا بسیار بالا است. اما تا جایی که میدانستم قیمت آلبومها بین 10 تا 15 یورو است. اما این قیمت مربوط به سی دی های فاخر موسیقی است. یکی از دوستانم که در تورنتو زندگی میکرد میگفت قیمت سیدی های کلاسیک را بین 18 تا 30 دلار گفته بود. البته نماینده رسمی فروش آثار استاد شجریان در ایران شرکت دل آواز است. اما به نظر می رسید که روی این دیویدیها گواهینامه شرکت دلآواز وجود نداشت. با این همه دیویدیها در بستهبندی های بسیار خوب و گرافیکی متناسب با اثر به فروش می رسید. به طرف مردی که داشت صدای شجریان را گوش میداد رفتم و لحظهای ایستادم و به اوج صدای سنتور پرویز مشکاتیان گوش دادم و بعد از مرد پرسیدم: «این موسیقی را میشناسید؟» اسم شجریان را شنیده بود و چیزی از موسیقی ایرانی میدانست اما تابهحال صدای استاد آواز ایران را نشنیده بود. اهل آلمان بود. به جاهای مختلف دنیا سفر کرده بود و کمی از موسیقی میدانست. نظرش را درباره موسیقی پرسیدم. بهنظرش عالی بود. این را چند سال پیش از یک دوست کانادایی و یک دوست پرتغالی هم شنیده بودم. دوست پرتغالیام میگفت: «حسی در صدای شجریان است که در هیچ صدایی من نشنیدهام.» دوست پرتغالی من که ساکن لندن است، میگفت: «چندین فروشگاه در لندن هست که موسیقی ایرانی هم دارد. اما قیمت موسیقی ایرانی بسیار بالاست. برای همین ترجیح میدهم از ایران بخرم.» آن مرد در نوای کمانچه کیهان کلهر هم ضرب خاصی را شنیده بود. از من پرسید: «اهل کجا هستید؟» وقتی گفتم که ایرانی هستم، گفت: «شما میدانید چه میگوید؟» توضیح دادم که شعری از حافظ است و از روی اینترنت سعی کردم معنی شعر را برایش پیدا کنم. حافظ را میشناخت. اما با مولوی بیشتر آشنا بود. به ردیف موسیقیهای عرفانی که روی میز بود اشاره کرد که پر از تصویر سماعگران قونیه بود. گفتم که موسیقی ایرانی نیز پر از اشعار مولاناست. به «بیتو بهسر نمیشود» شجریان اشاره کردم که البته در میان این استند نبود. به او آلبوم «شب سکوت کویر» را هم پیشنهاد کردم. مسوول بخش کتابفروشی کتاب «موزه معصومیت» را برایم آورد. به سمت صندوق رفتم. صندوقدار زن جوانی بود که ظاهرا دیده بود من با آن آقای آلمانی صحبت میکنم. بلیتم را که دید گفت: «ایرانی هستی؟» و به آلبومهای ایرانی که روی استند بود اشاره کرد. از وضعیت فروش آلبومهای ایرانی گفتم و اینکه چرا قیمتهای آنها بیشتر از بقیه است. با اینکه گفت؛ کمپانیها این آلبومها را میآورند اما توضیح داد: «قیمت آلبومهای موسیقی بسته به درجه ارزش هنری و شهرت افرادی که آنها را تهیه میکنند متفاوت است. آلبومهای ایرانی که ما در اینجا میفروشیم کارهای نفیس و بسیار خوبی است که طرفدار هم دارد.» به یاد صحبتی که چند روز پیش با یکی از کتابفروشهای استانبول در یکی از خیابانهای اطراف خیابان استقلال داشتم افتادم. او هم میگفت: «آثار ایرانی در ترکیه طرفداران زیادی دارد. شاید بهدلیل نزدیکی فرهنگی و همسایگی.» اما فروشنده فرودگاه معتقد بود: «موسیقی سنتی ایرانی موسیقی قابل شنیدن است و برای کسانی که طرفدار موسیقی متفاوت و عرفانی هستند جذاب است.» فروشنده کتاب معتقد بود که هنر ایرانی در چندساله گذشته مطرح شده او اصغر فرهادی را خیلی میشناخت و صدای کمانچه کیهان کلهر را شنیده بود. 9یورو قیمت کتاب پاموک را دادم که صدای بلندگوی فرودگاه یادآور شد که باید به گیت سوار شدن به هواپیما بروم. همانطور که میرفتم روی آیپادم آلبومی را انتخاب کردم و همانطور که به سمت خروجی میرفتم به این نوا گوش کردم: «ز عشقِت سوختم ای جان کجایی جان کجایی/ بماندم بیسروسامان کجایی»*
*بخشی از شب سکوت کویر
منبع: شرق