نطق اوباما در شصتوهشتمين مجمع عمومي سازمان ملل با نطق روساي جمهور آمريكا در سه دهه قبل و حتي نطقهاي خود او متفاوت بود. اين نطق حكايت از يك تغيير لحن داشت. نطق رئيسجمهور آمريكا داراي فرازها و محورهاي مهمي بود كه در يك مقاله نميتوان به همه آنها اشاره كرد. اما يكي از فرازها اين بود كه گفته شد؛ "آمريكا به دنبال تغيير نظام در ايران نيست." اين اولينبار است كه آمريكاييها به اين سخن تفوه ميكنند، چراكه طي سه دهه گذشته متهم به براندازي نظام قانوني و دموكراتيك ملت ايران بودند و اكنون نيز هستند.
كارنامه سياسي و نظامي آمريكا نشان ميدهد آنها با حمايت بيچون و چرا از رژيم شاه با كودتاي 28 مرداد و نيز به قيمت كشتارهاي خونين در تظاهرات ميليوني ملت در سالهاي 56 و 57 خواهان يك انقلاب در ايران نبودند. آنها تا آخرين روز حيات شاه از او حمايت كردند.
آمريكاييها بعد از پيروزي انقلاب با حمايت از ضدانقلاب، جنگ داخلي به راه انداختند. با شكلگيري دولت و استقرار نهادهاي جديد در ايران پس از انقلاب با حمايت از منافقين تروريست، رئيسجمهور و نخستوزير و نيز 72 تن از بلندپايگان نظام را كه در راس آنان آيتا... شهيد بهشتي قرار داشت به شهادت رساندند و هر روز در تدارك يك كودتاي خونين بودند.
آمريكاييها براي تغيير نظام در ايران وقتي از تروريستهاي منافق و ليبرالها نااميد شدند، جنگ تحميلي را چاشني سرنگوني دولتهاي قانوني پس از رجايي و باهنر كردند. آنها 8 سال از نظام فاسد بعث به رهبري صدام در عراق حمايت كردند و از هرگونه كمك نظامي از جمله در اختيار قراردادن سلاحهاي مخرب شيميايي و كشتارجمعي دريغ نورزيدند. اما از آن هم طرفي نبستند. آنها پس از جنگ تحميلي كه عملا 12 ارتش دنيا عليه ايران را در ارتش بعث مديريت ميكردند به جنگ نرم روي آوردند. در آنجا هم براي تغيير نظام موفق نشدند.
آمريكاييها براي تغيير نظام به اين هم اكتفا نكردند؛ با گذاردن گزينه نظامي بر روي ميز مذاكره با ايران و نيز تحريمهاي فلجكننده به جنگ با ملت ايران بهمنظور تغيير نظام روي آوردند. دولت و ملت ايران قهرمانانه از اين عقبه هم به سلامت گذشتند و با اقتصاد مقاومتي و با همبستگي ملي در برابر اين ترفند هم ايستادند. اكنون 35 سال است آمريكا يك نفس با ايران ميجنگد. آنها در قرارداد الجزاير متعهد شده بودند در امور داخلي ايران مداخله نكنند، پولهاي بلوكهشده ايران را پس دهند و دست از ستيز و مبارزه با ملت ايران بردارند اما به هيچ وعدهاي از وعدههاي خود در قرارداد الجزاير عمل نكردند. امروز خسته و از نفسافتاده، رئيسجمهور آمريكا ميگويد؛ "ديگر به دنبال تغيير نظام در ايران نيستيم."
آيا بايد به اين قول اعتماد كرد؟ به چه دليل؟ چه اتفاقي در دنيا افتاده است كه آمريكاييها را سرعقل آورده است؟
رئيسجمهور آمريكا بارها از "تحريمهاي فلجكننده براي به زانو درآوردن ملت ايران" در طول حكومت خود سخن گفته است. اگر تحريمهاي فلجكننده براي تغيير نظام نيست، پس براي چيست؟
در مذاكرات 1+5 بارها طرف ايراني با طرف غربي به سمت توافق پيش رفتند. در دقيقه 90 آمريكاييها توافقات را به هم زدند. آنها با زير بار توافقات نرفتن و هيچ عهد و پيماني را برنتافتن، چه اهدافي را دنبال ميكردند؟
مسئله اخلال در توافقات را ما نميگوييم؛ جك استراو كه در جريان گفتگوهاي هستهاي سه كشور اروپايي بود اخيرا اعتراف كرد آمريكاييها مذاكرات را به شكست كشاندند و نگذاشتند مذاكرات جلو رود.
امروز رئيسجمهور آمريكا لحن خود را نسبت به ملت و دولت ايران تغيير داده است.
بايد ديد او چه اقدامي را براي اثبات اين ادعا انجام خواهد داد؟ اگر كاري براي رفع تحريمها و تهديدها صورت نگيرد، اين موضع فقط در حد همان تغيير لحن باقي خواهد ماند. تكيه كردن به اين تغيير لحن خلاف "تدبير" و "اميد" داشتن به آن يك سراب است.