سكوت محمدرضا فروتن بالاخره شكست

محمدرضا فروتن 11 سال بعد از آن كه در «زیر پوست شهر» ابراهیم شیبانی بازی كرد، در فیلم «هیچ كجا هیچ كس» او هم ایفای نقش كرد. می گوید كه پس از مدتی صحبت كردن، سكوتش را شكسته است.

محمدرضا فروتن 11 سال بعد از آن که در «زیر پوست شهر» ابراهیم شیبانی بازی کرد، در فیلم «هیچ کجا هیچ کس» او هم ایفای نقش کرد. می گوید که پس از مدتی صحبت کردن، سکوتش را شکسته است.

این بازیگر که در تمام این سال ها تلاش کرده خودش باشد و کاری را که از آن لذت می برد انجام دهد، می گوید «آنجایی که باید به خودم بَه بَه بگویم، گفته ام و الان از اَه اَه کسی حالم بد نمی شود.» بد ندیدم حالا که پرونده این شماره ما در رابطه با این فیلم است، به گزیده ای از آخرین گفتگوی «فروتن» هم اشاره ای داشته باشیم.


دعوت به هیچ کجا، هیچ کس

وقتی پیشنهاد بازی برای فیلم «هیچ کجا هیچ کس» از طرف ابراهیم شیبانی مطرح شد، فکر کردم یک جوانی آمده که در حال کسب تجربه است و تصورم این بود که او زمان بیشتری باید احتیاج داشته باشد تا این فیلم به فیلمی مثل «هیچ کجا هیچ کس» تبدیل شود. من انتظار نداشتم ابراهیم شیبانی اینقدر ریزبین، دقیق و حرفه ای شده باشد.

احساس کردم او در این چند سال یک مسیر جدی را رفته است. امروز هم فیلم را دوست دارم و تجربه چنین کاری برایم بسیار لذتبخش بود. البته یکی از دلایل علاقه من به این فیلم، این است که احساس می کردم اگر شرایط به گونه ای بود که آدم های خوبی که می توانستند نسبت به خود وفادار یا آگاه باشند، از امکانات و شرایط زندگی در یک محیط مناسب برخوردار بوند، می توانستند پاسخ درستی از زندگی خودو جامه بگیرند و شاید به خیلی جاها کشیده نمی شدند.

درباره پذیرش نقش هم باید بگویم، وقتی دیدم تمام عوامل فیلم و بازیگران خوب هستندو فیلمنامه هم متوسط است، از آنجا که خودنقش را هم دوست داشتم، آن را پذیرفتم. همچنین به این هم فکر می کردم که شاید چون قصه «هیچ کجا هیچ کس» معماگونه است و تماشاگر باید موضوعی را کشف کند، همین برایش لذتبخش باشد. در نهایت این موضوع در کنار عوامل دیگر باعث شد همکاری در این فیلم را قبول کنم.

متروپل تجربه ای دیگر

جدیدا کارم در «متروپل» مسعود کیمیایی تمامشده و پس از فیلم های «مرسدس»، «فریاد»، «اعتراض»، «سربازهای جمعه» و «محاکمه در خیابان»، فیلم «متروپل» که احتمالا دوباره نامش به همان «عرق سرد» تغییر می کند، ششمین همکاری من با مسعود کیمیایی است اما درباره رکورد، واقعا مسابقه نگذاشته ام.

فکر می کنم که «متروپل» قصه سرراستی دارد، چون بدون پراکندگی است. البته کار کردن با مسعود کیمیایی آنقدر جالب است که واقعا سینما را حس می کنی. من هر بار که می خواهم فیلمی را با او شروع کنم، احساس می کنم یک دوران جدید سینمایی برایم شروع می شود. مسعود کیمیایی آدم اوریجینالی است که نگاه خاصی دارد. خیلی ها خواستند از رویدست او بنویسند اما نتوانستند. او دیالوگ های خودش را می نویسد و سینمای خودش را نشان می دهد.

فروتن و موسیقی

مدتی در زمینه موسیقی فعال بودم. موسیقی برایم یک تفریح است چون همیشه فکر می کردم بالاخره گاهی از اینکه صبح زود سر صحنه بروم و برای اجرای نقشی عصبانی شوم و فریاد بزنم و گریه کنم، خسته می شوم. البته همیشه از بازیگری به شکل عاشقانه ای لذت بردهام اما دوست دارم فضای متفاوت دیگری را هم تجربه کنم؛ به همین دلیل الان چند سالی است که در حال آماده کردن یک آلبوم هستم، اما هنوز به دنیا نیامده است!

از هیچ نقشی پشیمان نیستم

در انتخاب نقش هایم همچنان به این فکر هستم که اگر می خواهم کاری را انجام دهم، ابتدا قدمی در درون خودمبردارم. در چند سال اخیر با وجود پیشنهادهای زیادی که داشتم همیشه به این فکر می کردم که با توجه به تاثیرگذار بودن سینما، آیا قرار است با حضورم در یک فیلم، به تماشاگرانی که می آیند و بلیت می خرند چیزی اضافه کنم یا اینکه فقط وقتشان را بگیرم؟

در بین کارهایی که تا به حال انجام داده ام ممکن است از کلیت کار و سبک آن خوشم نیامده باشد یا مثلا به آن نتیجه ای که از کار یا کارگردان در نظرم بود، نرسیده باشم، اما از انجام هیچ نقشی در فیلم هایم پیشیمان نیستم. حقیقت این است که من تلاش می کنم خودم باشم. جای خالی و رشد زیادی راب رای خودم می بینم. تلاش می کنم خود راوسیع کنم و فکر می کنم راهش این باشد که «خودم» باشم. من، آنجای که باید به خودم بَه بَه بگویم، گفته ام و الان از اَه اَه کسی حالم بد نمی شود. البته از آن بخشِ وجودم که ضعف دارد، هراسی ندارم و دوست دارم آ« بخش را هم ببینم.


پینشهادهای کاری

در این سال هاپیشنهاد دلخواهی را نداشتم و خودم هم علاقمند نیستم آنچه را که در فضای ذهنی ام هست و به آن علاقه دارم، به کسی سفارش دهم. دوست دارم در یک نمایش خیلی خوب، گرم و طنز اجتماعی که خیلی هم شاد باشد، بازی کنم. اگر چنین پیشنهادی در تئاتر داشته باشم، حتما می پذیرم.

با خودم مسابقه دارم

من 20 سال است که در سینما کار می کنم و یک مسابقه ای با خودم دارم. بعد از «قرمز» خیلی ها باورشان این بود که یک «استار» برای استار ماندن باید قوانینی را رعایت کند، مثلا گریمش زیاد تغییر نکند یا نقش های روستایی بازی نکند اما من احساس می کردم جاهایی بود که باید می رفتم یا نقش هایی وبد که باید بازی می کردم تا به یک تکاملی برسم. من، در «دیگری» بابت بازی در نقش آن مرد بیابانی خیلی پخته شدم. من باید «وقتی همه خواب بودند» و «به آهستگی» را بازی می کردم تا به آن تجربه در «دیگری» برسم.

درباره تله تئاتر «خرده جنایت های زن و شوهری» نوشته امانوئل اشمیت، هم حدس می زدم یک کار جذابی شود که شد. این کار را که قابل تبدیل به یک فیلم سینمایی هم بود خیلی دوست داشتم و بازی در آن را پذیرفتم. همچنین در تله تئاتر «زلزله بم» بازی کردم که آن را هم دوست داشتم که در زمان خود عنوان بهترین تله تئاتر را کسب کرد. البته اگر بدترین اثر هم شناخته می شد برای من خیلی فرق نمی کرد چون معمولا وقتی یک نفر از هیات داوران تغییر می کند، خیلی چیزها عوض می شود.

در تلویزیون هم به جز برنامه سال تحویل که یک نوع راه ارتباط برایم بود، تله فیل «چشم آفتاب» را کار کردم که به نظرم یک کار متوسط یا شاید هم پایین تر بود اما تجربه خوبی از آن دارم. در زمان ساخت این تله فیلم، تصمیم گرفتم مثل «رالی ایرانی» که سه روز رفتم تفریح و بابت آن دستمزد هم گرفتم، به منطقه ای که تا به حال نرفته بودم، بروم و بین بلوچ ها زندگی کنم. من به واسطه آن فیلم، آدم هایی را دیدم که به نظر می رسید به خاطر شرایطی که در آن زندگی می کردند، نباید خیلی خوشحال و خوشبختن باشند اما قاطعانه می گفتند خوشبخت هستند، در حالی که اینجا آدم هایی را می بینم که به واسطه شرایطشان باید خوشحال و خوشبخت باشند اما حقیقت این است که اصلا خوشبخت نیستند. اینها را توضیح دادم که بگویم تمام این کارها، مسابقه با خودم بود. صاولا وقتی وارد کاری می شوم سعی می کنم در هر بخشی، هر کار یا کمکی که می توانم انجام دهم تا کار بهتر شود و اصلا هم انتظار ندارم کسی قدر کار مرا بداند.همین که خودم لذت می برم، کافی است.



از لابلای حرف ها

- در این بین به کارگردانی فکر نمی کنم. اما اگر یک روز فیلمنامه تاثیرگذار و خوبی پیدا کنم کار می کنم.

- فعلا کارهای دیگری دارم که برایم اولویت دارند، مثل ادامه تحصیل

- الان دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی هستم.

- تمام حرف هایی که اینجا گفتم معلوم می کند که چرا چهار پنج سال است صحبت نمی کنم.

- من امیدوارم آگاهی فردی و اجتماعی ما آنقدر بالا برود که آدم ها بدانند اگر به کسی بدی می کنند، در وهله اول به خودشان بدی می کنند.

۱۳۹۲/۷/۱۳

اخبار مرتبط