به گزارش نما، ساعت شش بامداد ششم مرداد ۱۳۹۱ فریاد گوشخراش زن ۳۲سالهای به نام «زهرا- ق» در خانهاش در روستای «بادامکی» شهریار پیچید و لرزه بر جان همسایگان افتاد.
در حالی که «زهرا- ق» سراپا آتش بود همسایگان به دورش پتو پیچیدند و این زن نیمهجان را تحویل تکنسینهای اورژانس دادند. به این ترتیب «زهرا- ق» با آمبولانس به بیمارستان «شهید مطهری» تهران برده شد و رسیدگی به ماجرا در دستور کار پلیس آگاهی قرار گرفت.
در آن بین «زهرا- ق» بریدهبریده گفت: شوهرم «حسین - س» معتاد و شکاک است. دیشب «حسین» با من درگیر شد و چند ساعت تهدیدم کرد. ساعت پنج صبح بود که لباسهایم را پوشیدم تا از خانهمان خارج شوم اما شوهرم مانع شد. او به سر و رویم بنزین پاشید و گفت اگر پایم را از خانه بیرون بگذارم هم خودش را به آتش میکشد و هم مرا. من اما نمیدانم چگونه بنزین شعلهور شد.
16 شبانهروز از این ماجرای تکاندهنده گذشته بود که «زهرا- ق» بر اثر سوختگی ۷۵ درصدی، روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شد. به این ترتیب «حسین - س» ۴۰ساله بازداشت شد و جنایت خانوادگی را گردن گرفت.
مرد عصیانگر گفت: از ۱۰ سال پیش معتاد شدم و زندگیام تباه شد. من و زنم مدام با هم درگیر بودیم و زندگی خوشی نداشتیم. من تحت تاثیر مصرف مواد، دچار توهم شده بودم و تصور میکردم زنم به من خیانت کرده است.
«حسین - س» ادامه داد: نیمهشب ششم مرداد سرگرم کشیدن شیشه بودم که دوباره فکر خیانت زنم، مثل خوره به جانم افتاد. من از «زهرا» خواستم حقیقت را بگوید اما به حرفم اعتنایی نکرد. در نتیجه، از کوره در رفتم و گالن چهارلیتری بنزین را به دست گرفتم. زنم را تهدید میکردم به سر و رویش بنزین پاشیدم اما نمیخواستم جانش را بگیرم. چون در اتاق، پیکنیک روشن بود آتش زبانه کشید و...
به دنبال اعترافهای مرد شیشهای و بازسازی صحنه جرم، کیفرخواست صادر و به شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در نشست رسیدگی به این ماجرا که دیروز به ریاست قاضی «حسین اصغرزاده» و با حضور چهار مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان پایتخت، کیفرخواست را خواند: با توجه به مدرکهای موجود برای «حسین- س» تقاضای اشد مجازات دارم.
سپس مادر «زهرا- ق» در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: به خاطر دو نوهام از خون دخترم میگذرم. من به قصاص داماد سابقم راضی نیستم.
دو دختر ۱۰ و ۱۲ ساله «حسین» نیز در حالی که اشک میریختند، گفتند: با مرگ پدرمان، مادرمان زنده نمیشود به همین خاطر رضایت میدهیم.
نوبت دفاع به مجرم که رسید منکر قتل عمدی همسرش شد: قبلا هم گفتهام نمیخواستم زنم را بسوزانم. سرگرم کشیدن شیشه بودم که ناگهان پیک نیک منفجر شد.
قاضی: در بازجویی مقدماتی گفته بودی به خاطر سوءظن، همسرت را به آتش کشیدی؛ حالا انکار میکنی؟
مجرم: تحتتاثیر شیشه، دچار توهم شده بودم. باور کنید چیز زیادی از صحنه مرگ زنم به خاطر ندارم.
قاضی: در اداره آگاهی، سوزاندن همسرت را گردن گرفته و صحنه جرم را هم بازسازی کرده بودی. چه دفاعی داری؟
مجرم: چون تحت فشار روانی بودم قتل عمدی همسرم را گردن گرفتم. من قاتل نیستم.
در پایان این نشست، هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند. با توجه به رضایت بدون قید و شرط شاکیان خصوصی «حسین- س» طبق ماده ۶۱۲ قانون مجازات به ۳ تا ۱۰ سال زندان با احتساب روزهای بازداشت محکوم خواهد شد.
نگاه کارشناس
دکتر محمدرضا خدایی، روانپزشک و عضو هیاتعلمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی میگوید: اختلالهای شخصیتی، کمبود اعتمادبهنفس، نبود قدرت حل مساله و ریشههای ژنتیک و آسیبهای خانوادگی، از عللی هستند که افراد را به اعتیاد سوق میدهند. حالا اگر چنین فردی به مواد مخدر و محرک صنعتی هم مبتلا شود، شناختش بسیار مشکلتر خواهد شد. زندگی با فرد معتاد سخت است و هیچکس منکر این موضوع نیست. با وجود این تفاوت زیادی بین معتادان به مخدرهای سنتی مانند تریاک و معتادان به محرکهای مخدر یا روانگردانهایی مانند شیشه و کراک وجود دارد.
معتادان به مخدرهای صنعتی، بمب ساعتی هستند! آنان به سرعت دچار اختلالهای رفتاری، روانی و مشکلات جسمی میشوند. رایجترین آسیب در بین این افراد، توهم و به تبع آن بدبینی، خشم و حسادت است که باعث شکلگیری بسیاری از ماجراهای تلخ میشود. بالا بودن آمار جنایت در میان این گروه از معتادان به عوارض مخدرهای صنعتی برمیگردد. این افراد معمولا خطرناک هستند و رفتارهای آنان اصلا قابل پیشبینی نیست. کارهای عجیب و غریبی میکنند و حتی به خودشان هم آسیب میزنند.
گاه چارهای جز جدا شدن برای همسران آنان نمیماند اما این کار به مشکلات جامعه بیشتر دامن میزند؛ بهخصوص اگر زوجه فرزند هم داشته باشد.
عوارض زندگی تکوالدی از یکسو و مسائل ژنتیکی اعتیاد از سوی دیگر، بچهها را تهدید میکند. به گمان من اما هنوز پادرمیانی بزرگان فامیل و ریشسفیدان و مراجعه به روانشناسان و مشاوران بهترین راهحل است. خود افراد معتاد، بینشی در مورد مشکلشان ندارند اما نباید آنان را به زور به کلینیکها برد و مجبور به ترک مواد کرد. این کار در بیشتر موارد نتیجه مطلوبی ندارد. اگر متوجه شدید شریک زندگی یا یکی از اعضای خانوادهتان معتاد است، دستدست نکنید و هر چه سریعتر درصدد درمان برآیید. اگر همه راها بسته بود باید به فکر طلاق افتاد.