*نمایندگان مجلس که به نیویورک رفتند توسط ریاست جمهوری انتخاب نشدند و معمولاً گروههایی که به عنوان همراه از طرف مجلس اعزام میشوند توسط هیأت رئیسه و رئیس مجلس انتخاب میشوند. چون قبلاً عضو گروههای دیپلماتیک مثل گروه گفتوگوی ایران و اروپا و یا گروه نمازهای صبح جمعه بودم و چون سوتفاهمهایی در خصوص اقلیتهای دینی در ایران مطرح شده بود و موضعگیریهایی درباره نظر ایران راجع به هولوکاست وجود داشت، این انتخاب صورت گرفت.
*آقای روحانی در هواپیما میخواستند از نظر من درباره هولوکاست مطلع شوند که من گفتم موضعگیری ایشان درباره این مساله منطقی و دپلماتیک بوده است و نیازی به اینکه من مشورتی بدهم حس نمیشود. منتها ایشان اصرار داشتند که نظرات من را بدانند.
*مسئولان آمریکا به استقبال هیچ گروهی نمیروند چون اصلاً میزبان آمریکا نیست و طبق قانون، سازمان ملل میزبان به حساب میآید.
*هیأت ایرانی در هتل یو ان وان (U.N1) اقامت داشت و آن تصاویری که از هتل در اینترنت پخش شده درست نیست. حرفهایی هم که درباره شیرآلات طلایی و سونای آنچنانی گفته میشود اشتباه است. وارد هتل که شدیم به دکتر دستغیب گفتم این اتاق یک پنکه سقفی کم دارد تا به یک مسافرخانه درجه دو تبدیل شود! حدود پنجاه سال از ساخت این هتل میگذشت، همه موکتهای آن کهنه بود و هیچ نکته برجستهای دال بر نو بودن آن وجود نداشت. البته در آن شرایط پیدا کردن هتلی که بتواند این هیأت را یکجا در خود جا بدهد سخت بود. از نظر مسائل امنیتی هم بهتر بود که این هتل به مقر سازمان ملل نزدیک باشد.
*کار اصلی ما در این سفر آگاه کردن تفکرات عمومی، شرکت در جلسات با رسانهها و نمایندگان لابیهای سیاسی بودن تا بتوانیم ذهنیت آنها را نسبت به اتفاقات ایران کمی واقعبینانهتر کنیم.
*{در پاسخ به اینکه در زمان سخنرانی اوباما، روحانی آن را مستقیما تماشا کرد؟} از این موضوع اطلاع دقیق ندارم چون اتاق آقای روحانی در هتل، یک طبقه بالاتر از ما بود. ولی بعد از آن حس کردیم که از کل سخنرانی اوباما ناراضی نیست و معتقد است که آمریکاییها گامهایی به سوی بهتر دیدن واقعیت برمیدارند.
*تعدادی از مشاوران آقای روحانی در ویرایش سخنرانی او شرکت داشتند. اما متن اصلی سخنرانی را خود آقای روحانی نوشته بود. متن قبل از سخنرانی اوباما تنظیم شده بود آخرین ویرایش آن نیز سر میز صبحانه انجام شد که این پیش از صحبتهای اوباما بود.
*در فاصله بین صحبتهای اوباما تا سخنرانی روحانی، بیشتر حالت انتظار وجود داشت و کسی موضع خاصی درباره سخنان اوباما نگرفت. تنها کانالهای تلویزیونی آمریکایی اعتقاد داشتند که صحبتهای اوباما نوعی نرمش و کوتاه آمدن در مقابل ایران است و اعلام اینکه آمریکا دوست دارد درهای دیپلماتیک گفتوگو باز بماند حتی بعضی از شبکههای افراطیتر معتقد بودند که اوباما بیش از حد کوتاه آمده است. بعد از صحبتهای روحانی، بیشتر نظرات این بود که گفتار ایران در چارچوب عرف دیپلماتیک بوده است.
*{در پاسخ به اینکه سئوالات مصاحبههای تلویزیونی روحانی با شبکههای آمریکایی از قبل چک میشد؟} خیر. روحانی از مصاحبهکنندگان صورت سئوالات را نمیخواست و کاملاً فیالبداهه جواب میداد که ان نشان از اشراف کامل دیپلماتیک او داشت. برای خبرنگاران هم جالب بود که کسی در سطح رئیسجمهور صورت سؤالات را نمیخواهد. البته نوع برخورد سیاستمداران ایرانی در مقایسه با خارجیها متفاوت است چون مصاحبههای آنها بیشتر نمایشی است ولی وقتی به ایرانیها میرسند میخواهند مسائل را واقعیتر بررسی کنند. توان دیپلماتیک آقای روحانی به گونهای بود که میتوانست در گوشه رینگگیر نیفتد. چون هنر یک خبرنگار این است که مصاحبه شونده را در گوشه رینگ محاصره کند اما آقای روحانی به خاطر اشرافی که روی مسائل داشتند در این دام نیفتادند. در مساله هولوکاست هم با گفتن آن جمله که «من تاریخدان نیستم و نمیتوانم وارد جزئیات مسائل تاریخی شوم اما کل کشتار یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم را قبول دارم و آن را محکوم میکنم ولی قربانی شدن یهودیان در جریان جنگ، مجوز کشتار فلسطینیان نیست» به خوب مواضع اصولی جمهوری اسلامی را بدون دادن بهانه به دست دشمن بیان کردند.
*شخصاً معتقدم که هولوکاست یک واقعیت غیرقابل انکار است. در طی جنگ جهانی دوم به ویژه از سال 1942 به بعد وقتی هیتلر متوجه شد که نمیتواند در جنگ پیروز شود روی هدف دوم خود که نابودی یهودیان بود متمرکز شد. تنها یهودیان هم قربانی حرکت هیتلر نبودند. بسیاری از افرادی که تفکرات متفاوتی با هیتلر داشتند مثل سوسیالیستها، کشیشهای مسیحی، اعراب و کولیها قربانی فعالیتهای نژادپرستانه هیتلر شدند. این مسالهای است که ثابت شده است. ولی از طرفی سواستفاده از یک واقعه تاریخی به خود آن واقعه ضربه میزدند.
*نکته جالب برای همه ما در آخرین لحظه سفر، درخواست کاخ سفید برای تماس تلفنی با آقای روحانی بود. در واقع از کاخ سفید با آقای خزایی تماس گرفته بودند و سوالشان این بود که اگر آقای اوباما با آقای روحانی تماس بگیرند ایشان پاسخ خواهند داد یا خیر؟ آقای روحانی هم گفته بودند که فرهنگ ایرانی یک فرهنگ مودبانه است و اگر کسی با ما تماس بگیرد شرط ادب ایجاب میکند که ما به آن جواب بدهیم. بعد از آن این تماس برقرار شد که بیشتر از چند دقیقه هم نبود و هر دو طرف مواضع خود را تکرار کردند. شروع تماس هم با عذرخواهی آقای اوباما به دلیل ترافیک شهر نیویورک و مشکلاتی که شلوغی شهر برای هیأت ایرانی بهوجود آورده بود. این حرف ها شاید نشان دهنده این باشد که آمریکا حاضر است مسئولیت رفتارهای خود را بپذیرد.
*{در واکنش به اینکه عدهای مطرح میکنند که این درخواست از سوی ایرانیها بوده است} چیزی که من در آنجا از نزدیک دیدم و شاهدش بودم این است که این درخواست از سوی آمریکاییها صورت گرفت. حدود دو دقیقه بعد از این درخواست دو نفر که موقع برقراری این ارتباط حضور داشتند -حسام الدین آشنا و محمدرضا صادق- را به صورت جداگانه دیدم و هر دو، این روایت را به همان صورتی که گفتم مطرح کردند. چند روز پیش از آن هم آمریکاییها درخواست مذاکره مستقیم را با آقای روحانی داده بودند که نظر هیأت ایرانی و مخصوصاً خود رئیس جمهور ایران بود که ملاقات در این سطح فعلاً بسیار زود است و باید چارچوبهای مقدماتی آن شکل بگیرد. آقای روحانی در مسیر بازگشت، مکالمه را بسیار مثبت خواند و به نحوی آن را پیروزی برای خودش میدانست.