اخيرا خاتمي در واكنش نسبت به حاشيهاي كه درمورد سفر رئيس جمهور به نيويورك توليدكرده بودگفته است؛«به من يزدي طراح گفتگوي تمدنها، ميخورد كه اهل ترور باشم؟» پاسخ معلوم است: خير؟ اما سئوال اين است: آيا كسي فكر ميكرد آقاي خاتمي طراح گفتگوي تمدنها روزي فريب بازي فتنه آمريكايي – اسرائيلي را در انتخابات سال 88 بخورد و 8 ماه كشور را دچار بحران كند و يك فرصت بي سابقه براي رژيم صهيونيستي و آمريكا براي ضربه به اقتدار و امنيت ملي پديد آورد؟!
به گزارش نما سرمقاله رسالت به طرح این سئوال پرداخت و نوشت: آقاي خاتمي كه حاضر نيست در يك گفتگو و مشاجره از دماغ كسي خون بيايد چطور شد او را وادار كردند رهبري فتنهاي را قبول كند كه دهها نفر كشته و مجروح شوند و بر حسب روايت صحيح 22 شهيد مظلوم فتنه را روي دست نظام بگذارد؟!
سئوال اين است: چه شد او كه طراح گفتگوي تمدنهاست، گفتگو با اجانب را در اين پوشش مشروع مي داند اما گفتگو در داخل را تعطيل ميكند و همراه با ديگر سران فتنه رضايت به شورش خياباني ميدهد!؟ آن هم در اين شورشها مسئله راي و ادعاي تقلب در انتخابات كنار ميرود و اصل نظام و آرمانهاي امام مورد هدف قرار ميگيرد؟!
ممكن است گفته شود او از رهبران فتنه نبوده به اين كارها رضايت نداشت. پاسخ اين است كه آيا قول ، تقرير و فعلي از ايشان در آن ايام سراغ داريم كه اين عدم رضايت را نشان دهد؟! او حداقل ميتوانست جلوي غارت مغازههاي مردم و آسيب به اموال عمومي و بيتالمال مسلمين را توسط اشرار در اين آشوبها بگيرد، اما اين كار را نكرد.
به هرحال گذشته ها گذشته است و بايد به آينده فكر كرد. بايد ديد نقش او در دولت جديد و نسبت او با رئيس جمهور چيست؟ آيا اين نسبت يك تهديد است يا يك فرصت؟ آيا به تدبير دولت براي حل مشكلات كمك
مي كند يامسئله ميآفريند، حاشيه توليد ميكند و اميدها به دولت را به ياس مبدل ميسازد.
روزنامه هاي زنجيرهاي ديروز به نقل از او نوشتند؛« من فقط هشدار دادم كه ممكن است افراطي گري به ترور بينجامد.»
سئوال اين است: چرا اين هشدار را آقاي خاتمي در سال 88 به افراطيون نداد. چرا او نگفت كه تهمت تقلب را پيراهن عثمان نكنيد و بر سر امنيت و اقتدار ملي نزنيد. چرا او در سال88 با افراطيون همراه شد و در برابر شعار
« نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران» و شعار «مرگ بر اصل ولايت فقيه» و ... سكوت پيشه كرد.
او يك انتقاد و اعتراض ساده به رئيس جمهور را بر نمي تابد و بر چسب
افراطي گري و ترور بر آن ميزند اما آن همه اهانت به نظام و رئيس جمهور وقت در سال 88 را بر ميتابد و تبعات آشوبگرانه و قتل و غارت آن را به راحتي ميپذيرد؟
چه اصراري وجود دارد عوامل و عناصر آشوب سال88 و حوادث خيانت بار آن فراموش شود ويا اگر چيزي در خاطره ها وجود دارد آن را به طرف مظلوم حوادث نسبت دهند.
معلوم نيست نسبت خاتمي با دولت جديدچيست؟ او كه در آشوبهاي سال88 بخشي از پرچم افراطي گري را عليه راي ملت و نظام به دوش ميكشيد چه نسبتي با دولت اعتدال دارد ؟ مگر مي شود با يك انتخابات لباس افراط را در آورد و به جاي آن لباس اعتدال پوشيد و بازهم سخن از افراط گفت؟
رئيس دولت گذشته از وجود افرادي رنج مي برد و آنها به او آدرس غلط
مي دادند و او از متن فاصله ميگرفت و به حاشيه مي رفت.
رئيس دولت جديد بايد بداند متن چيست و حاشيه كدام است و چه كساني دستاندركاران توليد حاشيه هستند؟
آقاي روحاني در جلسه يكشنبه شب هيئت دولت گفت:« از نقد دلسوزان و علاقهمنداني كه سياستهاي دولت را نقد ميكنند استقبال ميكند و اين دولت صداي صاحب نظران را ميشنود و آنجا كه نياز باشد روند امور را اصلاح مي كند.»
اين حركت درستي است . اما آقاي خاتمي نبايد با كمك روزنامههاي زنجيرهاي طوري سرو صدا راه بيندازد كه دولت نتواند صداي نقد مشفقانه صاحب نظران را بشنود؟