به گزارش نما ،آرام و بيحركت روي تخت دراز كشيده، انگار سالهاست كه به خواب رفته است. وقتي دكترها گفتند كه پدرش دچار مرگ مغزي شده و ديگر اميدي به بازگشت او نيست، يك آن چشمانش جايي را نديد و گوشهايش مال او نبود. انگار زمان از حركت ايستاد؛ يعني مرگ اينقدر نزديك است؟! دكترها چيزهاي ديگري هم ميگفتند مانند اينكه قلب و برخي اعضاي پدرش هنوز از كار نيفتاده و ميشود تا دير نشده آنها را به بيماران نيازمند عضو پيوند زد. همين كافي بود تا روزنه اميدي به قلبش بتابد، اشكهايش را پاك كرد، ميخواست پدر را به پايتخت برساند شايد آنجا دوباره چشمانش را باز كند. اما دكترها آب پاكي روي دستش ريختند: «اين كار هيچ فايدهاي نداره، پدرت نه تنها به زندگي برنميگرده بلكه تو اين فاصله ممكنه بعضي اعضاي بدنش هم عفوني بشه و قابليت پيوند رو هم از دست بده.» ديگر پاهايش نميتوانست او را نگه دارد.
روي زمين نشست، ياد پدر افتاد كه در مورد همين كارها نظر مثبتي داشت و اهداي عضو را كار خيري ميدانست. شايد خدا حرف دل پدر را شنيده بود و خواست موقع مرگش هم به ديگران هديه بزرگي داده باشد؛ هديهاي به نام زندگي.
فرشته نجات بخشي كه از بيلهسوار آمد
چند روز پيش در روستاي خانبابا كندي از توابع بخش جعفرآباد بيلهسوار، اعضاي فردي به نام نبي لطفي كه دچار مرگ مغزي شده بود با موافقت خانوادهاش به 10 بيمار نيازمند پيوند عضو اهدا شد.
آن مرحوم بر اثر سكته مغزي به كما رفته بود و با رضايت خانوادهاش ۱۰ عضو او از جمله كبد، كليهها، ريه و قلب در تهران به بيماران نيازمند پيوند زده شد.
بخشدار جعفرآباد مغان در اين باره گفت: با اعلام مرگ مغزي از سوي تيم پزشكي بيمارستان امام خميني(ره) اردبيل، اقدامات لازم براي كسب رضايت از خانواده وي انجام و فراهمآوري پيوند عضو صورت گرفت.
لطفا... بهاري در گفتوگو با «ايران زمين» اذعان ميكند كه در سالهاي اخير در زمينه اهداي عضو فرهنگسازي شده و تاكنون در اين شهر اعضاي سه بيمار مرگ مغزي با رضايت خانوادههايشان به بيماران نيازمند اهدا شده است.
وي به اهداي عضوي كه قبل از حادثه مرحوم لطفي اتفاق افتاده اشاره ميكند و ميگويد: مرحوم زلفناز جعفرخاني هم كه به تازگي دچار مرگ مغزي شده بود به چند بيمار زندگي دوباره بخشيد و كبد، كليه و دريچههاي قلب او به بيماران نيازمند پيوند زده شد و پيكر آن مرحومه پس از تشييع، در زادگاهش، روستاي چالماكندي بيلهسوار به خاك سپرده شد.
مطمئم پدرم راضي است
وقتي شماره تلفن پسر مرحوم لطفي را از بخشدار جعفرآباد ميگيرم، ميگويد كه تا يك ساعت ديگر مراسم ترحيم پدرشان را برگزار خواهند كرد. فكر ميكنم كه ممكن است حاضر به گفتوگو نشود يا در شرايط روحي مناسبي نباشد ولي وقتي همراهش را جواب ميدهد، آرامش صدايش نگرانيهايم را ميبرد.
علي لطفي، فرزند ارشد مرحوم لطفي ماجرا را اينطور تعريف ميكند: پدرم به خاطر سكته مغزي وضع خوبي نداشت ولي باز اميدوار بوديم كه شايد از كما خارج شده و بتواند به زندگي برگردد اما وقتي دكترها گفتند كه اميدي نيست و در تهران هم نميتوانند كاري برايش بكنند تسليم سرنوشت شديم.
وقتي ميپرسم كه چطور راضي به اهداي عضو شديد با آرامش خاصي ميگويد: پدرم دچار مرگ مغزي شده بود و اعضاي بدنش كمكم از كار ميافتادند، اگر رضايت نميداديم چيزي عوض نميشد و او به زندگي برنميگشت و فقط چند بيمار و خانواده چشم به راه را نااميد ميكرديم. ياد حرفهاي پدرم افتادم كه وقتي در تلويزيون خبر اهداي عضو را اعلام ميكردند برايشان دعا ميكرد و ميگفت خيلي كار خوبي است. حتي ميخواست كارت اهداي عضو بگيرد. فكر ميكنم با اين كار او را شاد كرديم و مطمئنم كه راضي است.
علي حرفهاي ديگري هم دارد: شنيدهام دكترها اعلام كردهاند كه اعضاي بدن پدرم به 10 نفر پيوند زده شده است. خدا را شكر، خوشحالم كه قلب پدرم در سينه انسان ديگري ميتپد و ديگر اعضاي او هم بيماران نااميد از زندگي را دوباره به زندگي برگرداند.
او توصيهاي هم به ديگران ميكند: اين اتفاق ممكن است براي هر كس بيفتد، وقتي ميتوانيم جان انسانها را نجات دهيم چرا اين كار را نكنيم. اگر خانوادهها رضايت ندهند اعضاي بدن آن عزيزشان در خاك ميپوسد و با اين كار بيماران نيازمند را هم به مرگ نزديكتر ميكنند. شايد خانوادهاي تنها سرپرستشان چشم انتظار پيوند است چرا آنها را نااميد كنيم، فكر ميكنم ثواب اين كار در حساب نميگنجد.
علي گلايهاي هم دارد: برخي از هم روستاييهاي ما شايعاتي پخش كرده بودند كه اعضاي بدن پدرم فروخته شده و وقتي خبر را از تلويزيون شنيدند آمدند و عذرخواهي كردند. اي كاش مردم كمي انصاف داشته باشند و كار خير ديگران را آلوده به دروغ و شايعه نكنند.
استان اردبيل پيشتاز اهداي عضو
به دفعات خبر اهداي عضو در استان اردبيل به گوش ميرسد و برخلاف استانهاي همجوار آمار انجام اين عمل خداپسندانه در اين استان بالاست.
رئيس دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني اردبيل در گفتوگو با «ايران زمين» در باره آمار اهداي عضو در اين استان ميگويد: از سال 1387 كه نخستين عمل اهداي عضو انجام شد تاكنون 239 حادثه مرگ مغزي اتفاق افتاده كه از اين ميزان 31 مورد اهداي عضو صورت گرفته، 152 مورد رضايت داده نشده، 53 مورد به دليل بيماريها و مشكلات ديگر مناسب اهدا نبوده و سه مورد هم به دليل فوت سريع فرصت اهداي عضو به وجود نيامده است.
فرهاد پورفرضي، در مورد عضوگيرندگان هم ميگويد: از 31 موردي كه منجر به اهداي عضو شده 108 بيمار از اعضاي آنها استفاده كردهاند كه شامل قلب، كبد، كليهها، ريه، دريچههاي قلبي، غضروفها، استخوانها و... بوده است.
دلايل اقبال مردم استان به اهداي عضو نيز از ديگر نكاتي است كه رئيس دانشگاه علوم پزشكي اردبيل به آن اشاره ميكند: سال 1388 در رتبه بندي دانشگاههاي علوم پزشكي كشور به غير از دانشگاههاي تهران، رتبه برتر كشور را به دست آورديم و دليل اين هم فرهنگسازي صورت گرفته در استان از طريق تريبونهاي نماز جمعه و ساير رسانههاست. امام جمعه اردبيل و مسئولان دانشگاه جزو نخستين كساني بودند كه كارت اهداي عضو گرفتند و همچنين تيمهاي مشاور خوبي داريم كه با خانوادههاي بيماران مرگ مغزي صحبت ميكنند و از مزاياي اين كار خداپسندانه برايشان ميگويند كه تاثير خوبي داشته است.
پورفرضي در مورد حداكثر فرصت تصميمگيري براي اهداي عضو هم ميگويد: بيمار تا زماني كه به دستگاه وصل است ميتوان نسبت به اهداي عضو اقدام كرد و زمان مشخصي ندارد و در هر فردي متفاوت است. اين كار فقط زماني ميسر است كه اعضا عفوني نشده باشد در غير اين صورت ديگر كاري نميشود كرد. هرچه سريعتر اقدام شود اعضاي بيشتري قابل استفاده خواهد بود چرا كه معمولا ريه و كليهها زود عفوني ميشود.
رئيس دانشگاه علوم پزشكي اردبيل در مورد تعداد افراد داراي كارت اهداي عضو هم اعلام ميكند: حدود چهار هزار نفر در استان اين كارت را دارند ولي هنگام عمل حتما بايد رضايت والدين كسب شود و اغلب خانوادهها وقتي ميبينند كه آن فرد قبلا راضي به اهداي عضو بوده رضايت ميدهند.
به گفته پورفرضي 407 بيمار دياليزي در استان اردبيل وجود دارد كه 150 نفر از آنها شرايط پيوند كليه را دارند.