گروه ترجمه - پایگاه اینترنتی المانیتور 1 نوامبر 2013 (10 آبان) در مقالهای به بحران رهبری در عربستان سعودی پرداخت و نوشت: جان کری، وزیر خارجه آمریکا، در دیدار خود از ریاض با شریکی راهبردی مواجه خواهد شد که با تغییر جهان عرب بسیار سر در گم شده است. دیدگاههای مشترک در میان سعودیها پیش از این دیدار، نشاندهنده ناامیدی از ناکامی آمریکا در اقدام در سوریه و تغییرات جدی در همکاریهای آمریکا و عربستان است.
در ادامه مقاله آمده است: واقعیتهای عربستان جدای از موضعگیری و اهداف، امروز متفاوت از دهه 1970 است. در آن هنگام، ملک فیصل ظرفیت نقشآفرینی محوری داشت. با وجود این، عربستان سعودی امروز از آن مقطع و لحظه تاریخی زودگذر فاصله گرفته است. عربستان پیشتر بهعنوان بخشی از راهحلهای مسائل منطقه تلقی میشد؛ اما اکنون ممکن است عملاً بخشی از مسائل جهان عرب پس از خیزشهای مردمی باشد. سعودیها امروز تلاش میکنند بر موضعگیریهای خود به دلایل مختلف تأکید کنند. نخست، امروز عربستان سعودی فاقد توانایی کاریزماتیک و پرانرژی در ابعاد سیاست داخلی و روابط خارجی است. در سطح داخلی، سعودیها در حال سکون قرار دارند و تغییرات جدی در جهان عرب طی سه دهه گذشته را نادیده میگیرند. رهبران سعودی همچنان بر راهبردهای قدیمی برای جلوگیری از وزیدن بادهای تغییر به عربستان تکیه میکنند. در عرصه داخلی، این کشور بر ترکیبی از چماق و هویجها تکیه کرده و سیاستهای سرکوبگرانهای برای ارعاب فعالان سیاسی به کار گرفته شده است. رهبران سعودی همچنان تصور میکنند که تغییرات میتوانند تنها از بالا اعمال شوند و جامعه در سطح پایینتر از تصمیمات و ابتکارعمل نظام پادشاهی قرار دارد. در واقع، رهبران سعودی نمیتوانند درک کنند که قواعد و قوانین با تغییر نسلها و تغییر آرمانها و تمایل به مشارکت در تصمیمسازی متحول میشوند. در حالی که بیشتر رهبران ارشد سعودی بالای هشتاد سال سن دارند، میتوان گفت که یک شکاف نسلی جدی در این کشور بهوجود آمده است که پدرسالاری و اعطای یارانه قادر به رفع این شکافها نیست.
در پایان مقاله آمده است: سعودیها همواره از آینده خود وحشت دارند؛ تا حدی که آنها حتی فکر تغییرات را نیز به ذهن خود راه نمیدهند. در سطح خارجی، سعودیها نتوانستهاند تواناییهای محدود خود را در قبال مسائل منطقهای تشخیص دهند که حوادثی مانند اشغال عراق و بحران اخیر سوریه، گویای این مسئله است. به موازات آنکه سعودیها نقش خود را در منطقه و در داخل پررنگ کردهاند، هر گونه عقبنشینی فوری میتواند تهدید علیه جایگاه این کشور تلقی شود. سعودیها در مورد تعهد دولت خود نهتنها به آرمانهای عربی، بلکه به آرمانهای جهان اسلام تبلیغات خوبی کردهاند. دوم، دولت سعودی نتوانسته در مواجهه با چالشهای داخلی و خارجی منعطف باشد. وجود یک پادشاهی محافظهکار با رهبران سالمند نشان میدهد که این کشور در نقطه مطلوبی برای انعطافپذیری قرار ندارد. در واقع، اصلاحات و آزادیهای مدنی بهویژه در مورد زنان همچنان در دستورکار قرار ندارد و در برابر اجرای آنها مقاومت صورت میگیرد. در مورد روش هدایت سیاست خارجی عربستان نیز باید گفت این کشور نتوانسته انعطاف لازم را به خرج دهد. سعودیها همچنان جهان را سیاه و سفید میبینند و تلاش نمیکنند جنبههای خاکستری جهان سیاست را نیز مد نظر قرار دهند. در واقع، این وضعیت به این دلیل بهوجود آمده که عربستان برای خود گزینهای جز حفظ قدرت بهمنظور تضمین امنیت خود نمیبیند.