به گزارش نما؛ هنری کسینجر، وزیر خارجه پیشین آمریکا (77_1973) و جرج پی شولتز، دیگر وزیر خارجه پیشین (89-1982) در یادداشتی در روزنامه والاستریت ژورنال به بررسی مذاکرات هستهای ژنو و نیز ارائه پیشنهادهایی درباره چگونگی توافق نهایی با ایران پرداختهاند. این دو سیاستمدار و دیپلمات کهنهکار آمریکایی مینویسند:
ما به عنوان وزرای خارجه سابق با مسأله وجودی تسلیحات هستهای مواجه بوده و در تلاش برای کاهش خطرات هستهای با دشمنان مذاکره کردهایم. ما با تلاشهای دولت کنونی برای حل و فصل برنامه هستهای ایران از طریق دموکراسی حمایت میکنیم. ما این مقاله را برای روشن شدن گزینههایی مینویسیم که شاهد ظهور آنها از توافقنامه موقتی هستیم، گزینههایی برای خطمشیای بر اساس اصل "اعتماد و بررسی".
در دو دهه گذشته، رؤسای جمهور آمریکا از هر دو حزب تأیید کردهاند که آمریکا مخالف بیچون و چرای توانمندی تسلیحات هستهای در ایران است. آنها معمولا در تعقیب این خطمشی هشداری نیز با مضمون "تمام گزینهها بر روی میز قرار دارد" اعلام کردهاند. یک اجماع فراآتلانتیکی، یک دهه گزارشدهی آژانس بینالمللی انرژی اتمی و نیز شش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل این موضع را تقویت کردهاند.
توافق هستهای موقتی با ایران به عنوان اولین گام به سوی حذف توانمندی ایران برای ساخت بمب هستهای قلمداد میشود. این امید – اگر وجود داشته باشد – در چشمانداز دور بعدی مذاکرات که قرار است یک نتیجه نهایی را در عرض شش ماه ارائه کند نهفته است. توافقنامه موقت، خوشبختانه ایران را تنها به صورت موقتی در موضع برخورداری از یک قدرت هستهای آستانه – کشوری که میتواند در عرض چند ماه پس از تصمیمگیری به سلاح هستهای دست یابد – رها میسازد. اگر توافنامه نهایی این ظرفیت آستانه را از بین نبرد، تهدید هستهای ایران را نهادینه خواهد کرد و این امر تبعات عمیقی برای خطمشی عدم اشاعه جهانی و ثبات خاورمیانه خواهد داشت.
در 35 سال گذشته ایران از یک مفهوم نظم جهانی ضدغربی حمایت کرده و جنگهای نیابتی علیه آمریکا و متحدین آن در لبنان، سوریه، عراق و سایر مناطق به راهانداخته و نیز افراطیگراهای فرقهای را در سراسر جهان اسلام مسلح کرده و آموزش داده است. در طول این زمان، ایران دربرابر درخواستهای کاملا واضح سازمان ملل و آژانس انرژی هستهای ایستادگی کرده و برنامه وسیع هستهای خود را، به صورتی ناسازگار با هر نوع هدف کاملا صلحآمیز، و در تضاد با تعهداتی که بر اساس معاهده عدم اشاعه از سال 1970 بر عهده گرفته، ادامه داده است. اگر گروه حاکم در ایران واقعا آماده به برقراری روابط و همکاری با آمریکا و سایر کشورهای جهان هستند، ایالات متحده باید از این تحول استقبال کرده و آن را تشویق کند. اما پیشرفت باید بر اساس تعییر در برنامه مورد قضاوت قرار گیرد نه تغییر در لحن.
قلب مسأله، احداث زیرساختهای هستهای گسترده و ذخیره اورانیوم غنیشده به میزانی بسیار زیادتر از مقدار منطقی مورد نیاز برای هر نوع تولید انرژی غیرنظامی است. ایران بخش اعظمی از این ظرفیت – شامل 19 هزار سانتریفیوژ، بیش از هفت تن اورانیوم 3/5 تا 5 درصد، مقدار کمتری (در حدود 196 کیلوگرم) اورانیوم 20 درصد، و یک رآکتور آب سنگین نیمهتمام که میتواند توان تولید پلوتونیوم داشته باشد – را با نقض صریح قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل و نیز آژانس بینالمللی انرژی هستهای انباشته کرده است.
تلاشها برای حل این موضوع از طریق مذاکرات سابقهای طولانی دارد. مذاکرات در سال 2003 و پس از اینکه فاش گردید ایران به صورت مخفیانه در حال ساخت تأسیسات غنیسازی اورانیوم در نطنز و یک رآکتور آبسنگین در اراک است، آغاز شد. مذاکرات با وقفهها و نیز بازگشتهایی مختلف به خانه اول ادامه مییافتند. مذاکرات ژنو آخرین و کاملترین گفتوگوهای انجام شده بودند.
در تاریخ مذاکراتی که بیش از یک دهه به طول انجامیده است پیشرفت مداوم توانمندیهای هستهای ایران با خواستههای کاهنده بینالمللی تلفیق شد. مذاکراتی با سه کشور اروپایی (آلمان، انگلستان و فرانسه با حمایت آمریکا) آغاز شد. موضع آغازین این مذاکرات چنین بود که با توجه به سابقه ایران در پنهانکاری مسائل هستهای و عدم تبعیت این کشور از قطعنامههای هستهای هر نوع برنامه غنیسازی اورانیوم یا تولید پلوتونیوم غیرقابل پذیرش است. پس از افشای تأسیسات نطنز و اراک، شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی هستهای قطعنامه سال 2003 را به تصویب رساند که ضمن ابراز "نگرانی عمیق" از ایران خواسته بود تا "تمام فعالیتهای مرتبط با غنیسازی اورانیوم و نیز فعالیتهای بازفرآوری را به حالت تعلیق درآورد." در قطعنامه اعلام شده بود که باید فورا اجازه دسترسی نامحدود بازرسان آژانس را فراهم ساخته و از این کشور خواسته شده بود تا "فورا و بدون هیچ پیششرطی" پروتکل الحاقی به پادمانهای معاهده منع اشاعه هستهای را "امضا، تصویب و اجرایی سازد."
تقریبا هر سال پس از آن زمان، قدرتهای غربی – ابتدا از طریق سه کشور اروپایی و سپس گروه 1+5 (پنج عضو دائم شورای امنیت، شامل چین و روسیه بعلاوه آلمان) – به ایران مشوقهایی دیپلماتیک و فنی ارائه دادند تا آرمان بیان شده ایران مبنی بر اینکه میخواهد تبدیل به کشوری پیشرفته شود را مدنظر قرار داده باشند. این کشورها برنامههای کمکهای فنی و نیز سوخت هستهای برای یک برنامه هستهای غیرنظامی ایرانی که قابل بازرسی و بررسی باشد، ارائه دادند.
ایران این پیشنهادها را رد کرده و تلاشهای هستهای خود را تسریع کرد. این کشور گاه و بیگاه وارد فرآیند گفتوگوها میشد اما هیچگاه هیچ بخشی از زیرساخت غنیسازی و یا ذخایر فزاینده مواد شکافتی خود را متوقف نکرد. شورای امنیت در سالهای 2006، 2007، 2008 و 2010 شش قطعنامه تصویب کرده و ضمن محکوم کرد مقابلهجویی ایران تحریمهایی را تحمیل کرد و خواهان توقف بدون شرط غنیسازی اورانیوم شد.
توافقنامه موقتی در 24 نوامبر تصویب شد. تمام طرفین این توافق را موقتی نامیدند بنابراین آزمایشی حیاتی بود که نشان دهد آیا پیشرفت سرسختانه و نامعطف ایران به سوی توانمندی هستهای نظامی میتواند معکوس گردد. ایران در ازای فریز کردن برنامههای هستهای موجود و ذخایرش، البته از طریق یک مکانیزم غیرمستقیم که منعکس کننده عزم این کشور برای غنیسازی است، از 8 میلیارد دلار کاهش تحریمها بهرهمند خواهد بود.
موافقتنامه موقتی به ایران اجازه داده است تا ذخایر اورانیوم غنیشده 3/5 تا 5 درصد خود را افزایش دهد البته به این شرط که در پایان شش ماه این ذخایر بار دیگر به مقدار اولیهاش بازگردانده شود. (این امر یعنی ایران بخش اعظمی از مواد غنیسازی شده را در بیشتر زمان موافقنامه در اختیار داشته و از آن به عنوان اهرمی برای فشار استفاده خواهد کرد.)
ایران موافقت کرده ذخایر کم اورانیوم 20 درصد خودر را با تبدیل آن به اکسید تا پایان توافقنامه "خنثی" نماید، اگرچه ایران توانمندی فنی خود را حفظ خواهد کرد تا در زمانی بعد همین میزان را بار دیگر غنیسازی کند. پیشرفت در رآکتور آبسنگین و تأسیسات بازفرآوری پلوتونیوم در اراک متوقف شده، اگرچه به نظر میرسد که فعالیتهای فرعی در این سایت ادامه خواهد داشت. بازرسیهای روزانهای پیشبینی شدهاند تا مطابقت ایران با توافقنامه موقت بررسی گردد.
همانگونه که سخنگوی دولت [آمریکا] اعلام کرده یکی از دستاوردهای نسبتا کوچک توافقنامه ژنو این بوده که زمان "برکآوت" [زمان بین اتخاذ تصمیم دستیابی به سلاح هستهای و ساخت آن] مورد نیاز ایران برای ساخت یک بمب هستهای را، اگرچه به صورت موقتی، به مدت چندین هفته به تأخیرانداخته است. دیپلماسی آمریکا در مرحله بعدی باید با این چالش دست و پنجه نرم کند که این دستاورد در ازای تغییری ظریف اما اساسی در بنیانهای مفهومی بنبست هستهای بوجود آمده است.
تاکنون، قطعنامههای سازمان ملل و رهنمونهای آژانس بینالمللی انرژی هستهای خواهان توقف فوری تمام فعالیتهای مرتبط با غنیسازی اورانیوم و تولید پلوتونیوم و نیز اجابت بدون پیششرط رژیم بازرسیهای آژانس به عنوان یک حق، شده است. بر اساس توافقنامه موقتی، رفتار ایرانیها که قبلا غیرقانونی و نامشروع شناخته شده و محکوم شده بود به عنوان مبنا به رسمیت شناخته شده است، این امر شامل پذیرش تداوم غنیسازی اورانیوم توسط ایران (تا 5 درصد) در دوره مورد توافق است. و این برنامه مبنایی دارای اهمیت استراتژیک است. زیرا ذخایر اورانیوم با غنای پایین ایران با زیرساختهای کافی برای غنیسازی آن در عرض چند ماه به سطح تسلیحاتی و نیز یک مسیر محتمل و ممکن یه سوری تولید پلوتونیوم سطح تسلیحاتی در تأسیساتی که هماکنون در اراک ساخته میشوند، ترکیب میشود.
جای تعجب ندارد که مذاکره کننده ایرانی پس از بازگشت به تهران این توافقنامه را حاوی به رسمیت شناخته شدن حق غنیسازی مورد طلب ایران و متعاقبا حذف کننده تهدید آمریکا به استفاده از زور به عنوان آخرین حربه دانست.
در چنین شرایطی، اهرم اصلی مذاکره آمریکا – تهدید به تحمیل دوباره تحریمها و تقویت آنها – احتمال دارد تأثیرگذاری خود را از دست بدهد. زیرا از دست دادن تجارت با ایران برای افراد، شرکتها و کشورها (شامل برخی کشورهای همپیمان)، زیان اقتصادی چشمگیری داشته است. بسیاری از آنها حساسیت کمی نسبت به اجراء یا تبعیت از تحریمهایی خواهند داشت که موضوع مذاکره بوده و به نظر میرسد که "در حال پایان یافتن" هستند. اگر چنین برداشت شود که آمریکا تصمیم گرفته رویکرد سیاست خاورمیانهای خود را به سوی نزدیکی بیشتر با ایران تغییر دهد، این ریسک افزایش خواهد یافت. آنها وسوسه خواهند شد که قبل از همه وارد عمل شوند و آخرین طرفی نباشند که تجارت، سرمایهگذاری و روابط سیاسی را با ایران از سر میگیرد.
بنابراین، این برداشت که مجموعهای از توافقهای موقتی متعادل کننده محدویتهای هستهای در مقابل کاهش تحریمها تقریبا به صورت قطعی غیرعملی است نیز همین تأثیر را خواهد داشت. یک کاهش دیگر به معنای پایان رژیم تحریمها خواهد بود. این امر نیز باید در توافقنامه نهایی مد نظر باشد.
خطر وضعیت کنونی این است که احتمال دارد ایران در آخر به عنوان یک کشور با قابلیت آستانه هستهای شدن ظاهر شود. اگر "فریز" شش ماهه کسب شده در ژنو قرار است چیزی بیش از یک توقف فنی در پیشروی ایران به سوی توانمندی هستهای نظامی باشد، باید در مذاکرات بعدی توانایی ایران برای ساخت بمب هستهای به صورت معناداری از طریق کاهش استراتژیک در تعداد سانتریفیوژها، محدودیت بر نصب سانتریفیوژهای پیشرفته، و بستن مسیر این کشور به سوی توانمندی تولید پلوتونیوم، از بین برده شود. فعالیتهای این کشور باید محدود به یک برنامه غیرنظامی شود که مطابق با آنچه پیمان منع اشاعه اعلام کرده تحت بازرسیهای جامع قرار دارند.
هرگونه توافق نهایی باید توانایی جهان برای شناسایی حرکت به سوی برکآوت هستهای را تضمین کند، زمان جهان برای واکنش را افزایش دهد، و عزم آن برای واکنش را راسختر سازد. حفظ رژیم جهانی عدم اشاعه هستهای و اجتناب از مسابقه تسلیحات هستهای در خاورمیانه بستگی به همین امر دارند.
دیپلماسی هماینک سه کارویژه عمده دارد: تعریف سطح ظرفیت هستهای ایران محدود به استفادههای غیرنظامی و نیز دستیابی به پادمانهایی که تضمین میکنند از این سطح عبور نخواهد شد؛ باز گذاشتن احتمال برقراری روابط کاملا سازنده با ایران؛ و طرح یک سیاست خاورمیانهای جدید سازگار با شرایط جدید.
برخی سازگاریها و تنظیمها جزو ذات فرآیند غیرقابل اجتناب تکامل تاریخی هستند. اما ما باید از نتیجهای اجتناب ورزیم که در آن ایران از رژیم تحریمهای سنگین رها میشود و به عنوان یک قدرت هستهای دیفاکتو که یک بلوک اسلامی را هدایت میکند، ظاهر میشود و در همین حین متحدین سنتی اعتماد به اعتبار تعهدات آمریکایی را از دست میدهند و از مدل ایرانی برای دستیابی به توامندی تسلیحات هستهای تبعیت میکنند تا با این کشور موازنه قدرت برقرار سازند.
شش ماه آتی دیپلماسی در تعیین اینکه آیا توافق ژنو درب را به روی یک گشایش دیپلماتیک بالقوه باز کرده و یا یک عقبنشینی استراتژیک بزرگ را رقم زده، تعیین کننده خواهد بود. ما باید آماده احتمال پیگیری برنامهای برای همکاری بلندمدت باشیم اما نه بدون اینکه ایران بخش اعظم و استراتژیکی از زیرساختهای هستهای خود را از کار انداخته و متوقف سازد.