رامی خوری همکار فلسطینی-اردنی من نخستین فردی بود که اوضاع در خاورمیانه امروز را تشریح کرد: روزهای اتفاقات ضدانقلاب. بحرین در ناآرامی می سوزد. سوریه نیز ناآرام است. رئیس سابق سازمان اطلاعات مصر عمر سلیمان نیز خود را برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری کاندید کرد و البته کمیته انتخاباتی صلاحیت او برای شرکت در این انتخابات را تایید نکرد. لیبی درگیر جنگ داخلی است و در یمن هم سایه دیکتاتوری علی عبدالله صالح همچنان برفراز. در این کشور تنها در یک روز بیش از ۶۱ نفر در مجادله نظامی با القاعده کشته شدند.
اما نقل قولی از رامی خوری: در زبان سیاستمداران واشنگتن نشین ، کلمه " بحران" مانند واژه " عشق" است: می توانید آن را هرگونه که می خواهید تعبیر کنید اما به خوبی می دانید که چه زمانی در زندگی شما اتفاق خواهد افتاد. بنابراین تعریف خیزش های مردمی در بحرین برای رسیدن به ابتدایی ترین حقوق مدنی بحرانی است که باید با توسل به زور مهار شود. با استناد به همین تعریف ماجراهایی که در سوریه شاهد آن هستیم اتفاقی میمون و خوشایند و البته مستحق حمایت ما است . بر همین اساس زمانی که ادعای کمک ایرانی ها به حوثی های یمن هم مطرح می شود حرکتی زشت و تقبیح شده می خوانیمش و این در حالی است که امریکا و متحدانش به هرگروه شبه نظامی که در همین یمن صلاح بدانند، کمک خواهند کرد.
اما اخیرا به قول رامی خوری جمعی با عنوان " شورای همکاری امنیتی " آغاز به کار کرده است که در حقیقت امریکا را با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس همراه می کند. خانم هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه امریکا هم اخیرا ماموریتی برای مطمئن کردن کشورهای تامین کننده نفت در خلیج فارس به خود و حمایت کشورش داشت. اما سوال اینجاست که این مساله را از کجا شنیده ایم؟ چرا؟ این همان مساله ای نیست که باراک اوباما همواره به اسرائیلی ها می گوید؟ آیا این بی بی یا همان نتانیاهو از رژیم صهیونیستی به همراه ملک عبدالله از عربستان نبود که از باراک اوباما خواست حسنی مبارک مصری را نجات دهد؟
در سوریه که قطری ها و سعودی ها تمام تلاش خود را به کار می گیرند تا تسلیحات را به شبه نظامیان برسانند ، بوی خوبی از فردای انقلاب به مشام نمی رسد. یک سال پیش بود که این شبه نظامیان حمله مسلحانه به نیروهای دولتی را آغاز کردند و اکنون هم همین روند ادامه دارد. برای بسیاری از مردم سوریه که شاید رویای نشان دادن اعتراض خود به شکل مسالمت آمیز را در سر داشتند این حرکت شبه نظامیان به مصیبت می ماند. برخی دوستان سوری من این مساله را یک تراژدی می خوانند. آنها کشورهای حاشیه خلیج فارس را مسبب تسلیحاتی کردن این داستان می دانند. یکی از این افراد به من گت: خیزش ما پاک و بی الایش بود.
لبنان نیز از این موج خشونت درامان نبوده است. هفته گذشته قتل فیلمبردار لبنانی که از شیعیان بود در سوریه همگان را شوکه کرد. این اتفاق در مرز میان لبنان و سوریه رخ داد و برخی اعضای پارلمان لبنان که به سوریه نزدیک هستند مرزبان های لبنانی را مقصر این ماجرا خواندند.
شاید بیان این مساله چندان به مذاق بسیاری خوش نیاید اما برخی انقلاب هایی که یک سال پیش در جهان عرب رخ داد طبق برنامه پیش بینی شده پیش نرفت. چند روز پیش الجزایری ها پنجاهمین سالگرد پیروزی خود بر استعمار فرانسه را جشن گرفتند. همزمان تلویزیون فرانسه هم مستندهایی را نشان داد که کشته شدن صدها نفر در راه نیل به استقلال الجزایر را به تصویر کشید. اما اعراب در ازای این جنگ تایتانیک گونه چه دریافت کردند؟ دیکتاتوری کاذب، نخبگان فاسد، رقم بالای بیکاری و نفتی که الجزایر را رقیبی برای عربستان سعودی کند.
انقلاب ناصر را نیز نمی توان یک موفقیت تمام عیار خواند. شاد جمال عبدالناصر از نظر شخصیت فردی قابل ستایش بود اما او و جانشین هایش مصر را به مالی شخصی تبدیل کرده و این کشور را وارد دو جنگ خونین با رژیم صهیونیستی کردند. اکنون نیز نشانه هایی وجود دارد که شاید برخی گروه های عراقی به شبه نظامیان سوری کمک می کنند و همزمان شبه نظامیان اهل تسنن در عراق علیه ایران اعلام جنگ کرده اند. ( اکنون دیگر امریکایی برای هدف قرار گرفتن وجود ندارد)
به نظر من اندک اندک شاهد آزادی در خاورمیانه و احترام به حقوق مدنی افراد در نسل هایی خواهیم بود که پدران و پدربزرگ های آنها دیکتاتوری را تحمل کردند. این جملات را در پایان نوشتم چرا که زنان شجاعی را دیدم که هر روز در بیروت دور هم جمع می شوند تا یاد عزیزانی را گرامی دارند که در سال های حضور سوری ها در لبنان مفقود شدند. جنگ داخلی در لبنان در سال ۱۹۹۰ به پایان رسید اما هزاران نفر همچنان مفقود هستند.