قدما ميگفتند كه اگر پدر و پسري مقابل هم و در يك صنف به فعاليت اقتصادي بپردازند به جائي ميرسد كه به مرگ هم راضي ميشوند و از هيچ نقشهاي براي نابودي هم كم نميگذارند.
حماسه بايد در جبههاي اتفاق بيافتد كه آنقدر بين خودي و غيرخودي آميختگي است كه عموماً ما خود عنصر مفيد دشمن هستيم بدون آنكه هيچ هوشياري نسبت به اين عمل در جبهه دشمن داشته باشیم.
اما امروز در يك جبهه همه جهان و همه آدمها به نحوي درگير شده اند و كسي نيست كه با ابزار امروزي غافل از محصول و بازار آنها باشد. قدرتهاي بزرگ با ابزاري غيرقابل تصور درصدد تصرف هر چه بيشتر آن هستند و اجازه نفس كشيدن به هيچ جنبندهاي را بر خلاف خواست ونظرخودشان نميدهند. و آن جبههاي است كه اگر چه هيچ كس به ديگري رحم نميكند و همه تنها به منافع خود فكر ميكنند. سفرهاي بسيار چرب به نام ايران زمين هم چند ده سالي است از دست درازي آنها كوتاه شده است. کوتاه که نه بلكه با يك ايدئولوژي و فرهنگ و نگاه به نام امت واحده اسلامي و تلاش براي رضاي خدا و چيزهايي كه بيان آن لرزه به اندام همه تلاشگران عرصههاي توليد واقتصاد و درآمدزايي مياندازد. يا وجود گرانبهاترين دُرها كه از همه نوع آن در اين سرزمين يافت ميشود نه آنكه هيچ كم و كاستي ندارد بلكه قوه و توان حركتهايي را داراست كه همه نظامهاي حاكم بر اقتصاد جهان را هم ميتواند متحول كند. و بالاتر از آن ميتواند به تسخير تمام عيار خود درآورد. چرا كه منابع بی پايان از قبیل نيروي انرژي، كار، محل و امكانات فراوان و ارزان در سرزمين خود و اطرافش و هر آنچه لازم است بي بديل و فراوانتر از هر منطقه از جهان را دارا است. هزار و چهارصد سال از تربيت همراه با سختترين شرايط يك جماعتي به نام شيعه می گذرد. جماعتی كه خدا از بهترين عزيزانش چون علي و زهرا و حسين و همه معصومين و تبارشان براي اين فرهنگ مايه گذاشته و غنيترين فرهنگ و نابترين منطق و بيان را با گزافترين هزينه به پاي اين جماعت نثار كرده است. از آن طرف هم مثل هميشه طرف مقابل را براي تجهيز جبهه حق به مدرنترين ابزار و امكانات و دسترسي به همه قدرتهاي زر و زور و تزوير مجهز نموده! ما بعد از آن همه زحمت بزرگانمان براي تربيت و اخلاق كه اساس همه فعاليتهاي ماست به شيوههاي آنان دل سپرده و فريب خورده از همه جاي پيكره اين امت كه آن را امت واحده خواستهاند و در سايه ولايت كه همه را مأموم به امام خوانده و به گونهاي رفتار ميكنيم كه ناشايستهتر از آن ممكن نبود!
و اما امروز ميخواهيم حماسه بيافرينيم! ابزار و امكانات طبيعي و معنوي كاملا مهيا است و آنچه لازم بوده است طي هزار سال در نهايت سختي و با خون هاي گرانقيمت و هزينه رنجهاي بسيار به دست ما رسيده است و ما به گونهاي عمل ميكنيم كه انگار همه عامل دشمن اند و مخصوصاً با مديران وبرنامهريزان از كلان آن گرفته تا جزء جزء آن مانند عمّال طرفهاي مقابل و يا كارگزار غير خودي عمل ميكنيم.
گفته شد در اين جنگ بدون آتش و دود پدر به پسر رحم نميكند چه برسد به سازمانهاي بزرگ كه حتي كشورهايي مثل آمريكا را اداره ميكنند و براي مديران آنها دستورالعمل مينويسند. آن ها وقتي به منابع سرشار ايران برميخورند و در كنار آن فرهنگ شيعي نبوي را پويا ميبينند و همه دنيای خود را در خطر مييابند آيا حاضر نيستند بعنوان مشاوره و كار علمي و نظريات دهن پركن اما بنيانبرانداز بر روي نظرات هر كس كه ميتواند در تصميمگيري اين مملكت كوچكترين تاثيري داشته باشد كار كنند؟ و یا از مجلس قانونگذاري تا كل اركان اجرائي و قضائي شرايطي پديد آورند كه كار كردن و تلاش و پيشرفت در اين مملكت ناممكن بنمايد؟ هر آنچه از دستشان برآید می کنند تا فعاليت و خصوصا توليدات را با دستاندازها و پيچيدگي هايي مواجه كنندكه هرگز نتوان خوب شكوفايي اين اقتصاد را ديد. و آيا هست گوش شنوا؟ آيا هست روزي كه ما به تربيت اسلامي و اخلاق بزرگانمان و روايات و احكام باز گرديم و به قرآن و خدا و معصومين اعتماد پيدا كنيم و مردم را صاحب منصبان خود ببينيم؟ خود را كارگزار در خدمت آنها بدانيم و از بازيهاي جناحي و حزبي و تعصبهاي فردي و گروهي دست برداشته به خدا و پيغمبر و وظيفه بينديشيم؟
امروز در جبههاي هستيم كه بسيار پيچيده است. دشمن صاحب ابزاري بسيار دقيق و كارشناسي شده است و ما بجاي آنكه توجهمان به كارهايي غيرخوديها باشد، تمام و كمال به خوديها سرگرم هستیم. به جاي كار براي خدا و امت اسلامي دنبال آنكه چه ميگويند و چه بگوئيم می رویم. از پاي منبر ولي امر مسلمين كه بلند ميشويم به نظر ميآيد بايد فردا همه امور آن چنان جريان يابد كه دقيقاً توقع از مدينه طيبه ميرود، ولي باز روز از نو و روزي از نو! ما دشمن شناسيمان را به دشمنبيني دوستان بدل كرده ايم و زيركي براي مقابله با طرحهاي دشمن را به سرگرمي براي تهمت و غيبت و بدگويي و بدبيني بندگان صالح خدا فروختهايم. امروز سرگرم احكام ثانويه ایم و آنقدر بازي خورده مصلحت شدهايم كه همه مصالح را فداي آنچه كردهايم كه بازيمان دادهاند و چه ساده است با كمترين بررسي دريابيم كه چه برنامههاي پيچيده و هزينهها كردهاند كه ما به اين سادگي و ارزاني اصول اوليهمان را فداي مصلحتها كنيم.
در اين ميدان نبرد ما از زير صفر قدرتهاي خود استفاده نميكنيم. مثلاً اگر در جنگ تحميلي ما كمي از حماسههاي عاشورا و شور شهادت و گذشت و فداكاري و فرهنگ دينيمان كمك گرفتيم و صحنههاي نبرد را به ميدان رعب و وحشت همه دشمنان بدل كرديم (اگر چه امروز چنان فرصتي باشد) ممكن است بتوانيم باتجربه و شناختي كه از قدرت و عظمت تواناييهاي فرهنگ شيعي در مقابل توان نظامي دشمن يافتهايم چندين برابر زمان جنگ تحميلي موفق باشیم. كه اگر اين تجربيات را داشتيم برخورد و مقاومت و بسياری از پارامترهاي تعيين كننده در جنگ به گونهاي ديگر تغيير ميكرد. مثلا اگر يك شهيد بابائي با دقت در دينداري تا ابد دلهاي بسياري را تكان ميدهد ما ممكن بود بتوانيم با ضبط رفتار و ثبت اعمال بسياري از دلاور مردانمان ثمره تلاش در تسلط بر نفس و اثرات آن را به گونهاي ديگر براي نسلهاي بشري به تصوير در آوريم.
اما ميتوان گفت امروز در نبرد سهمگين اقتصاد ما نه تنها از كمترين توجه به الگوها و فرهنگي كه همه غرب و شرق از آن در وحشتند هيچ استفادهاي نكرده و نميكنيم بلكه عروسكهاي خيمه شب بازي شدهايم در خدمت اهداف آنان! البته نه به اين سادگي که با هزينه بسيار آنان و غفلت بسيار بيشتر دوستان! خصوصاً اينكه به جاي حساسيت روي برنامه هاي دشمن حساس بودن روي شعارهايي كه دشمن ساخته است ما را سرگرم نموده! كه فلان فكر چپ است، راست است، افراطي است و چه و چه است. غافل از آن كه ما مباني غني در روايات و احكام داريم كه بايد هر چيزمان را فقط با آن تطبيق دهيم. در يك جامعه نمونه اسلامي صاحب اخلاق كه كمترين توقع همه شهادتها و رنجهاي تاريخی فرهنگ ناب محمدي است ، از برنامهساز صدا و سيما تا نماينده مجلس خود را در مقابل رسول اكرم و ائمه اطهار و شهدا و اسلام و خدا مسئول ميداند تا يك يك مجريان قانون كه همه تنها دغدغهشان پياده شدن مُر قوانين شرع و ايفاي حقوق حقه شهروندان و اجراي سبك زندگي اسلامي در همه شئون جامعه است و همه خود را فدائي و ايثارگر براي ديگران ميدانند.
حدود ده سال قبل نيمه شبي در يك كارخانه در چين با مهندسي، بحث ميكردم. كه مدير كارخانه شما با اين ثروت و گرانترين ماشين بنز و چه و چه با شرايطی روزگارمی گذراند که در ايران حتي كارگران خارجي غيرقانوني هم در چنين شرايطي زندگي نميكنند. پس به چه انگيزهاي كار ميكنيد؟ شروع كرد فلسفهاي مفصل بافت كه ما در مبارزه با امپرياليسم جهانخوار بايد مديرمان فداكاري كند و در نهايت امكانات باشد تا شماي خارجي بيايي اعتماد كني و از ما جنس بخري! من هم بايد براي مبارزه با آمريكا در سختترين شرايط و كمترين توقع كار كنم تا با توليد زياد و گرفتن قلههاي اقتصاد جهان آمريكا را نابود كنيم. گفتم اين حرفهاي تو است يا نه؟ گفت نه ما آموزش ديدهايم كه بايد يك نسل بسوزيم تا نسلهاي بعدي ما روي خوش زندگي را تجربه كنند و كشور ما در آينده بتواند دنيا را به زانو در آورد! با خودم گفتم چقدر بايد دولت چين براي يك فرهنگسازي هزينه كند تا بتواند يك جامعه را به كار، تلاش و فعاليت توجيه کند؟ در حالي كه از فرهنگ كمونيستي بهره ميبرده است رنج متحمل شودتا بتواند به اين جامعه فرهنگ تلاش براي ساختن يك كشوربدون منابع زيرزميني و تنها متكي به زحمت زحمتكشان را القا كند. در مقابل ماكه براي هر روز و هر شب زندگي و هر شعارمان هزاران سال پيشينه و فضاي لازم و شعارهايي كه براي هر يك خونها و رنجهاي آن را پيشينيان بردهاند داريم، در آغوش دشمن آسودهايم. (كه اين جمله توضيح بسيار مفصل و با جزئيات لازم دارد) حال ما با داشتن فقط يك جمله از مولايمان علي(ع) يا يك جمله از عاشورا يا يك واقعه از وقايع رسول مكرم(ص) يا يك آيه از قرآن و يا يك كلمه از يك دعا كه بي نهايت امثال آن راداريم چه غوغاها ميتوانيم بكنيم.
اما چرا فرهنگ ميدان دادن به حماسه و شور در جامعه ما وجود ندارد؟ چرا در بين مسئولين تراز اول ما فقط حال و قال دنيا و روزمرگي رسوخ كرده؟ لازمه ی نجات از اين منيتها و تعصبات ،رجعت است به حقيقت و آنچه از سلف صالح اين نهضت باقی مانده است.كه همه تنها در خداخواهي، خداجويي و انجام وظيفههاي الهي و ايثار و فداكاري خلاصه ميشود. او نمونه آن را در چند ماه اول نهضت به گونهاي مطرح كرد كه همه قدرتها را به وحشت از آن بر آن داشت تا اين حال و هوا و روحيه را نابود كنند و كردند آنچه نبايد ميشد. امروز كمترين دورهاي از آن حال و هوا در كمتر كسي پيدا ميشود.
آيا وقت آن نرسيده است كه در جواب نداي «هل من ناصر حسين» كه خودياري دهنده همه است و ياريگر است و فقط براي نجات ما اين ندا را سردادكه ما متوجه تكاليف خود باشيم، حماسهسازاني برخيزند؟ برخیزند تا هر آنچه در اين نظام دست و پا گير است و غيرمنطبق با اصول اسلام ناب به نقد گيرند و كارشناسي كنند و جهات ظالمانهاي كه دشمن براي به زانو در آوردن اين حركت در طراحي آنها كشيده است را روشن نمايند و با نهايت جسارت و شجاعت مسير واقعي نهضت خميني را براي آمادهسازي جهان در پذيرش منجي واقعي شفافسازي نمايند.
قبل از انقلاب، حماسهسازان و برجستگان تهمتها ميشنيدند، ناملايمات ميديدند اما به پاي دينداري و مقاومت در راه آرمانها تحمل ميكردند. در جبهه سياسي و اقتصادي بسياري مسائل متفاوت با جبهه اقتصادي است و تكليف بسيار روشن است اما بعد از انقلاب بسياري حرفها آنقدر سنگين است كه به قول شهيد لاجوردي گاهي فقط بايد براي خدا بروي جهنم! تحمل برخي مطالب و تهمتها و بينشها از هر جهنمي جهنمتر است.
حال اگر حماسهسازان كم نياورند، توجيهي دارندكه تكليفي ندارند و خصوصاً ما جوي و فضايي ايجاد كنيم كه ببينند در حال انجام وظيفه و جلب رضاي الهي هستند. اما دوستان يا سر در آخور دشمن دارند يا عروسكهاي بازي دشمنند و يا از همه بدتر با نهايت شور انقلابي و در حالي كه مكر ميكنند همه ستون خيمه نهضت بر دوش آنها استوار است. اما بدست دشمن و با ترفند او چنان آب به آسياب دشمن ميريزند و اهداف و برنامههاي او را به كرسي مينشانند كه اگر كسي كمترين نقدي هم بر آنان داشته باشد از خدا بي خبرترين و ضدانقلابترين افراد است.
حال ميگويند اگر حركتي كنيم حرفي بزنيم بدتر لطمهاي به نظام و انقلاب زدهايم. پس سكوت پيشه ميكنند و خون دل ميخورند. براي اثبات اين مدعا از زمان زندانهاي ستمشاهي و دوستان انقلاب كه به التقاط آلوده شدند و حتي در مسائل سياسي و اقتصادي انحرافها و مشكلات را در جامعه و براي نظام پديد آوردند، مثال فراوان است تا به اكنون.
اما در ابتدا بیان شد كه جبهه اقتصادي بسيار متفاوت است كه حتي شعارها و روش تبليغ و تصميم آن به هيچ وجه مشابه ديگر مسائل نيست. گاهي نميداني مثلاً وقتی که ميگويند سيگار نكشيد آيا اين ضد تبليغ است يا دقيقاً تبليغ همين شركت؟ يا زمانی که كلي عليه مصرف يك كالا صحبت ميكنند، نميداني كه چه داستان پيچيدهاي براي منافعي در جاي ديگر است؟ يا آن گاه که توجيهي مستدل براي پروژهاي می آورند، نميداني انتهاي آن يك هزينه كم براي يك جاسوسي بسيار پرخطر و پر هزينه است و حالا اگر كسي بيايد و بخواهد موشكافي يك جريان را يا يك قانون كه به نفع گروهي وضع ميشود و اصولاً براي نابودي آن است بكند چون با ابرقدرتها طرف است و همه منافع آنها در خطر است، بايد با تمام قوا او را نابود كنند. گفتم پدر و پسري مقابل هم دكاني بگيرند و يك كسب داشته باشند بعد مدتي براي نابودي هم توطئه ميكنند حالا چه برسد دشمن يك نظام و تفكر كه ميداند اگر رشد كند همه دنيا و منافع آنها را خراب ميكند.
مثلاً ميگويند ايران حدود صد سال قبل دومين صادر كننده مواد غذايي خصوصاً حبوبات بوده است. آن زمان آمریکا تصميم به نابودي اين قدرت كشاورزي ميگيرد و كار به جايي ميرسد تا انقلاب سفيد شاه و مردم كه ديگر همه زمينهاي بزرگ كشاورزي به كشاورزان داده ميشود تا عدالت برقرار شود. هر كس روي زمين خودش كار كند و رعیت ديگري نباشد و نتيجه آن ميشود كل كشاورزي ما نابود می شود.
يا مثال نزديك تر آنكه طبق اصل 44 قانون اساسي و با منطق بسيار بيان ميشودكارهاي خصوصي دلسوزي و مديريت متفاوت دارد. به نام خصوصيسازي صنعت بجاي آنكه بياييم صنايع را به اشخاص بخش خصوصي بفروشيم و مديريت و مشكلات آن را برطرف كنيم با طرح خدمت به محرومان همه صنايع كشور را در طرح سهام عدالت خصوصيسازي ميكنيم. اما امروز مديريت حتي يك مدير نالايق دولتي كه ميتوانست حداقل در مقابل مسئولي بالاتر مسئول بوده و مورد سئوال واقع شود را واگذار می کنیم. واگذاری به مجمع یا به مجمعهايي چند هزار نفره با سهامهاي بسيار كوچك و با عدم كمترين شناخت از آن صنعت! که صنعت را به جايي ببريم كه امروز تعداد دستگاههاي مدرن صنعتي در ايران از تعداد كل آنها در كل اروپا بيشتر است. مگر مجموع اينها سالي چند ساعت كار مفيد ميكنند؟ ولي همين دستگاهها و ماشين آلات در اروپا چند دقيقه هم وقت استراحت در كل سال را ندارند.
باور دشمن آن است كه مبناي همه چيز اقتصاد است. خوب می داند كه اقتصاد ما از همه جنبهها و در همه زمينهها پتانسيلهاي لازم يك جهش عظيمرا دارد. جهشی که كه همه شاهرگهاي جهان را به دست بگيرد. خصوصا آنكه اكثر مديران كارآمد و لايق همه جاي جهان از جمله اروپا و آمريكا از اين مملكت هستند و در دامان مادراني مؤمن و صالح تربيت شده اند. نامهاي حماسي علي و حسين و محمد دارند و با انگيزههاي ديني که در عمق وجودشان هست کارمی کنند. اگر روزي برسدكه اينها كمترين توفق بر جهان را بيابند، ديگر هيچ بديل و نظيري ندارند و بر اساس اخبار و حتي ظواهرعالم هم نشانههاي دستيابي آنها به همه سرپلهاي اقتصادي و سياسي و اعتقادي جهان هويدا است. چگونه ميشود دست روي دست گذاشت و غافل از نقشهها و توطئههاي دشمن بود؟ آيا جز اين راهي براي ما ممكن است كه همه چيزمان را با قانون شرع و كتاب و سنت عرضه نمائيم و هر چه هم رنگي و هم آهنگي با آنان را نداشت در موردشان تجديد نظر كنيم و برنامههاي دشمن را در آنها جستجو كنيم. هر چند که نامهاي علمي و زينتهاي انسان دوستانه و جلوههاي مردم پسندانه داشته باشد.
امام آمد و زمينه را آماده نمود و دشمنان خدا و پيغمبر ديدند در زير پوست ظاهر از خدا بي خبري جامعه ما تربيت علوي و حسيني چه گوهرهايي را پرورش داده است. همان موقع به فكر آن افتادندكه با همه توان خود جلو رشد و پيشرفت اين حركت عظيم كه يك تاريخ خونبار بر پشت دارد را بگيرند .
به فرموده اميرالمؤمنين كه ميفرمايند «المؤمنين كيّس» آيا وقت آن نرسيده است كه كيدها و حقهها و نقشههاي آنان را بشناسيم و با روانسازي و اعتمادو مديريت صحيح منابع انساني و مادي و معنوي خودنمایي واقعي قدرت اسلام ناب محمدي را به نمايش بگذاريم و بتوانيم عرضه كنيم؟ مهدي بيا جهان در انتظار توست! آيا وقت آن نرسيده است كه با وحدت و يكپارچگي در صف امت و همدلي و همرنگي همه در ميدانهاي ايثار و فداكاري و خدمتگويي سبقت را از هم برباييم و به جهانيان كه منتظرعدالت و حق هستند و از همه نظامها وايسمها خسته شدهاند خود را نشان دهیم؟ نشان دهيم كه امت واقعي اسلامي و پيروان واقعي علي در نهايت تواضع و با منطقترين و خوش فكرترين و پوياترين ايدههاي حاكم بر جهان هم توفيقات مادي و هم معنوي و هم آرامش روحي و رواني و سعادت بشر را براي جهان به ارمغان آورده است؟