به گزارش نما به نقل از خبر آنلاین، خیلی از مردها فکر می کنند که همیشه باید نقش نان آور خانه را داشته باشند اما دیوید بکام از این نظر خوش شانس است، چرا که همسرش ویکتوریا آنقدر درآمد دارد که به راحتی از پس مخارج یک زندگی مجلل نیز برمی آِید. هفت ماه بعد از بازنشستگی از فوتبال حرفه ای، دیوید با افتخار می گوید که حالا یک «مرد خانه» است که وقتش را در خانه به اشپزی برای فرزندانش و انجام کارهای مدرسه آنها می گذراند. البته بکام خودش با درآمد سالانه 16 میلیون پوند یکی از پردرآمدترین چهره های انگلیس و جهان به شمار می رود اما با این وجود، این ستاره 38 ساله می گوید «عاشق» ماندن در خانه در زمانی است که همسرش روی کارهای خود در دنیای لباس و مد تمرکز دارد: «من الان واقعا مرد خانه ام. و البته این چیزیست که واقعا دوستش دارم. خوش شانس بوده ام که همیشه توانسته ام پسرهایم را صبح ها به مدرسه ببرم و ظهرها برگردانم، برایشان شام درست کنم و کارهایی از این دست.»
خانواده بکام (ارزش اموالشان در مجموع حدود 190 میلیون پوند تخمین زده شده) بعد از خداحافظی دیوید از دنیای فوتبال به لندن نقل مکان کردند. وقتی در سال 1999 دیوید با ویکتوریا ازدواج کرد، خودش یکی از بزرگترین ستاره های دنیای فوتبال بود در حالی که ویکتوریا در آن زمان به پایان دوران فعالیت خود به عنوان خواننده پاپ رسیده بود. اما از آن زمان به بعد، ویکتوریای 39 ساله در زمینه طراحی لباس فعالیت خود را به شدت گسترش داد و حالا سالانه بیش از 15 میلیون پوند درآمد دارد. دیوید در تمجید از همسرش می گوید: «موفقیت ویکتوریا واقعا باورنکردنی بوده، خیلی ساده است، او سخت کار می کند. البته یک مادر عالی هم هست، که به خوبی مراقب فرزندانش هست، این اولویت او و من است اما او در عین حال سخت هم کار می کند و شایسته موفقیتهایی که به دست آورده هست.»
اشک رومئو
بکام که در یک شوی تلویزیونی صحبت می کرد، همچنین از خاطره ای گفت که در آن اشک پسرش رومئو (11ساله) را درآورده. او این کار را به عنوان داور یک بازی بچه ها و با گرفتن پنالتی علیه تیمی که رومئو در آن بازی می کرده، انجام داده: «در یک بازی تمرینی بچه ها مجبور شدم به عنوان داور به زمین بروم، کاری که زیاد دوست ندارم اما آن روز هیچکدام از پدرها دوست نداشتند این کار را بکنند. کتم را درآوردم به زمین رفتم و اتفاقا بازی ای بود که رومئو در آن حضور داشت. نیمه اول خیلی خوب بودند، 3-1 جلو افتادند، بعد 4-1 و 5-1. بعد رومئو یک تکل در محوطه جریمه زد، و حریف را روی زمین انداخت، من هم مجبور شدم پنالتی بگیرم. خوشبختانه (البته نباید بگویم خوشبختانه) آن پنالتی گل نشد. هنگام برگشتن به خانه، رومئو دنبال من دوید و گفت: «بابا باورم نمیشه این کارو با من کرده باشی» بعد هم زد زیر گریه. این برایش یک درس شد. »