به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، ابوالقاسمخان قرهگوزلوی همدانی فرزند احمدخان و نوۀ محمودخان ناصرالملک فرمانفرما در سال 1245 هجری شمسی متولد شد؛ پدرش نظامی بود و اغلب اوقاتش را در خارج از منزل به سر میبرد و به همین دلیل او در دامان پدربزرگش میرزا محمودخان ناصرالملک پرورش یافت. در سفر دوم ناصرالدین شاه به اروپا، محمودخان ناصرالملک که از همراهان شاه بود، نوۀ خود ابوالقاسم را نیز برای تحصیل به لندن برد. ابوالقاسم در دانشگاه آکسفورد به تحصیل پرداخت و پس از فراغت از تحصیل مدتی با سمت وابسته سفارت ایران در لندن خدمت کرد و دو بار هم به نیابت سفارت فوقالعاده به دربار هلند و دربار آلمان رفت.
میرزا ابوالقاسم در سال 1301 هجری قمری به ایران آمد و یک سال بعد به خواهش پدر بزرگش از طرف ناصرالدین شاه به عنوان «مشیر حضور» ملقب شد. ابوالقاسمخان در دستگاه ناصرالدین شاه به کار مترجمی مشغول شد و پس از سفر سوم ناصرالدین شاه به اروپا، در شورایی که عباس میرزا ملکآرا به دستور شاه برای تنظیم قوانین تشکیل داد، عضویت داشت و قوانین و آییننامههای خارجی را ترجمه میکرد. میرزا ابوالقاسمخان همچنین در غیاب محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، روزنامههای خارجی را برای شاه میخواند و خطابههای سفرای خارجی را برای او و بیانات شاه را برای سفیران ترجمه میکرد. پس از انتخاب میرزا علیخان امینالدوله به عنوان صدراعظم در سال 1314 هجری قمری، ناصرالملک به سمت وزارت مالیه برگزیده شد و با کنار رفتن امینالدوله در سال 1316 هجری قمری، ابوالقاسمخان هم از وزارت مالیه کنار رفت و پس از آن مأمور حکومت کردستان شد. ناصرالملک پس از پیروزی انقلاب مشروطه در کابینههای میرزا نصراللهخان مشیرالدوله، سلطان علیخان وزیر افخم و امینالسلطان وزیر مالیه بود.
پس از سقوط کابینۀ میرزا احمدخان مشیرالسلطنه، نمایندگان مجلس شورای ملی در نشستی محرمانه و خصوصی میرزا ابوالقاسمخان ناصرالملک را نامزد رییسالوزرایی کردند. با تایید این تصمیم از سوی محمدعلی شاه، فرمان رییسالوزرایی ناصرالملک در سوم آبان ماه 1286 هجری شمسی صادر شد. ناصرالملک بعد از چند روز مشورت با نمایندگان بدون خواستن نظر شاه، وزیران خود را به مجلس معرفی کرد و چون بیشتر افراد این کابینه با هم ارتباط خانوادگی داشتند به «کابینه خانوادگی» مشهور شد.
اولین اقدام ناصرالملک برای ایجاد تفاهم بین شاه و مجلس این بود که شاه و شاهزادگان بلافاصله در مجلس حضور یابند و برای حفظ مشروعیت و صیانت از قانون اساسی سوگند وفاداری به مشروطیت یاد کنند. محمدعلی شاه از این پیشنهاد ناصرالملک استقبال کرد و قرار شد مجلس روزی برای سوگند شاه و شاهزادگان تعیین کند؛ بدین ترتیب شاه و شاهزادگان در روز 19 آبان 1286 هجری شمسی در مجلس حضور یافتند و این سوگند را به جا آوردند.
اقدام دیگر او سر و سامان دادن به بودجه مملکت و کاستن از بودجه شاه، شاهزادگان و دربار بود. در دوره ناصرالملک بود که برای اولین بار، مجلس بودجهای را برای کل کشور تدوین کرد و به این ترتیب توانست گام بلندی در راه اصلاح شیوۀ بودجهریزی که پایه و اساس هر حکومتی است، بردارد و وظیفۀ خود را که نظارت در امر دخل و خرج مملکت است، اجرا کند. اگر چه محمدعلی شاه و شاهزادگان در باطن فوقالعاده ناراضی بودند ولی در ظاهر مخالفتی از خود نشان ندادند و در عوض بعضی از شاهزادگان و درباریان با اجیر کردن تعدادی از اوباش، نظم عمومی را مختل کرده و دست به اغتشاش زدند.
در این آشوب و بلوا ناصرالملک تاب مقاومت نیاورده و استعفای خود و وزیران را به محمدعلی شاه تسلیم کرد ولی شاه استعفای او را قبول نکرد و از او خواست به کار خود ادامه دهد. با این حال عدهای در روز 22 آذرماه به در مجلس آمده و بر ضد مشروطه دست به تظاهرات زدند و به نمایندگان توهین کردند و این باعث شد که به سمت آنها تیراندازی شود، در نتیجه بین مشروطهخواهان و جمعیت تظاهرکننده زد و خورد آغاز شد و عدۀ نسبتاً زیادی مقتول و مجروح شدند و بازار تهران نیز تعطیل شد. احتشامالسلطنه، رییس مجلس مسبب را شاه دانست و دو تن را نزد شاه فرستاد و از او گله کردند. شاه که از این کار عصبانی شده بود، دستور داد فرستادگان مجلس را به فلک بستند و بعد هم هر دوی آنها را اعدام کرد. او سپس رییس مجلس را به حضور خواست و رییس مجلس احتشامالسلطنه هم به همراه وزرای کابینه نزدیک غروب همان روز به حضور شاه رسیدند. شاه پس از فحاشی زیاد و نواختن چوب به سر و صورت آنها، دستور توقیف و اعدام همۀ آنها را صادر کرد. او همچنین دستور داد ناصرالملک را با قهوۀ قجری بکشند. در همین زمان چرچیل نایب رییس سفارت انگلیس که از شرح ماوقع مطلع شده بود، وارد کاخ شد و اجازه ملاقات خواست. با شفاعت چرچیل و یادآوری این مطلب از سوی او که ناصرالملک دارای نشان دولتی از انگلستان است، رییسالوزرا از مرگ نجات یافت اما شاه شرط کرد که او باید فوراً ایران را ترک کند و بدین ترتیب ناصرالملک صبح فردای آن روز ایران را به مقصد اروپا ترک کرد.
ناصرالملک بعد از خروج از ایران به لندن رفت و تا سال 1329 هجری قمری به ایران بازنگشت. او یکی از دشمنان سرسخت محمدعلی شاه محسوب میشد و در تمام طول دوران حضور در لندن درصدد براندازی حکومت او بود. هر چه بعدها محمدعلی شاه از او خواست که به ایران بیاید، اما او که از مقاصد شاه اطلاع داشت، به ایران نیامد.
پس از خلع محمدعلی شاه و جانشینی احمد شاه 12 ساله، عضدالملک نایبالسلطنه شد و در این زمان ناصرالملک بعد از سالها به ایران آمد. مدت نیابت سلطنت عضدالملک طولانی نشد و او در شهریور 1289 شمسی در سنین بالاتر از 90 سالگی درگذشت. بعد از مرگ عضدالملک، برای جانشینی از طرف قاجاریه نام سه نفر برده میشد که عبارت بودند از عبدالصمد میرزا عزالدوله پسر محمدشاه و برادر ناصرالدین شاه، مهدیقلیخان مجدالدوله پسردایی و داماد ناصرالدین شاه و بالاخره میرزا احمدخان علاءالدوله داماد عضدالملک. پیشنهاد گروهی دیگر، میرزا حسنخان مستوفیالممالک بود و البته سردار اسعد بختیاری هم برای قبول چنین پستی بیمیل نبود. اما در این میان گروهی با محوریت ذکاءالملک فروغی که آن زمان رییس مجلس بود، به تلاش افتادند و زمینه را در مجلس برای انتخاب ناصرالملک فراهم کردند و سرانجام ناصرالملک با اکثریت ضعیفی (40 رأی) در اول مهرماه 1289 به نیابت سلطنت تعیین شد. وقتی این خبر را تلگرافی به وی اطلاع دادند، ناصرالملک برای قبول چنین پستی شرایطی سنگین قائل شد که از جمله ماهیانه یکصد هزار ریال حقوق بود که مورد پذیرش واقع شد. بدین ترتیب ناصرالملک به مدت حدود چهار سال نایبالسلطنه ایران ماند و گاهی در لندن و زمانی در تهران به امور رسیدگی میکرد.
او سپهدار تنکابنی را مامور تشکیل کابینه کرد و از او خواست به بهانه اینکه دیگر خطری مشروطیت را تهدید نمیکند مجاهدین را خلع سلاح کند. در ماجرای اخراج مورگان شوستر آمریکایی زمانی که مجلس تن به اولتیماتوم روسها نداد، ناصرالملک مجلس را منحل و نشریات را توقیف کرد و از این زمان عملاً نوعی دیکتاتوری به وجود آورد و از انجام انتخابات مجلس تا زمانی که احمد شاه به سن قانونی نرسیده بود، خودداری کرد.
سرانجام چند روز پیش از آغاز جنگ جهانی اول، ناصرالملک احمد شاه 18 ساله را به تخت سلطنت نشاند و خود با وصول مطالبات گذشته مجددا به اروپا رفت. پس از خلع قاجاریه و آغاز سلطنت رضا شاه پهلوی، ناصرالملک بار دیگر به ایران آمد و سرانجام در روز 4 دی ماه 1306 هجری شمسی در تهران درگذشت. فردای آن روز به مناسبت درگذشت ناصرالملک ادارات تعطیل و مراسم تشییع او با حضور اعضای هیات دولت، وزیر دربار، سفیران کشورهای خارجی، نمایندگان مجلس شورای ملی و سران قشون و اعیان و رجال از منزلش تا سه راه امینحضور برگزار شد و پیکر او در جوار حرم حضرت عبدالعظیم در شهر ری به خاک سپرده شد.