تجلیل ضرغامی از مهدی كروبی

رئیس سازمان صدا و سیما در گفت‌وگو با هفته‌نامه 9 دی به بیان ناگفته‌های خود از حوادث سال 88 پرداخت.

به گزارش نما به نقل از ایسنا: رئیس سازمان صدا و سیما در گفت‌وگو با هفته‌نامه 9 دی به بیان ناگفته‌های خود از حوادث سال 88 پرداخت.

گزیده اظهارات عزت‌الله ضرغامی در پی می‌آید:

* اگر اشغال لانه جاسوسی که دست رد ملت ایران به امریکا بود و از آستین دانشجویان پیرو خط امام بیرون آمد انقلاب دوم بود، 9 دی هم انقلاب سوم است. خود ما دانشجوها بارها گفتیم که در سال 58 بعنوان یک حرکت چندروزه و صرفا به عنوان یک اعتراض به بعضی از حرکت‌های دولت کارتر، لانه را اشغال کردیم و فکر می کردیم ظرف سه چهار روز این ماجرا تمام می شود و ما هم می‌رویم سر کلاس درس و دانشگاه و زندگی عادی خودمان اما با حمایتی که حضرت امام فرمودند و فرمودند این انقلاب دیگری است که در کشور ایجاد شده و عمق این رویکرد بزرگ را به مردم نشان دادند، ما هم فهمیدیم که کار، جدی‌تر ازآن چیزی است که فکر می‌کردیم.

* در مورد روز 9 دی پیش‌بینی چنین جمعیتی را نداشتیم البته خیلی اوقات وقتی می‌خواهیم بالگرد تدارک کنیم گرفتار می‌شویم. می‌دانید هماهنگی پرواز با دستگاه‌های امنیتی است و بعضی اوقات مردم خیال می‌کنند که این بهترین تصویری بود که می‌شد گرفت. در حالی که اینجور نیست. آن روز چون احساس کردیم که جمعیت در حدی خواهد بود که بالگرد نیاز است بالاخره تدارک کردیم و آن تصاویر به یادماندنی خلق شد.

* من معمولا راهپیمایی‌های مهم در محل کار هستم. اتفاقاً آن تاسوعا و عاشورای سال 88 و وقایع عصر عاشورا و صحنه‌های هتاکی به امام حسین را از شبکه‌های مختلف می‌دیدم. اصلا جرقه پخش تلویزیونی هتاکی فتنه‌گران آن موقعی زده شد که من در اتاقم بودم و چون چهل مانیتور تلویزیونی را همزمان رصد می‌کردم از یک طرف می‌دیدم که شبکه‌های جمهوری اسلامی جمعیت‌های چند صد هزار نفره و میلیونی مردم را نشان می‌دادند، از آن‌طرف چندتا شبکه خارجی تصویر جماعت قلیلی را که تکیه عزاداری را آتش زدند (البته زنده پخش نمی‌شد ولی تصویر به دستشان رسیده بود) پخش می‌کردند. من این دو تا را که دیدم باید تصمیم می‌گرفتم که چه باید کرد. آیا هر دو را با هم انعکاس دهیم؟ وقتی با یکی دو نفر از بزرگان که آدم‌های خیلی معتقدی هستند و مسئولیت‌های خیلی موجهی دارند مشورت کردیم، آنها توصیه‌شان این بود که وقتی این همه جمعیت در روز عاشورا آمده و این همه جمعیت‌های چند صد هزار نفری در عزاداری هستند، شما چرا می‌خواهید این وحدت و انسجام مردم را خراب کنید و چند تصویر را که دارد اهانت می‌کند پخش کنید؟ اصل این کاردرست نیست. آنها مخالف پخش صحنه‌های هتاکی عصر عاشورا بودند.

* ما جمع‌بندی و اجتهاد کردیم که باید به مردم آگاهی داد و به مردم گفت که همانهایی که در عصر عاشورای سال 61 هجری هلهله کردند و مقابل امام حسین ایستادند، موقعیت پیدا کنند و پایش بیفتد امروز هم عصر عاشورا ابایی ندارند، آتش می‌زنند، شادی می‌کنند، هلهله می‌کنند و آن چند جسارت و کار خلاف اخلاقی که آدم شرمش می‌آید به زبان بیاورد را اینها انجام دادند؛ لذا ما اینها را کنار هم گذاشتیم و نشان دادیم تا مردم خودشان مقایسه کنند.

* در روز یکشنبه 24 خرداد یعنی قبل از تجمع 25 خرداد، آقای احمدی‌نژاد در میدان ولیعصر سخنرانی کردند. از جمله شعارهایی که مردم دادند شعار علیه یکی از مسئولان رده بالای کشوری بود. در پخش زنده علیرغم دقتی که همکاران داشتند، بخشی از این شعارها پخش شد که رهبر معظم انقلاب پیام دادند در خبر عذرخواهی شود و همان موقع که خبر 21 بود، چند سطر عذرخواهی را نوشتم و دادم آقای حیاتی که رأس ساعت خواند و از طرف رسانه ملی عذرخواهی کرد.

* کسانی که در سطح ملی به مهندس موسوی رأی دادند 13 میلیون بودند و می‌شود گفت این جمعیتی هم که در تهران آمد (25 خرداد 88) اکثرا کسانی بودند که اعتقاد به موسوی داشتند و به نتیجه انتخابات اعتراض داشتند و با تبلیغات غلط و القای رسانه‌ای تصور می‌کردند که انتخابات سالم نبوده. ما اولین وظیفه‌مان این بود که این مردم را از فتنه‌ای که طراحی شده جدا کرده و آنها را با استدلال و منطق و توضیح عقلانی از سران فتنه جدا کنیم. ثانیاً ما در کنار بصیرت‌افزایی و آگاهی‌بخشی به مردم باید نشان دهیم که زندگی جاری مردم هم ادامه دارد چون اینها مدام دنبال این بودند که بگویند همه ایران را آشوب فرا گرفت و کشور مختل شده در حالی که این حرکت فقط در چند خیابان تهران بود. بله، کم و بیش در یکی دو شهر دیگر هم خواستند این کار را بکنند ولی موفق نشدند.

* در سفری که اخیرا به عمان داشتم نفر دوم عمان که معاون سلطان محسوب می‌شود گفت که وقتی انتخابات شما را دیدم خیلی از مردم شما تعجب کردم. اگر خیلی هم با هم اختلاف داشته باشید وقتی دشمن خارجی پیدا می‌کنید، همه‌تان با هم متحد می‌شوید. او به عنوان ناظر بی‌طرف داشت قضاوت می‌کرد، می‌گفت اخباری که رسانه‌های خارجی از شما نقل می‌کنند خیلی اخبار درگیری و اختلاف و اینهاست ولی دیدیم که شما یک انتخاباتی برگزار کردید با حضور گسترده مردم و فهمیدیم شما مردمی هستید که در خطر با هم هستید.

* بصیرت افزایی دو بال دارد؛ یک بال آن است که شما بیایید خیلی صریح و روشن و با گزارش‌های واضح مردم را آگاه کنید، تبیین کنید و توطئه را توضیح دهید و ابعاد پشت صحنه را بگویید که خوشبختانه این کار خیلی زود در سازمان شکل گرفت و ما به هر حال ممکن بود در یکی دو روز اول مراعات این آقایانی که در انتخابات کاندیدا بودند را می‌کردیم تا جایگاه‌هایشان حفظ شود و همانطور که می‌دانید تا دو روز قبل اینها همه کاندیدا بودند، حرف می‌زدند و مورد احترام بودند، ولی حالا داشت اتفاق دیگری می‌افتاد. پس این یک فاصله زمانی هر چند خیلی کوتاه لازم داشت و بعد از اتمام حجت که اینها مشغول القای تقلب در کشور هستند، افشاگری کردیم. یک بال دیگر بصیرت‌افزایی هم این است که ما بیاییم بحث دوطرفه در تلویزیون انجام دهیم، طرفین منازعه را دعوت و گفت‌وگوهای دوطرفه کنیم. ما در مورد این هم مشکلی نداشتیم و آماده اجرای گفتگوهای طرفین در تلویزیون بودیم.

* وقتی شعله‌های فتنه در حال شعله‌ور شدن است و برنامه‌ریزی‌هایی که دشمن کرده در جهت آشوب و برهم زدن فضای کشور است اینکه یک فردی بیاید و تحریک کند و بیانیه بخواند چه موقع چنین چیزی سابقه داشته؟ هیچوقت نبوده، در هیچ جای دنیا هم نیست. اصلا مثل این می ماند که آقای ناطق نوری بعد از انتخابات 76 بیاید در تریبون صداوسیما صحبت کند و بگوید مردم، این رأیی که آقای خاتمی دارد تقلبی است! اصلا چنین چیزی به ذهن می‌آید؟ خب ما بیاییم بگوییم که کاندیدای شکست‌خورده آن هم با این فاصله 11 میلیون اختلاف که شب قبلش هم خبرنگاران خارجی را دعوت کرده و گفته من برنده این انتخاباتم و ادعای تقلب گسترده کرده، بیاید و در تلویزیون علیه نظام و رأی مردم حرف بزند؟ این بدعت خطرناکی بود. آیا در انتخابات 92 کسی تصور می‌کند که بیاید تلویزیون علیه رأی آقای روحانی حرف بزند؟

* من در ملاقاتی که شب بعد از انتخابات با خود آقای موسوی داشتم، اصلا در این حال و هوا نبودند که بیایند در یک فضای منطقی و استدلالی حرفشان را به مردم بگویند و بگویند مردم ما الان با هم صحبت می‌کنیم ولی شما خودتان انتخاب کنید. اصلا اینطور نبود. یعنی یک فضایی بود که طرف فکر کرد رئیس‌جمهور است و مردم همه منتظرند بگویند تو حقت را بگیر و نامه‌ای که موسوی به مراجع نوشت و شخصیت‌های دیگر که بیایید در خیابان، همین توهم را نشان می‌داد. من دیدم فضای ذهنی اینها فضای بیانیه خواندن است و قصد تحریک بیشتر مردم را دارند و حتماً صداوسیما نباید و نمی‌توانست به این کار کمک کند چون بعداً اتفاقات دیگری که می‌افتاد و کشته‌ها و تلفات بیشتر می‌شد عامل اصلی‌اش صداوسیما می‌شد.

* 25 خرداد که آن اتفاقات افتاد و چند نفر در تهران شهید شدند وقتی که آقای محسنی اژه‌ای وزیر اطلاعات تماسی می‌گیرد که با آقای موسوی صحبت کند و از ایشان دعوت می‌کند به محل سومی جهت جلسه - چون نه ایشان می‌خواست بیاید وزارت نه آقای اژه‌ای برود منزل ایشان - وقتی که موسوی را دعوت می‌کند که در جایی بیاید آنطور که آقای اژه‌ای نقل می‌کنند به آقای اژه‌ای می‌گویند که ایشان فرصت ندارند و یا خواب هستند یا موقع خوابشان است که وزیر اطلاعات با ناراحتی می‌گویند الان چه موقع خوابیدن است، تعدادی از مردم کشته شدند و این فتنه ادامه دارد، من هر طور هست باید شما را ببینم و بالاخره ملاقات صورت می‌گیرد و این مطالب به آقای موسوی منتقل می‌شود.

* بدون تردید اصل طراحی و مدیریت فتنه دست استکبار جهانی بود اما ثقل فتنه یا راس فتنه در داخل آقای موسوی بود و من آن شب که با موسوی صحبت کردم شنبه‌شب بود یعنی یک روز بعد از انتخابات و فردای آن روز آقای کروبی را دیدم. تعدادی از خانم‌ها که خانم‌های معروفی بودند و شخصیت‌های سیاسی که بعد از فتنه دستگیر و محکوم شدند اینها با من آمدند در اتاق نشستند. من اینها را که دیدم حس کردم بعضی مسائل را که نمی‌شود در حضور این افراد نااهل مطرح کرد، با این حال آنچه که وظیفه‌ام بود مطرح کردم و دو مطلب را برای موسوی تشریح کردم؛ اول اینکه به هر حال شما بعد از 20 سال دوری از مسئولیت اجرایی و سیاسی در جامعه و در حالی‌ که نسل‌های جدید شما را نمی‌شناسند، توانستی با چند جلسه تبلیغات توسط صداوسیما 13 میلیون رأی بیاوری و شما می‌توانید این رأی را حفظ کنید، حزب تشکیل دهید و ادامه فعالیت سیاسی کنید و در دوره‌های بعد چه بسا موفق شوید که برتری پیدا کنید. من این را برایشان تشریح کردم و امکانی که صداوسیما برایشان قرار می‌دهد و به ایشان گفتم صداوسیما به شما کمک می‌کند که این رأی و این تشکیلات را حفظ کنید و توسعه دهید. این یک بحثم بود برای ایشان و دیگر اینکه اگر شما می‌خواهید گفتگو کنید مشکلی نیست و صداوسیما فرصت گفتگو را فراهم می‌کند اما یک‌طرفه نمی‌توانید با مردم حرف بزنید و این‌ کار منطقی نیست. به موسوی گفتم بیایید در این فضا طراحی کنیم که گفتگوها دوطرفه باشد و حتی می‌تواند دستگاه‌های اداره‌کننده انتخابات مثل وزارت کشور و شورای نگهبان باشند، نه فقط شخصیت‌های سیاسی. ما این را قبول کردیم در حالی‌که هیچ عرف نیست که شخصی که در چنین شرایطی که فضا را متشنج کرده، حالا بخواهد بیاید در یک گفتگو نظام را هم متهم کند ولی بالاخره وظیفه رسانه ملی این بود که اگر طرف دیگری آمد و توضیح داد می‌تواند این مباحثه یا مناظره‌ قابل انجام باشد.

* در مورد آقای کروبی من معتقدم که آقای کروبی دنباله‌رو آقای موسوی شد؛ لذا می‌خواهم بین آقای موسوی و آقای کروبی از این منظر فرق بگذارم. وقتی که روز بعد پیش آقای کروبی رفتم، اولا وارد منزل ایشان که شدم - افراد زیادی را که نمی‌خواهم اسم بیاورم دیدم که آنجا جلسه تشکیل داده بودند و مثل اتاق فکر در اتاق کناری مشغول گفتگو بودند. با بعضی‌ها سلام و علیک کردم. بعضی از آنها تا من را دیدند خیلی تعجب کردند که اصلا من چطور راه پیدا کردم و چطور آمدم در این خانه. وقتی اینها را دیدم، پی بردم کار خیلی سخت است. اینها آقای کروبی را مدیریت روانی و اطلاعاتی می‌کردند. خوشبختانه به خاطر رابطه نزدیک و صمیمی‌ای که بنده با آقای کروبی داشتم توانستیم بنشینیم در یک اتاق خصوصی، در را ببندیم و دو تایی حرف بزنیم. در دوره‌ای که ایشان رئیس مجلس ششم بود و بنده معاون پارلمانی سازمان بودم، ایشان حامی جدی ما بود. آدم نمی‌تواند تاریخ را منکر شود. ایشان بارها با جریان تندروی مشارکت و مجلس ششم به خاطر صداوسیما درگیر شد. تا آنجا که این جریان رادیکال عزم جزم کردند که بودجه تولیدی سازمان را کلا قطع کنند و متاسفانه امثال آقای پورنجاتی که رئیس کمیسیون فرهنگی بود و تندروهای مشارکتی به طور جدی دنبال این ماموریت بودند که بودجه صداوسیما را قطع کنند اما یکی از کسانی که در همان کمیسیون به شدت مقابل ایشان ایستاد و درگیر شد و در حضور من فحش‌های خیلی رکیک خورد آقای مجید انصاری بود که ایشان به آنها می‌گفت که اگر درگیری‌های سیاسی با صداوسیما دارید نباید بودجه یک دستگاه ملی را قطع کنید. در آن مقطع آقای کروبی با این بی‌قانونی‌ها و تندروی‌ها مخالفت می‌کردند و با ایشان در آن مقطع رفاقت داشتیم. شخصیت آقای کروبی یک چنین شخصیتی بود.

* به نظر من آقای کروبی از طراحان فتنه رودست خورد. من در آن ملاقات به وی گفتم که آقای کروبی، آنجا که سعی کردی خودت باشی یک رأی قابل توجه داشتی، این‌دفعه شما کار را واگذار کردی به این افراد و رأی نیاوردی. گفتم که آقای کروبی شما همیشه ویژگی‌تان این بوده که آدم مستقلی بوده‌اید. بارها با خود من درد دل کردید و خصوصی گفتید که این آقایان تندرو در مجلس فلانی و فلانی خیال کردند هر چه در این مجلس تصمیم گرفتند، کروبی باید مطیع آنها باشد، من همان کروبی‌ای هستم که کذا و کذا یعنی آقای کروبی با اینها درگیر بود و جایگاهی برای ایشان قائل نبود و مقابل اینها می‌ایستاد. احساس کردم اخبار غلطی هم به ایشان گفته‌اند و حرف‌های غلطی راجع به انتخابات می‌زد. مثلا ایشان گفت این صندوق‌ها را که می‌روند می‌شمارند برخی دیده‌اند صندوق‌ها یک قیف‌هایی دارند که اطرافش رأی‌های مردم است ولی آن قیفش رأی‌هایی است که قبلا آماده کرده‌اند و در آن صندوق می‌ریزند و کسی نمی‌فهمد، بعد اینها را می‌آورند بیرون و می‌شمارند. گفتم آقای کروبی تعجب می‌کنم از شما. چطور در هزاران صندوق کسی قیف درست کند و این همه آدم ناظر نبیند؟ چرا چشم‌ها را می‌بندید؟ کدام ناظر شما این قیف‌ها را دیده؟ البته ما بعدها فیلم‌هایی نشان دادیم که سر صندوق‌ها شمارش شده و همه نمایندگان کاندیداها امضا کرده‌اند. آنها را آوردیم و نشان دادیم و این هم جزء برنامه‌های آگاهی‌بخش سازمان بود. یکی از حلقه‌های آگاهی‌بخش ما این بود که آمدیم همان فیلم‌هایی را که نشان می‌داد امضا کرده بودند و نماینده‌های آنها هم بودند پخش کردیم.

* فیلم‌ها و مستنداتی که اینها تولید کردند بسیار هنجارشکن و غیرقانونی بود و از نظر قانونی پخش آن مستندها امکان‌پذیر نبود. آن شورای سه‌نفره قانوناً قبول نکرده بودند و ضمنا آن آقایان و از جمله خود من با آقای کروبی صحبت کردم که مستند اصلاح شود. ایشان گفت یا عینش را باید پخش کنید یا اگر ذره‌ای از آن را کم کنید من می‌گویم که فیلم سانسور شده و نمی‌خواهم پخش کنید و ما چاره‌ای نداشتیم جز اینکه متوسل به رهبری شویم. دو ساعت مانده به پخش فیلم آقای کروبی، از رهبری استفتاء کردیم که چه کنیم؟ آقای حجازی به ما خبر دادند که ایشان فرمودند سختگیری نکنید. برداشت ما از پاسخ این بود که مستند پخش شود؛ لذا ما کل آن نوار را که به خاطر همه تخلفاتشان قابل پخش نبود، پخش کردیم. دلیلش هم این بود که رهبری فرموده بودند ما می‌خواهیم اعتماد حاکم باشد و انتخابات زیر سوال نرود، این دوستان قهر نکنند و کسی دلخور نشود. واقعا در این فضاها حضرت آقا مماشات فرمودند.

بنابراین من نتیجه می‌گیرم که آقای کروبی دنباله‌رو آقای موسوی شد، من موسوی را رأس فتنه می دانم و نقطه ثقل فتنه می‌دانم و آقای کروبی ناخودآگاه به دنبال جوی که ایجاد شد بازی او را خورد البته نمی خواهم بگویم آقای کروبی کلاً اطلاعی نداشت و او را مبرّا کنم و از نظر ما این دو نفر سران فتنه محسوب می شوند، ولی محور لجاجت، انحراف و خیانت موسوی بود.

* من محوریت فتنه و طراحی آن را از خارج از کشور می‌دانم.

* بعضی‌ها یک مقدار موضع گرفتند که چرا ما قبل از انتخابات با آنهایی که نامزد احتمالی بودند، نشستی داشتیم. نوارش هم موجود و محفوظ است. جلسه خوبی بود و در واقع حرف ما به این آقایان این بود که اگر شما آمدید در انتخابات، ما از الان با شما شرط کنیم که چارچوب قانونی این است و مسیر ما قانون است، ضمن اینکه ما به شما این امکانات را خواهیم داد تا نروید دنبال خیلی از کارهای دیگر و سرمایه‌گذاری و تبلیغات. لازم نیست شما حتی یک ریال خرج کنید. اینجا دیگر افراد سرمایه‌دار موثر نیستند، افراد پرنفوذ تعیین‌کننده نیستند. آقای روحانی قبل از انتخابات در نظرسنجی‌ها کمتر از یک درصد رأی داشت، یعنی دو دهم یا سه‌دهم درصد قبل از تبلیغات رأی داشت. من خودم بعضی نظرسنجی‌ها را اگر بعضی از نامزدها می‌خواستند استنکاف نمی‌کردم و به آنها می‌گفتم؛ مثلا آقای فلاحیان یک بار سوال کردند که من چقدر در نظرسنجی‌ها‌ رای دارم، به ایشان گفته شد یک‌دهم درصد. ایشان گفت ده درصد؟ گفتیم نه یک‌دهم درصد. یعنی شاید تصورش این بود که ده درصد است ولی واقعیتش را می‌گفتیم و برای آقای روحانی هم یکی دو بار پیش آمد، ایشان از من سوال کرد و من به ایشان می‌گفتم. خب آقای روحانی قبل از انتخابات در نظرسنجی رأی کمی داشت ولی بعد از دو برنامه تلویزیونی ایشان توانست یک‌دفعه طبق نظرسنجی‌های ما که برای روزهای آخر پیش‌بینی کرده بودیم به صورت جهشی بالا برود. این امکان را رسانه نظام فراهم می‌کند. آیا آقای روحانی پولی دارد یا سرمایه‌دارها با آقای روحانی بودند یا یک پول هنگفتی دارد که بیاورد در انتخابات؟ اصلا پولی هم باشد تاثیری نداشت. صداوسیما آن جلسه را گذاشت و خیلی هم موثر بود، بعضی‌ها انتقاد کردند که این هنوز مشکل قانونی دارد و در شورای نگهبان صلاحیت‌ها احراز نشده ولی کار ما کاملا قانونی بود.

* یکی دو سال است که خاتمی در گزارش‌های صداوسیما جزء سران فتنه معرفی نمی‌شود. در مورد آقای خاتمی من معتقدم همین جریان و همین اتفاق آقای کروبی به یک شکل دیگری در مورد آقای خاتمی هم صادق است. موسوی با خاتمی هم روراست نبود. من برداشتی که از حضور این شخصیت‌ها در صحنه انتخابات دارم این بود که موسوی تا آخرین لحظه تکلیف جریان اصلاحات را روشن نمی‌کرد؛ لذا اگر خاطرتان باشد آقای خاتمی علیرغم اینکه خیلی برایش سخت بود در یک فضای بسیار سردی - که شما وقتی فیلم اعلام کاندیداتوری ایشان را می بینید کاملا این فضای سرد را احساس می‌کنید - آمد و اعلام کاندیداتوری کرد، وقتی آقای موسوی علی‌رغم اینکه گفته بود نمی‌آید یا معلوم نیست چه می‌شود اعلام کاندیداتوری کرد، آقای خاتمی عقب نشست.

* وقتی من بعد از دوم خرداد از ارشاد بیرون آمدم، به اصرار آقای شمخانی معاون پارلمانی وزارت دفاع شدم. واقعا علاقه‌مند نبودم. بیش از چهار بار آقای شمخانی با من صحبت کرد و اصرار کرد. بعد که خدمت رهبری مطرح کرده بود و ایشان هم تایید فرمودند، بنده مجبور شدم بروم. وقتی آقای شمخانی بنده را به عنوان معاون پارلمانی انتخاب کردند، بلافاصله انعکاس وسیعی در جریان دوم خرداد داشت و آقای موسوی لاری که معاون پارلمانی رئیس‌جمهور بود اصلا بر نمی‌تافت که جلسه معاونین پارلمانی که یک جلسه سیاسی است به قول ما سوراخ بشود؛ کما اینکه یک بار در جریان 18 تیر 78 که آن همه در فتنه 78 جنایت‌ها کردند در یکی از جلسات که مرحوم آقای صدوقی - خدا رحمتش کند - رئیس جلسه بود، آقای تاج‌زاده را دعوت کردند تا در یک کلاس آموزشی، معاونین پارلمانی را توجیه کند که در جریان کوی دانشگاه چه اتفاقی افتاد و با قرائتی که خودشان داشتند فتنه 78 را توضیح دهند. خب در همان جلسه وقتی که آقای تاج‌زاده مسائلش را گفت همه به عنوان معاونین پارلمانی یادداشت کردند و پذیرفتند، بنده در آنجا اجازه گرفتم و به اندازه آقای تاج زاده حرف زدم و تمامی حرف‌هایش را نفی کردم و با مثال‌های روشن و با مستندات، غلط‌ بودن حرفش را ثابت کردم، به طوری که جلسه کاملا خنثی شد. خدا رحمت کند آقای صدوقی معاون رئیس‌جمهور بود در جمع‌بندی گفت خیلی خب - با همان لهجه شیرین یزدی - حرف‌های ایشان را شنیدید، حرفهای آقای ضرغامی را هم شنیدید، بروید هر کسی جمع‌بندی‌ای برای خودش بکند. این نشان می‌دهد که اینها خیلی برایشان سخت بود که من وارد بشوم.

* دو سه تا از این بزرگان دوم خرداد حتی رفتند در وزارت دفاع به آقای شمخانی گفتند که شما حق ندارید کسی مثل ضرغامی را بیاورید در دولت دوم خرداد. در یک چنین فضایی وقتی آقای شمخانی با آقای خاتمی صحبت کرد با نظر متفاوت آقای خاتمی مواجه شد که حتما باید ضرغامی بیاید و هیچ اشکالی ندارد. با اصرار ایشان بنده رفتم معاونت را قبول کردم و ماندم ولی باز هم تا شش ماه آقای موسوی لاری با اینکه من جایگاه قانونی داشتم من را به جلسات معاونین پارلمانی وزارتخانه دعوت نمی‌کرد و به جلسات پارلمانی که یک هفته در میان بود دعوت نمی‌شدم و بعد هم فهمیدم اصلا از لیست دستگاه‌های دولتی اسم وزارت دفاع و پشتیبانی را خط زدند، یعنی اصلا اسم ما در فایل برای دعوت نیست! برای من هم خیلی مهم نبود در این جلسات بروم. ولی شش ماه بعد یک یادداشتی به آقای خاتمی دادم، یادداشت را هنوز دارم، به آقای خاتمی نوشتم این بچه‌بازی‌ها چیست معاون پارلمانی شما انجام می‌دهد؟ اگر شما راضی بودید و من آمدم معاون یک دستگاه دولتی شدم و صبح تا شب داریم برای دولت کار می‌کنیم چرا به جلسه دعوت نمی‌کنند؟ آقای خاتمی وقتی شنید خیلی عصبانی شد و یک تذکر جدی به آن معاونت مربوطه داد و هفته بعد ما را دعوت کردند، اتفاقا هفته بعد که رفتیم خیلی خندیدند و همه صلوات فرستادند چون می‌دانستند قصه چیست. آقای خاتمی یک چنین روحیاتی هم داشت و من فکر می‌کنم قضیه آقای خاتمی هم مثل کروبی طور دیگری پیش رفت و ایشان هم بازی خورد. آقای خاتمی اگر می‌خواست از جایگاه و موقعیتی که داشت استفاده درست کند واقعا صحنه متفاوت می‌شد و اینطور نبود که موسوی او را دنبال خودش بکشد. این باور آقای خاتمی شده بود که اگر حقیقت را بگوید از اینها عقب می‌ماند اما این وضع که نباید تکلیف یک عنصر سیاسی را روشن کند.

* صداوسیما الان دنبال افزایش فاصله‌ها نیست. صداوسیما به خاطر جایگاهی که دارد دنبال انسجام است. توصیه رهبری به ما این است. خیلی جاها خیلی از افراد حرف‌هایی نادرست می زنند، منتها اینها در نظام حضور دارند و نباید صداوسیما علیه آنها حرفی بزند.

* در مورد آقای احمدی‌نژاد حرف زیاد دارم. من جزء اولین حرف‌هایی که به آقای روحانی زدم این بود که آقای روحانی، آقای احمدی‌نژاد در سال‌های اول به صداوسیما بی‌اعتماد شد، یعنی اخباری که در چارچوب نقد مطرح می‌شد را تحمل نمی‌کرد. اگر خاطرتان باشد راجع به یک بحثی مثل گوشت 6 هزار تومانی یا 4 هزار تومانی گزارشی رفتیم و دعوایی راه افتاد و روزنامه‌های آن موقع عکس‌های ما را کنار هم می‌گذاشتند که ضرغامی می‌گوید گوشت 6 هزار تومان، احمدی‌نژاد به زور می‌گوید 4 هزار تومان و این دعوا بالا گرفت. آقای احمدی‌نژاد بعد از یک مدت علی‌رغم اشکالاتی که ممکن بود در بعضی برنامه‌ها وجود داشته باشد و احیاناً حرمت رئیس‌جمهور رعایت نشود یا انتقادهایی بی‌جا بکنند (مثلا در رادیو جوان یا در جاهای دیگر) اما ایشان متوجه شد که مدیریت کلان صداوسیما و راهبردهای صداوسیما و رئیس صداوسیما به هیچ‌وجه دنبال تضعیف او نیستند. نگاه آقای احمدی‌نژاد درست شد و تغییر کرد. ما در سال‌های آخر حالا اگر - به زعم بعضی‌ها - خیلی تند به آقای احمدی‌نژاد انتقاد می‌کردیم ولی هیچ وقت آقای احمدی‌نژاد نگاهش نسبت به رسانه ملی عوض نشد، یعنی این ذهنیت را پیدا نکرد که الان صداوسیما کمر بسته که دولت را تخریب کند و ایشان خیلی صبوری می‌کرد و می‌دانست صداوسیما خیرخواه اوست و دنبال زدن او نیست.

* در گزارش صدروزه که دیدید ما برای همه وزرا یک بسته صدروزه بستیم از دولتی‌ها خواستیم بیایند. این بی‌سابقه بوده. ما برای آقای احمدی‌نژاد این کار را نکردیم. البته نه اینکه بخواهیم به دولت آقای روحانی مجال بیشتر بدهیم، نه، تجربه‌های رسانه‌ای بیشتر می‌شود، اصلا تجربه می‌کنیم که اگر این گزارش‌ها را در یک بسته ببندیم و صد روز را بالای آن بزنیم. این یک مدلی می‌شود تا دیده شود. این را بگذارید پای تجربه رسانه ملی. ربطی به افراد ندارد. معاون سیاسی من به من گفت که بعضی از وزرا یا اعضای هیأت دولت آقای روحانی همکاری نمی‌کنند و نمی‌آیند در گزارش‌ها. من در جلسه دولت این موضوع را مطرح کردم و آقای روحانی در تأیید صحبت بنده تذکر جدی به همه وزرا داد که این بحثی که فلانی مطرح می‌کند و چارچوبی که برایتان طراحی کردند، همه شما موظفید گزارش کارتان را بدهید. اما خیلی وقت‌ها این اتفاق نمی‌افتد. یک مسئله‌ای پیش می‌آید و ما یک مسئول دولتی را می‌خواهیم، حالا نیست یا تنبلی می‌کند یا نمی‌خواهد بیاید. در همه دولت‌ها هم این مسأله را داریم.

* به آقای روحانی گفتم ما یک تجربه‌ای داشتیم، آقای احمدی‌نژاد یک مقدار دیرتر متوجه شد که صداوسیما واقعا نمی‌تواند با رئیس‌جمهور نباشد. صداوسیما با رئیس‌جمهور است. ما با شماییم، شما بیایید از این تجربه استفاده کنید. فاصله‌ای که آقای احمدی‌نژاد طی کرد که به این نتیجه رسید، شما این فاصله را بردارید. یعنی این فاصله را کوتاه کنید. شما از این تجربه استفاده کنید. باز هم تاکید می‌کنم علی‌رغم انتقادات جدی سازمان به برخی عملکردهای دولت، روابط دوستانه و حسنه ما با ایشان (احمدی‌نژاد) به‌ هم نخورد و این اعتماد دوطرفه حفظ شد.

* (صداوسیما مناظره روحانی - احمدی‌نژاد را برنامه‌ریزی و پخش می‌کند؟) این را اصلا واردش نشوید چون این اتفاق نمی‌افتد.

* سال 88 من شخصا به آقای احمدی‌نژاد پیشنهاد کردم که شما درست است که باید 20 دقیقه بیایید توضیح دهید و پاسخ دهید ولی شاید اگر پاسخ ندهید بهتر است. این نظر شخصی بود. خب ایشان تشخیصش این بود که این حق قانونی من است، آمد و جواب داد. اما در مورد افراد دیگری که در آن مناظره نبودند و کاندیدا هم نبودند، خب طبیعی است که بحث‌ها و تحلیل‌های زیادی می‌شد. ممکن بود اسم یک شخص حقیقی برده شود، ممکن بود اسم یک مسئول دستگاهی به عنوان اینکه آن دستگاه فلان کار خیلی ناشایست را انجام داده، فلان لطمه را به کشور زده، عملکردش باعث شده که خیانت محسوب بشود به کشور، به هر حال رئیس آن دستگاه مسئول است؛ بنابراین بعد از انتخابات من علاقه‌مند بودم که بعضی افراد بیایند. برای صداوسیما هم خوب بود یعنی منعی نداشتیم ولی آنقدر شاکی‌ها زیاد بودند و بخشی از این هم خود دولتی‌ها بودند، آنها هم نامه‌های زیادی نوشتند و گفتند که این نامزد مثلا موسوی یا کروبی در صحبت‌هایشان چنین اتهامی را به ما که مسئول این دستگاهیم زدند حتما ما باید بیاییم مردم را توجیه کنیم، خب این تبدیل شد به یک فهرستی که اگر شما می‌خواستی اینها را بیاوری 6 ماه باید همه شبکه‌ها را تعطیل می‌کردیم تا جواب بدهند. عملا چون شاکی‌ها زیاد شدند باید طور دیگری عمل می‌شد و منطقی نبود نامه ایشان (هاشمی رفسنجانی) خوانده شود. اصلا در مورد همه افراد چه آقای ناطق نوری چه آقای هاشمی و چه دیگران اصلا ممکن نبود.

* در مناظره‌های 92 من از آن عکس نشان دادن‌ها دفاع می‌کنم به خاطر اینکه می‌توانست یک روش جدیدی باشد که اگر با آن برخورد مثبت می‌شد می‌توانست یک فضایی ایجاد کند تا مردم نگاه رئیس‌جمهور را نسبت به آن تصویر و عکس بشناسند و بفهمند.

* من یکی از سیاست‌هایی که در شروع کارم در سازمان انجام دادم این بود که درب آرشیو سازمان را به روی آنتن باز کردم. این را همه می‌دانند یعنی تصاویر انقلاب حتی مثلا دفاعیات خسرو گلسرخی را که هیچ‌کس فکر نمی‌کرد پخش شود، پخش شد. الان هم دارد پخش می‌شود. روزی ما رفتیم در خیابان‌ها و شعار دادیم و با همه وجود گفتیم نخست‌وزیر ایران مهندس مهدی بازرگان اما این بعداً در تلویزیون حذف شد فکر کردند بازرگان صرفاً یک اسمی است که از این طرف تاریخ آمده و از آن طرف رفته! ما این شعارها را دوباره پخش کردیم. دولت موقت را با همه افرادش نشان دادیم که با مرحوم بازرگان به مسجد دانشگاه رفتند. دوربین ما تک‌تک اینها را نشان می‌داد، البته خیلی‌ها می‌گفتند این کارها درست نیست و شما دارید اینها را زنده می‌کنید. اصلا توجه نکردیم. از آن مهم‌تر تصاویری که درگیری‌های انقلاب را نشان می‌داد مخصوصا شب 21 بهمن که مردم ریختند تانک‌ها را آتش زدند و ... خیلی از اینها ممنوع شده بود. برخی خیال می‌کردند اینها آموزش آشوب خیابانی و دعوت به آشوب به جوان‌های امروز باشد. من اصلا اینها را قبول نداشتم و می‌گفتم جوان‌ها و نسل‌های جدید باید بفهمند که پدرانشان چطور این انقلاب را جلو بردند.

* اولین جمله‌ای که آقا به من فرمودند این بود که دلیل اصلی‌ای که شما انتخاب شدید این است که حزب‌اللهی هستید. شما حزب‌اللهی هستید که دارید می‌آیید در این جایگاه. برای ایشان این موضوع خیلی مهم بود.

* وقتی احساس کردم یک عده شرور در ایام فتنه در خیابان‌ها راه افتاده‌اند و حزب‌اللهی‌ها را کتک می‌زنند و ناامنی ایجاد می‌کنند، من خودم این را با شجاعت اعلام می‌کنم من گفتم اینهایی که مردم را می‌زنند مثلاً موتور سواری بود که خانمی آمد و از او دفاع کرد، اینها را نشان دهید، بعد دور تصویر آن شرور یک خط می‌کشیدیم و ضربدر می‌گذاشتیم، می گفتیم این کیست معرفی کنید. بعضی‌ها می‌گفتند این کار یک کار بدی است، گفتم نه. مگر من برای خودم دارم چیزی جمع می‌کنم؟ من الان برداشتم این است که رسانه ملی در خدمت انقلاب است، این آدمی که این کار را کرده فردا در محله خود معرفی شود، دیگر کسی جرأت نمی‌کند بیاید از این شرارت‌ها بکند.

* امروز مسئله بودجه برای صداوسیما که کار رسانه‌ای انجام می‌دهد واقعا جدی شده است. کمبود بودجه روی حجم تولید خیلی اثر منفی دارد ولی روی جهت‌گیری، نه.

۱۳۹۲/۱۰/۸

اخبار مرتبط