به گزارش نما؛ به نقل از پنجره،ابهامهای بابک زنجانی از همان نامش آغاز میشود. نام واقعی او بابک مرتضی زنجانی است. نام خانوادگی او زنجانی است اما خودش تهرانی است و پدر و پدربزرگش اصفهانی هستند و طبق گفتههایش شاید اجدادش زنجانی باشند! ابهامش این است که او کاسب تحریم است یا خادم تحریم؟ او یک تاجر زرنگ است یا یک کاسب متخلف؟ او دوست است یا دشمن؟ دقیقا تخلف او چه بوده؟ آیا این درست است که در روزهای سخت تحریم او نفت ما را میفروخته و تحریم را دور میزده؟ آیا درست است که او با تحریمها کاسبی کرده و از رانت استفاده کرده و نفت را از وزارت نفت میگرفته تا سود کلانی نصیبش شود؟ آیا درست است که اگر او نبود نفت ما به فروش نمیرفت؟ اگر او از رانتی استفاده کرده چهکسی یا چه ارگانی به او نفت داده است؟ رستم قاسمی وزیر سابق نفت؟ مشایی؟ احمدینژاد؟ چهکسی او را سفارش کرده است؟
تجارت با آدامس خروسنشان!
طبق شنیدههای ما بابک زنجانی مرد متخلفی است اما شنیدههای دیگری داریم که میگویند او در عین تخلفات مالی، در موضوع دور زدن تحریمها کمکمان کرده است. مگر میشود کسی از پارسال توسط اتحادیه اروپا و آمریکا تحریم شود و ما هم در داخل او را تحریم کنیم؟
چقدر احتمال دارد ما با دشمنانمان یک دشمن واحد داشته باشیم؟ بزرگان و نمایندگان مطلع با ارسال نامه به قوه قضاییه خواهان بازداشت و محاکمه زنجانی میشوند اما توضیحی در اینباره داده نمیشود. پول نفت را گرفته و در جایی دیگر سرمایهگذاری کرده؟ به اقتصاد مملکت ضربه زده؟ بابک زنجانی وقتی از سرنوشت خود میگوید پر از ابهام میشود چه رسد به اینکه این همه خبر و مطلب درباره او منتشر میشود و مسئولان و دستاندرکاران هم هیچ توضیحی در اینباره نمیدهند.
طبق ادعای زنجانی پدرش از بنیانگذاران تیبیتی (شرکتهای تعاونی اتوبوسرانی بین شهری) بوده اما کاسبی را دوست داشته است. بابک در اولین اقدام خود در سال ۱۳۷۳ یک زمین از شهرداری تهران (زمان شهرداری کرباسچی) به قیمت ۱۳ میلیون تومان بهصورت قسطی با قسط ماهیانه ۳۰۰ هزار تومان میخرد. او مدعی است که در دوران سربازی به بانک مرکزی رفته و خدمتش را آنجا به اتمام رسانده و در همین ایام راننده نوربخش -رییس کل بانک مرکزی- میشود و با آن ارتباط میگیرد
و بعدها سود بسیاری نصیب او میشود. چون نوربخش به او دلار میداده و او هم در بازار آزاد میفروخته! الان هم نوربخش مرحوم شده و نمیتواند شهادت بدهد. بانک مرکزی هم از بیخ، داشتن سربازی به نام بابک زنجانی را تکذیب میکند.
اما این موضوع را یک نفر میتواند تأیید کند؛ آیتالله هاشمی رفسنجانی! بابک زنجانی ادعا دارد که ۱۳ ماه در پادگان ولیعصر (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) تهران خدمت کرده و یک روز هاشمی رفسنجانی برای بازدید به آنجا رفته و دستور داده تعدادی سرباز برای ریاستجمهوری، بانک مرکزی و جاهای مختلف انتخاب کنند! از بخت خوب یا بد زنجانی، او برای بانک مرکزی انتخاب شده چون به گفته خودش سرباز تمیز و خوشخطی بوده است! شما ببینید یک جوان، چقدر میتواند شانس داشته باشد که تا قبل از ۲۲ سالگی رییسجمهوری و رییس کل بانک مرکزی یک مملکت در زندگیاش نقشآفرینی کنند یا یک انسان باید چقدر شانس داشته باشد تا در بانک مرکزی خدمت کند و در روز اول فروش دلارها، ۱۷ میلیون تومان آن هم در سال ۱۳۷۵ سود کند.
همانطور که گفتیم ادعاها و سخنان زنجانی ذاتا مبهم است و کسی حاضر نیست این مطلب را تأیید یا تکذیب کند. به گفته بابک، او از راه خرید و فروش طلا و ارز و واردات و صادرات آدامس و شامپو و ماءالشعیر و پوست گوسفند، ۸۰۰ میلیون تومان کاسبی کرده است. البته خیز بابک برای مولتی میلیاردر شدن از اینجا نبود؛ چون او در ۲۲ سالگی ورشکست میشود و چکهایش برگشت میخورد و دو سال به زندان میافتد. حتی سازمان زندانها این گفتههای او را نه تأیید و نه تکذیب میکند. این مرد مرموز در زندان هم شانس میآورد و مسئول خرید و مغازه و زورخانه زندان قصر میشود و به گفته خود سود خوبی از زندان میکند! او حتی در تحصیلات هم ابهام دارد؛ زنجانی دیپلم برق دارد اما در «اگ یونیورسیتی» ترکیه به دانشگاه میرود و در کنکور این دانشگاه در رشته برق قبول نمیشود اما در رشته مدیریت بحران قبول میشود و لیسانس این رشته را میگیرد! بابک زنجانی که سابقه چک برگشتی دارد و به زندان هم افتاده چگونه میتواند تسهیلات کلان بگیرد و در کیش، اولین کارخانه تولید لوازم آرایشی بهداشتی سورینت را راهاندازی کند؟ بابک مدعی است که اولین وام کلان را از ترکیه و از طریق باز کردن السی مدتدار و با قرارداد ۱۰ میلیون دلاری گرفته است.
سازمان مناطق آزاد و بانک مرکزی ترکیه این موضوع را نه تأیید و نه تکذیب میکنند. زنجانی به سرش میزند برای اینکه تجارت آسانتری داشته باشد و برای انتقال پولهایش به دردسر نیفتد، بانک تأسیس کند و اولین مؤسسه مالی و اعتباریاش را هم در دوبی برپا میکند. بعد به تاجیکستان میرود و با رییسجمهوری تاجیکستان ملاقات میکند و برای دریافت مجوز تأسیس بانک با او معامله میکند! چگونه رییسجمهوری تاجیکستان را پیدا میکند؟ او مدعی است که باز هم از شانس خوبش سفیر تاجیکستان در ایران، دوست رییسجمهوری بوده و این ملاقات را فراهم میکند. مدرک میخواهید؟
در گوگل سرچ کنید عکسهای رییسجمهوری تاجیکستان با زنجانی را میبینید. او میبیند که تجارت با بانکهای تاجیکستان سخت است و برای سهولت، اینبار مالزی را انتخاب میکند و عضو هیأت مدیره «فرست اسلامیک بانک» میشود. به همین راحتی!
موضوع فروش نفت توسط بابک زنجانی از همینجا آغاز میشود. او حالا بانکهای متعددی دارد و میتواند پولهای کلانی را جابهجا کند. این دفعه قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا به آقای شانس روی میآورد و از طریق شرکت سرمایهگذاری غدیر از او درخواست میکنند که پول خرید یک کالای ۴۰ میلیون دلاری را حواله کند و او هم یکروزه این کار را انجام میدهد تا فتح بابی برای ارتباط فرمانده قرارگاه خاتم که بعدها وزیر نفت میشود با زنجانی باشد. او آنقدر کارش را خوب بلد است که برای توسعه روابط دولت و زنجانی جلسهای با حضور او و وزیر صنعت، معدن و تجارت، وزیر اقتصاد، رییس کل بانک مرکزی و وزیر نفت برگزار میکند تا در مورد انتقال پولهای HK (شرکتی زیر مجموعه وزارت نفت که برای دور زدن تحریم تأسیس شد) بحث و تبادل نظر کنند! شرکت HK هم بلافاصله بعد از این جلسه در «فرست اسلامیک بانک» مالزی حساب باز میکند و راههای انتقال پول در ایام تحریم بانکی تسهیل میشود. بابک مدعی است که پولهای نفت از کره، چین و هند به این حساب HK در مالزی میرفته و هر وقت پولها گیر میکرده او مملکت را نجات داده و آن پولها را آزاد میکرده است. واقعا هیچکس نیست که حداقل یکی از این ادعاها را تأیید یا تکذیب کند؟! آیا آقایان غضنفری، حسینی، قاسمی و بهمنی -وزرا و مسئولان دولت سابق- اصلا قصد ندارند درباره این سخنان موضعگیری کنند؟ اگر او ناجی پول نفت ایران بوده، رسم جوانمردی حکم میکند که بیایند و بگویند و اگر یک کاسب بوده که از روزهای سخت تحریم ملت سوء استفاده کرده، باز هم وظیفه دارند اطلاعرسانی کنند.
بابک زنجانی مدعی است رستم قاسمی و جشنساز معاون وزیر - که او هم در لیست تحریمهای آمریکا قرار گرفته- از وی درخواست کردهاند به غیر از جابهجایی پولهای نفت، نفت هم بفروشد. میدانیم در روزهای سخت تحریم باید تحریم را دور میزدیم و وزارت نفت که ذاتا وزارتخانهای است که برای ورود به آن باید لابی اساسی داشت، برای فروش نفت و عدم کاهش منابع نفتی دست به هر کاری میزد. اما چرا بابک زنجانی؟ مگر او با خریداران نفت هم در ارتباط بود؟ اصلا در روزهای تحریم چگونه نفت را میفروخته؟ نفت هر منطقهای فرمول خاص خود را دارد و اگر نفت تحریمی ایران با هر پرچمی به کشورهای دیگر میرفت باید مبدا آن با آزمایش و فرمول آن مشخص میشد. وزارت نفت با آن لابیهای بینالمللی نمیتوانست نفت را بفروشد اما چگونه بابک میتوانست؟ او مدعی است که در فرمول نفت ایران دست میبرده است!
فخاری یکی از صادرکنندگان فرآوردههای نفتی در اینباره به پنجره میگوید: «بحث فروش نفت توسط بخش خصوصی بعد از مصوبه مجلس جدی شد و وزارت نفت از بخش خصوصی و شرکتهای مدعی فروش نفت درخواست رزومه کرد و در نهایت ۱۱ شرکت انتخاب شدند.
اعضای اتحادیه صادرکنندگان فرآوردههای نفتی با توجه به مشتریان فراوانی که داشتند، یک کنسرسیومی برای صادرات نفت خام تشکیل داد و همراه دو شرکت دیگر برای فروش نفت انتخاب شد، اما دست آخر وزارت نفت به ما نفت نداد چون از ما درخواست کرده بود نفت را نقدی بخریم و خودمان بفروشیم. اصلا بخش خصوصی اینقدر پول نداشت که این کار را بکند.
ما میتوانستیم نفت را بفروشیم و بعد از دریافت پول، مبلغ را برای وزارت نفت واریز کنیم اما گویا مسائل دیگری هم بود که مسأله بابک زنجانی از همینجا نشأت میگیرد». زمانی که برای وزارت نفت ۲۴ میلیون بشکه نفت فروخته است و میگوید فقط ۷ در هزار (زیر یک درصد) سود میگرفته. پس این موضوع که میگویند او نفت ۶۰ دلاری میگرفته و ۹۰ دلار میفروخته از کجا آمده است؟ اگر زنجانی نفت را فروخته، چرا دو میلیارد یورو درآمد نفت ایران را نمیدهد؟
او مدعی است که پول نفت در حساب وزارت نفت است اما به علت تحریم بانکی امکان برداشت وجود ندارد. اگر این اتفاق رخ داده، چرا زنجانی قصد داشت دوباره پول نفت را واریز کند؟ آیا واریز کرد؟ «ز» وکیل بابک زنجانی در این مورد به خبرنگار پنجره میگوید: «بابک زنجانی برای اینکه از این فشارها خارج شود دوباره پول نفت ایران را واریز کرد و از وزارت نفت هم تعهد گرفت که آن پول واریزی قبلی، دیگر برای وزارت نفت نیست. آنقدر فشار روی بابک بود که او حاضر شد دوباره پول را واریز کند».
او مدارکی را به ما نشان میدهد که سخنان زنجانی درباره واریز پول را تأیید میکند اما این مبلغ بیشتر از دو میلیارد یوروی وزارت نفت است. آقای وکیل اینگونه پاسخ میدهد: «زنجانی کاسب است و برای اینکه برخی پروژهها را انجام دهد با همین حواله پول خود را نیز منتقل کرده».
در مدرکی که میبینیم، نام بانک یک کشور شرق آسیایی به چشم میخورد اما معلوم نیست چرا اعلام میشود که پول از بانک تاجیکستان منتقل شده است و بانک مرکزی تاجیکستان هم این انتقال پول را تکذیب میکند!
مسئولان، مراقب باشید!
مسئولان باید هرچه سریعتر ابهامهای زنجانی را برطرف کنند و اگر جرمی واقع شده محاکمه هم صورت گیرد و حداقل اطلاعرسانی شود. خیلیها میگویند او واقعا مجرم است؛ مجرمی بسیار بزرگتر از امیرخسروی و باید اعدام شود اما برخی میگویند او قربانی سیاست و سیاستبازان شده و هیچکس ارتباط با او را تأیید نخواهد کرد؛ چون الان نمیصرفد!
او برای سومینبار در طول زندگیاش بازداشت شده است. آیا او اشتباهی است؟