دارنده مدال قصاوت/اختصاصی

مقاومتی كه شارون را به بدنام ترین فرد تبدیل كرد!

عکس خبري -مقاومتي که شارون را به بدنام ترين فرد تبديل کرد!

بدنام ترین مرد تاریخ اسرائیل و شاید دنیا، پس از 9 سال زندگی نباتی درگذشت؛ كسی كه مقاومت بی حد و حصر فلسطینی ها او را از پا در آورده بود: "تو می توانی من را هر چه می خواهی صدا بزنی؛ من را جنایتكار یا هیولا صدا بزن؛ فقط یادت باشد...

اختصاصی/به گزارش نما ،"قصاب صبرا و شتیلا"؛ این مهمترین عنوان و صفت آریل شارون نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی است؛ کسی که در حالی که نخست وزیری رژیم صهیونیستی و رهبری حزب تازه تاسیس کادیما را بر عهده داشت پس از سکته مغزی به کما رفته و روز گذشته جان سپرد.
بدنام ترین مقام رژیم صهیونیستی که کشتار "صبرا و شتیلا" در سال 1982 در جنوب لبنان وی را به این بدنامی دچار کرده بود؛ کشتاری که در جنگ رژیم صهیونیستی با لبنانی ها رخ داد و صدها غیر نظامی فلسطینی به دستور وی کشته شدند.
روز 16 سپتامبر 1982 نیروهای صهیونیست IDF اردوگاه آورگان فلسطینی صبرا و شتیلا را که بیش از 20 هزار فلسطینی و لبنانی در آن سکونت داشتند، به محاصره در آورده و با ورود آن ها به اردوگاه قتل عام آغاز شد.
در 2 روز اول صهیونیست ها راه بر مردمی که قصد فرار داشتند را بستند و با چاقو و سرنیزه به جان مردم افتادند.
فضایی که دیوید هرست نویسنده کتاب "تفنگ و شاخه زیتون؛ ریشه های ناآرامی ها در خاورمیانه" درباره آن می گوید: اولین واحد شامل 150 شبه نظامی فالانژیست از در اردوگاه شتیلا وارد شدند که گروهی از آنها علاوه بر سلاح، چاقو نیز به همراه داشتند. قتل عام به مدت 38 ساعت شروع شد و حتی در شب نیز با روشن کردن محوطه اردوگاه توسط اسرائیلی ها ادامه داشت. آنها به زور وارد خانه های مردم شده و فلسطینی های در خواب را به رگبار مسلسل بستند. بچه ها را از وسط دو شقه می کردند و مغزشان را به دیوار می کوبیدند. در حمله به بیمارستان عکا تمام بیماران را بر روی تخت خود کشتند. دست بعضی را به ماشین می بستند و در خیابان ها می کشیدند، دست های فراوانی برای بیرون آوردن دستبند و انگشتر قطع شد. اجساد مردم تا چند روز بر زمین مانده بود و گربه ها از گوشت آنها می خوردند. با فرا رسیدن شب اسرائیلی ها با نصب نورافکن در ارتفاعات مشرف بر اردوگاه آن را مثل روز روشن کردند تا در قتل عام وقفه نیفتد. از فردای آن روز سربازان شارون خود وارد اردوگاه شدند و قصابی را در کنار مزدوران مارونی تا 8 صبح روز بعد پی گرفتند. شارون که از این تفریح سبوعانه سر مست شده بود خودش هم چند نفری را کشت. با این که بعدها او گفت گزارشی از قتل عام داخل اردوگاه به دست او و ایتان نرسیده است اما اسناد منتشر شده حکایت از دستور تمدید حضور نیروهای اسرائیلی و فالانژ در آن محدوده داشت.
این اتفاق آنقدر فاجعه آمیز بود که اسرائیلی ها تا مدت ها آن را به فالانژهای مارونی لبنان نسبت می دادند؛ موضوعی که شارون از ترس فاش شدن جنایاتش مطرح کرده بود و حتی کمیته های حقیقت یاب تل آویو هم تنها نظارت بر این جنایت را متوجه اسرائیلی ها می دانستند.
جنایتی که شارون را به شدت نگران کابینه اش کرده بود و او را وادار به تهدید مقامات قضائی کرد، تهدیداتی که البته وی را به نتیجه مطلوب رساند و همچنان او را در عرصه قدرت رژیم صهیونیستی باقی نگه داشت.
البته این تنها جنایت شارون نبود چرا که وی حدود 20 سال قبل از آن نیز به همراه یگان 101، مردم روستای "القبیه" در اراضی شمالی فلسطین را قتل عام کرده بود؛ کشتاری که فریاد سازمان های بین المللی را در پی داشت.
نگاهی گذرا به زندگی شارون از کودکی و نوجوانی شاید منشا روحیه تهاجمی وی را روشن کند؛ آریل از سن 12 سالگی به صهیونیست ها پیوست و در عملیات های تروریستی علیه بومیان فلسطین حضور داشت. در سن 13 سالگی وی به هاگانا پیوست؛ گروهی که کم کم به ارتش رسمی دولت در حال تشکیل یهود بدل شد.
وظیفه این گروه از سال 1920 تا 1948 بیرون کردن فلسطینیان از خانه و زمین هایشان بود؛ همان طرحی که به تصرف سرزمین های فلسطین منجر شد.
شارون در این گروه با آدمکشی آشنا شد؛ آنجا که وی به همراه دیگر هم گروهی هایش فلسطینی هایی که نمی خواستند زمین ها و خانه هایشان را به آنها بدهند را به قتل می رساند و حالا آدم کشی و قتل عام جزئی از شخصیت آریل شده بود.
شخصیتی که باعث شد بعدها ادعا کند که نسل اعراب را ریشه کن خواهد کرد؛ ادعایی که شبیه جنایت مناخیم بگین در "دیریاسین" بود و همین شباهت هم بود که شارون را به همراهی با بگین واداشت.
حضور در یگان 101 نیز بند دیگری از کارنامه سیاه شارون است؛ زمانی که محافظت از شهرک نشینان یهودی بهانه حمله به روستاهای فلسطینی و قتل عام آنها شد.
موشه دایان دیگر آموزگار جنایت به شارون بود؛ کسی که فرماندهی کشتار روستای "القبیه" را به عهده داشت و جنایت را به حدی رساند که وزیر خارجه وقت رژیم صهیونیستی هم به آن واکنش نشان داد و گفت که این لکه ننگ هیچگاه از تاریخ اسرائیل پاک نخواهد شد.
شارون بعدها وارد عرصه سیاسی شد و به عضویت لیکود در آمد؛ فضایی که شارون را به حضور در کنار اسحاق رابین رساند و وی مشاور نظامی رابین شد.
سمتی که بعدها و با به قدرت رسیدن مناخیم بگین، به وزیر جنگی ارتقا یافت.
صهیونیست ها او را قهرمان جنگی خود می دانستند، کسی که در دوران نخست وزیری اش، طرح ترور رهبران فلسطینی را در سال 2001 تصویب و اجرا کرد؛ او که پایه گذار ایجاد دیوار حائل بین سرزمین های اشغالی، کرانه باختری و غزه است و چهار سال بعد مجبور به اجرای طرح عقب نشینی کامل از غزه شد. طرحی که وی یک دهه پس از رسیدن به نخست وزیری اجرا کرد.
همین طرح هم بود که به واسطه اجرای آن حزب لیکود، عذرش را خواست و وی کادیما را تاسیس کرد. حزبی که خیلی در آن دوام نیاورد و به واسطه سکته های مغزی به کما رفت.
بدنام ترین مرد تاریخ اسرائیل و شاید دنیا، حالا اما پس از 9 سال زندگی نباتی درگذشت؛ کسی که این همه ظلم و کشتار آرامش نکرده بود و مقاومت بی حد و حصر فلسطینی ها او را از پا در آورده بود؛ او درباره خودش گفته است: "تو می توانی من را هر چه می خواهی صدا بزنی؛ من را جنایتکار یا هیولا صدا بزن؛ فقط یادت باشد که من یکسره از اعراب متنفر نیستم.حتی شخصا با بعضی از آن ها مثل بدوین ها (اعراب بدوی ساکن اسرائیل) راحت ترم تا با یهودی ها. آن عرب ها هنوز غرورشان مثل ما نشکسته است و متعصب،ظالم و بخشنده هستند".

۱۳۹۲/۱۰/۲۲

اخبار مرتبط